سلام
میخواستم بیام کنار هم 15 روز پاکی دوباره مو جشن بگیریم که به همون یه ذره ام گند زدم رفت.
کنترل نگاهم خوب بود این مدت ولی کنترل ذهنم کمتر
راستش تنبلیم اومد اون دفتره رم بردارم و کنترل نگاه و ذهنمو رصد کنم.
در آخرم که گند زدم
جدیدا خیلی اضطرابم زیاده و بد میخوابم.
گاهی احساس پوچی بدی میاد سراغم.. داروهامم انگار اثرشون کم شده و اینا..
نمیدونم...
درهرحال الان خیلی ناراحتم.. دلم میخواد گریه کنم..
از یه عدم کنترل ذهن خیلی مسخره شروع شد.. و آخرش گند خورد به همه چی
خلاصه که حالم وخیمه..
بیاید منو دلداری بدید
خب بذارید بعد از آه و زاری های بسیارم
از اهدافم برای زمستون بهتون بگم. و بررسی پاییز.
خب من سه تا هدف توی پاییز داشتم که بهشون رسیدم.
پیاده رویم رو هم بیشتر کردم
(البته با سرمای هوا یکم شاهد پسرفت بودیم)
استخر رو میخواستم شروع کنم که نکردم
و کنترل نگاه و ذهنمم ناجور بود در کل.
اهداف زمستونم اینه که :
چندتا پروژهی داستان کوتاه رو به ثمر برسونم.
یه دهگانه بنویسم
نصف کتاب گرامرم رو بخونم
یه کاری که مدت هاست دلم میخواد انجامش بدم رو انجام بدم
استخرو شروع کنم
و درسمو تموم
آزمون ارشدم میخوام بدم
وزنمم میخوام کم کنم
اهداف دی ماهم اینه که :
هفته ای سه روز برم پیاده روی
سه تا کتاب تموم کنم توی دی ماه
یه پروژه داستان کوتاه بردارم
دهگانه رو تموم کنم
سه تا از دوستامو ببینم
یه کیلو کم کنم
و دوتا درس گرامر رو تموم کنم.
یکم اوضاعم بهتر شده ولی هی نوسان داره و بدتر و بهتر میشه..
راستی امروز یکشنبه ست یکشنبه ها روز چیه؟