کانون

رعنا جان این همه خیاطی کردی جدی؟!
دمت گرم بابا، من خیاطی می کنم می‌دونم،
این مقدار خیلیه!


طوفان فکری شنیدی؟
یه روش حل مسئله ست.
اینطوری که بدون بررسی خوب و بدی راه حل ها، هر چی به ذهنت رسید رو اول بار می نویسی. بیخود، باخود، خوب، بد، شدمی، نشدنی و...

و بعدا بررسی می کنی ببینی کدوم خوبه.

نظر طوفانی که الان به ذهنم می رسه اینه:
کارهای کامپیوتری دورکاری.

---

راستی پست قبلیمم به طرز عجیبی پست شده.
من فکر کردم پریده!

نقل قول: چه برنامه نویسی باشه چه خیاطی چه چیزای دیگه
امروز و دیروز فشار زیادی روم یود که برم  تلگرام و ناکجاآباد
بعد از ریست  فکتوری  گوشیم تلگرام را نصب نکردم راحت
تلگرام هم شد مثل اینستا گرام .به مرده ها پیوست 
اما حال چه کنم
تکلیف چیه
به گمانم جوابش اینه
هر کسی خودش باید انتخاب کنه کدوم طرفی بره 
ولی کدوم راه بهتره
قید سر کار رفتن را زدن و تو خونه موندن 
یا
تلاش برای کار . حتی اگر مردها باشن

رعنا جانم 
وقتایی ک اینجور احساسی داری بیا کانون 

بیا با بچه ها حرف بزن، یه وقتایی بقیه هم هستن همراهی میکنن 

تو ک خودت قدیمی اینجا به حساب میایی ، یه جوریایی به اینجا تعلق داری (:

راحتتر میتونی با بقیه حرف بزنی
رعنا جانم تو خوب مینویسی ، 

من خودم وقتایی ک اینجوری سر دو راهی میمونم ، شروع میکنم نوشتن ، انقد مینویسم ک ریشه رفتارمو پیدا کنم

مثلا اگر از کسی بدم میاد مینویسم ،،،
+ چرا بدم میاد، مثلا چون رفتارش تند بود 
+ خب مگه هر کسی رفتارش تند باشه ، قصدش بی احترامی یا بی ادبیه ،شاید از جای دیگه ناراحته تو چرا به خودت میگیری و ...
باعث میشه خشمم فروکش کنه ، یا بفهمم مشکل از منه یا دیگران


تو هر زمینه ای

تو هم اینجا برای خودت اول از همه مشخص کن چرا یه ذهنت خطور میکنه ک بری و تلگرام نصب کنی 

صادقانه بنویس، و سوالی رو بی جواب نزار ، خودتم نپیچون ،حتی اگر جوابش به نظرت با چارچوب های خودت هم جور در نمیاد جواب سوالت رو بی پاسخ نزار


ولی یه چیزی رو متوجه نشدم ، کارت در چه زمینه ای هست ک بین مردها باید کار کنی؟

مثلا نمیشه تدریس چیزی رو انتخاب بکنی 
یا فضای کاریتو، حوزه عملکردتو ، عوض کنی؟...

قرار بود امشب زود بخوابمم

از امروز درستش میکنم

سلام دخترا

رعنا جان من خودم روحیه خیلی حساس و لطیفی دارم و تو محیط ناجور کار کردن واسم فک میکنم سخت باشه. اما عزیزم احتمالا نظر من با نظرت دختران عالم و فاضل گروه اندکی متفاوته   حالا شایدم نباشه. ببین الان که شما فعلا مجردی، پس همسرداری و بچه داری که دائما میگن خوبه فعلا واسه شما منتفیه. من حس میکنم تو خونه نمونی بهتره. از خدا کمک بخواه که کار خوب سرراهت بذاره و این نکته رم مدنظر داشته باش که طرز رفتار خود تو هم تو محیط کار تعیین کننده خیلی مسائله. ضمن اینکه بعد مالی قضیه رو هم بسنج ببین برای شخص خودت تو موقعیت فعلیت چقد اهمیت داره. مثلا ممکنه تو n تومن درامد داشته باشی باهاش 4 تا مهارت جدید کسب کنی ماهی چند تا کتاب بیشتر به کتابخونت اضافه کنی بری باشگاه ثبتنام کنی و در کل کلیییی رو اعتماد به نفس و روحیه و پر شدن زمانت اثر بذاره اما ممکنه بگی نه برای شخص من بعد اقتصادی چندان مطرح نیست.

سلام بر همگی 

العبدالمرحوم/ ۲۱ مرداد/ دهمین روز پاکی
خب ظاهرا امروز دهمین روز پاکیه و خیلی خوشحالم اما راه زیادی باقی مونده 
به امید پاکی ابدی
فقط نمیدونم