سلام دخترا
این روزا تا 2 مدرسه م، البته روزه نیستم.
یعنی نمیتونم بگیرم فعلا..
ولی روزه واقعا سخته. اونم اگه بری مدرسه اونم اگ تا ظهر باشه
قراره تایم رو کمتر کنن و فقط تا 12:30 بمونیم.. امیدوارم همینطور ک میگن اجرا کنن.
چندشب پیش خوابم نمیبرد، شمع روشن کردم ک بقیه هم بیدار نشن.
ب خودم اومدم دیدم چهار صفحه بزرگ نوشتم... و ارامش بعد از نوشتن رو توی هیچ چیز دیگه ای ندیدم.
بعد از نوشتن خسته شدم، دیدم رمانی برای خوندن نیست قران برداشتم بخونم.
سخت توی متن غرق شده بودم، میام بزنم صفحه بعد،
قران از روی شمع رد میشه و پایینش آتیش میگیره
تا من خاموش کنم، لبه ی چند صفحه خاکستر شد و یکم از موهام سوخت.
در عرض نیم ثانیه فاجعه شد
سه روز گذشته، هر سه روز دبیر دفاعی میومد سر کلاسمون،
دبیر خشکیه و اصلا راه نمیاد.. امروز تفکر و سواد رسانه داشتیم، از اول کلاس میگفتیم میخوایم بریم نماز ک تمومش کنه؛ گفت میدونم شما مشتاقان و تشنگان ب نماز هستید. منم خیلی تشنه نمازم(همه چشامون قلبی شد جلل الخالق میخواد کلاسو تموم کنه) خیلی دوست داشتم الان پاشیم بریم نماز بخونیم، ولی تا 13:45 نمیشه
یه حدیث از امام علی(ع) گفتن، و ازمون خواستن نظراتمون رو بگیم "آنچه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند." میتونست بحث جذابی باشه. ولی نه با زبون روزه(من روزه نبودم، ولی بیشتر از روزه ها داد میزدم گشته ایم و تشنه بزارین بریم بیرون
) و خسته و کوفته ساعت یک ظهر با چنین معلمی.
اگه معلم شدین، مهربون و سختگیر باشین
دیروز با همین دبیر دعوامون شده بود، سر سوالای امتحان ترم.
زنگ بعد رفت سر کلاس بعدی، بهشون گفت زنگ قبل بچه ها اینقد اذیتم کردن، اینقد بد بودن. و شما بهترین کلاسی هستین ک داشتم.
امروز ب ما گفت، من نمیخواستم درس تفکر رو قبول کنم، چون اصلا نمیدونم راجب ب چیه
(البته ماهم نمیدونم چون حتی کتابشم بهمون ندادن!) ولی وقتی فهمیدم کلاس شماست گفتم حتما میام سر کلاسشون
با اینکه همه کلاسا جمعن 120 نفر هم نمیشن، توی صف صبحگاهی هر روز دعواست.
مدیر امروز میگفت شما هنوز توی پایه هشتم و نهم گیر کردین و نمیدونین متوسطه دوم یعنی چی.
حق داریم خداوکیلی، من هر شب با این امید میخوابم ک صبح بگن نمیخواد بری مدرسه و میتونی سر کلاس انلاینا تا عصر بخوابی.
اینقدر قدر کلاسای انلاینِ عزیز رو نمیدونستیم تا حضوری شدن. .
از هفته پیش رو امتحان مستمر داریم تا اوایل نیمه دوم اردیبهشت..
دقیقا این وضعیت منه.
البته دوست ندارم و خدانکنه کسی مریض بشه.
چیزایی ک حواسم رو از درس پرت میکردن خیلی کم کردم.
کتاب، آهنگ، چت، اینستا هم خیلی کمتر میرم.
ولی هر چهارمورد باید صفر بشن. حالا اهنگ کم بشه هم خوبه ولی چت، اینستا و کتاب واقعا اتلاف وقت محضن.
کسی میدونه چطور میتونم اکانت اینستاگرامم رو پاک کنم؟ یا چیکار کنم ک ی مدت دسترسی نداشته باشم بهش اگه نمیشه دیلیت زد؟
بعضی روزا اینقدر فشار درسا زیاد میشن ک ب تغییر رشته فکر میکنم. ریلضی ک خستهکننده میشه وقتی هم حسابان باشه هن ریاضی و هم هندسه و فیزیک و شیمی. میشه همش اعداد و ارقام و خسته کننده.
انسانی ک همش حفظیاتیِ. و من توی حفظیاتی افتضاحم.
تجربی خودمون هم زیست خستهکننده و سخته.
تهش ب این نتیجه میرسم ک ترک تحصیل کنم.
ترک تحصیل کنم با بقیه زندگیم چیکار کنم؟
پس بشینم درسمو بخونم بهترین کاره.
چند روزی بود تاچ پد لپ تاپم خراب شده بود. عادت دارم بهش و خیلی کم پیش میاد با موس کار کنم.
همه تنظیماتو چک کرده بودم و همه چیز مرتب بود.
امروز خیلی مطمئن نشستم و گفتم لا حول و لا قوه الا بالله و العلی العظیم و مث قدیمیا فوت کردم ب لپ تاپ. خیره بودم ب نمایشگر بودم یهو دیدم کار می کنه.
الله اکبر.
این ذکر خیلی جاها راهگشا بوده برام.
اکثر شب هایی ک کابوس میبینم، توی خواب هوشیارم و این ذکر رو میگم و همه چی تموم میشه.
شب هایی ک توی اتاق حس می کنم شخص سومی وحود داره این ذکرو با صولات میفرستم و فوت می کنم سرتاسر اتاق، خندم میگیره از فوت کردن، حس می کنم مامانبزرگیم ک توی دهه 50 داره نوشو راهی جبهه می کنه. ولی خیلی حالمو خوب می کنه
شب هایی ک حال خوبی ندارم، این ذکرو میگم و چندتا سوره توحید میخونم و همه چیز از قبل بهتر میشن..
و اینا همشون مزایای مسلمون بودنه.
دیگه حرفام تموم شدن. تا درودی دیگر بدرود