رعنا / ۶ دی ۱۴۰۰ / ۲۱۶ روز خوب
روز سختی بود. میخواستم روزه بگیرم دعا کنم که دعام قبول بشه چون اول محرمه. اقدام کردم ولی نشد.
پارسال اربعین را یادمه شاکی بودم که چرا من کربلا نرفتم. اون موقع پاکی ها خوب نبود. فکر میکردم برای پاکی تلاش کنم میشه. نشد. یا پاکی معیار نیست. یا کیفیت پاکیم قبول نیست. یا چیزی هست که من نمیدونم.
دلم گرفته . میخواستم خودمو مجبور کنم این ایام برم مسجد. که خب دیگه نمیشه.
انگار امام حسین ازم خوشش نمیاد.
نمیدونم.
وقتی گذشته داغون باشه چیزی برای شکایت وجود نداره
من خیلی منتظر موندم محرم بشه.
ولی اینجوری شد.
خیلی دلم گرفته. این روزا همه یه کاری میکنن. یه قدمی بر میدارن. از اینکه کاری نمیتونم کنم خیلی ناراحتم.
فکر میکردم بخشیده شدم. فکر میکردم اوضاع خوبه.
انگاری اشتباه فکر میکردم
خیلی دلم گرفته. حس آدمی را دارم که طرد شده. اونم از سمت امام حسین که حتی حر را هم بخشید
ولی بازم باورم نمیشه
اصلا چرا اینجوری شد
کاری جز دعا ازم بر نمیاد
دعا میکنم منم پذیرفته بشم. منم دلم میخواد برای امام حسین نوکری کنم.
امیدوارم منم نمره قبولی بگیرم
امام حسین (ع) فرمود: «گروهی خدا را از روی میل به بهشت عبادت میکنند، که این عبادت تجارتکنندگان است و گروهی خدا را از ترس دوزخ میپرستند و این عبادت بردگان است، و گروهی خدا را به سبب شایستگی میپرستند، و این عبادت آزادگان است که برترین عبادت است».
مرسی ایرانا برای همه حرفا
منم حضرت ابوالفضل را خیلی دوست دارم.
یه نوشته داشتم یا عباس همیشه بالا سرم بود. یادمه یه روز که بریده بودم اومدم همه گناهی انجام بدم. لحظه آخر گفتم آقا زشته بالا سرت از حضرت ابوالفضل نوشته. معمولا نتیجه میداد. ولی اون روز جواب نداد. بی شرمانه گناه های خودمو انجام دادم. حتی اون نوشته را عقبم نبردم.
این شد که دیگه روم نمیشه از حضرت ابوالفضل چیزی بخوام.
خواب دیدم تو خواب دیگه بریدم و قبول کردم بشکنم.
صادقانه بگم. من تو خونه به قدری به صورت های مختلف مسائل جنسی برام عنوان میشه که واقعا دوست دارم از خونه فرار کنم
میشه تو دعاهاتون برام دعا کنین یه چیزی بشه که از خونه برم.
دیگه خسته شدم. واقعا خستم. بریدم.
اصلا دلم نمیخواد پاکیم خراب بشه. این همه زحمت به باد بره.
فشار زیادی رومه. انقدر تحت فشارم که واقعا برای اعضای خانوادم آرزوی مرگ میکنم.
توضیحش سخته.
ممنون میشم برام دعا کنین.
حس میکنم خدا دلش نمیخواد پاک بمونم. خدایا نمیشه یه ذره راه هموار بشه.
من خسته شدم.
میدونم اگر زبونم لال بشکنم. دیگه فقط خ.ا نیست. دوباره یه گند بزرگ میزنم.
واقعا دلم نمیخواد
بسه دیگه. من نمیخوام اینقدر بد باشم. از ته دل نمیخوام. اصلا نمیدونم چجوری باید بگم خدا باور کنه.
نمیدونم شایدم ناشکری. شاید اوضاع میتونست از این بدتر باشه.
کاش بنده مفیدی باشم برات خدا.
ببخشید خیلی شد. همشم غم . شرمنده
Alex.formanا / 27 تیر/ 14 روز خوب
سلام دخترا
داشتم وسایلمو جمع میکردم برای فردا؛ حوصلم سر رفته بود یکی از سخنرانیها رو باز کردم. "کنترل ذهن در مسیر تقرب" از استاد پناهیان.
کسی گوش داده؟
تا الان خوب بود و توجهمو جلب کرد.
میگفت توی یه مطالعه روانشناسی، شیرینی گذاشتن جلوی چند تا بچه و گفتن برای یک ساعت نخورینش تا بهتون جایزه بدیم. کسایی شیرینی رو نخوردن که حواسشون رو با چیزهای دیگه پرت کردن و کسایی رفتن سراغ شیرینی که بهش خیره شدن و ذهنشون رو درگیرش کردن.
به ذهنم رسید که خ.ا هم برای دقیقا حکم همون شیرینی رو داره. تا بهش فکر میکنیم و مدام ذهنمون درگیرشه نمیتونیم نریم سراغش.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
امروز اتلاف وقتم زیاد بود.
(1401 مرداد 9، 15:17)Meshkat نوشته است: [ -> ]سلام ساناز یه چی رو معرفی کنم ،گوش میکنی؟
یعنی میخوام بدونم حوصلت میشه گوش کنی ، چون شنیدنیه
صادقانه بگم من صدا خیلی برام مهمه
اگر صدای طرف خیلی اذیتم نکنه گوش میدم
مثلا این پناهیان صداش خوبه، اذیت نمیکنه
(1401 مرداد 10، 1:59)silent scream نوشته است: [ -> ] (1401 مرداد 9، 16:04)Alex.forman نوشته است: [ -> ]Alex.formanا / 27 تیر/ 14 روز خوب
چی صدات کنیم؟ الکس؟
هرچی دوست داری میتونی صدام کنی
همون الکس فکر کنم خوب باشه
(1401 مرداد 8، 22:51)*بنده پاک* نوشته است: [ -> ]رعنا / ۶ دی ۱۴۰۰ / ۲۱۶ روز خوب
روز سختی بود. میخواستم روزه بگیرم دعا کنم که دعام قبول بشه چون اول محرمه. اقدام کردم ولی نشد.
پارسال اربعین را یادمه شاکی بودم که چرا من کربلا نرفتم. اون موقع پاکی ها خوب نبود. فکر میکردم برای پاکی تلاش کنم میشه. نشد. یا پاکی معیار نیست. یا کیفیت پاکیم قبول نیست. یا چیزی هست که من نمیدونم.
دلم گرفته . میخواستم خودمو مجبور کنم این ایام برم مسجد. که خب دیگه نمیشه.
انگار امام حسین ازم خوشش نمیاد.
نمیدونم.
وقتی گذشته داغون باشه چیزی برای شکایت وجود نداره
من خیلی منتظر موندم محرم بشه.
ولی اینجوری شد.
خیلی دلم گرفته. این روزا همه یه کاری میکنن. یه قدمی بر میدارن. از اینکه کاری نمیتونم کنم خیلی ناراحتم.
فکر میکردم بخشیده شدم. فکر میکردم اوضاع خوبه.
انگاری اشتباه فکر میکردم
خیلی دلم گرفته. حس آدمی را دارم که طرد شده. اونم از سمت امام حسین که حتی حر را هم بخشید
ولی بازم باورم نمیشه
اصلا چرا اینجوری شد
کاری جز دعا ازم بر نمیاد
دعا میکنم منم پذیرفته بشم. منم دلم میخواد برای امام حسین نوکری کنم.
امیدوارم منم نمره قبولی بگیرم
امام حسین (ع) فرمود: «گروهی خدا را از روی میل به بهشت عبادت میکنند، که این عبادت تجارتکنندگان است و گروهی خدا را از ترس دوزخ میپرستند و این عبادت بردگان است، و گروهی خدا را به سبب شایستگی میپرستند، و این عبادت آزادگان است که برترین عبادت است».
نگران نباش
یه حرفی هست که میگه هروقت حس کردی از مقصدت خیلی دوری بدون که یه قدم بیشتر باهاش فاصله نداری
پس نگران نباش و به خدا توکل کن
خودش تا الآن دستتو گرفته کمکت کرده اینقدر پاک بمونی
از این به بعدم کمکت میکنه
و راستی این سخن از امام علی(ع)
حسابی مراقب خودت باش خوشگل خانوم
سلام دخترا یه سوال داشتم
میگم تو قسمت درد و دل های شما
میشه پیام پسرارو نقل قول کنیم و جواب بدیم
یا خانوما نمیتونن رو پست آقایون ریپلای بزنن؟
دلم نمیخواد کسیو ناراحت ببینم اذیتم میکنه
اصن تو قسمت درد و دل های شما میشه ریپلای زد؟
رفتم چک کردم کسی رو کسی ریپلای نزده بودپس منم بی خیال شدم
خب نمیدونم چ کنم دیگه
مسخرم نکنینا
هنوز درست حسابی راه نیوفتادم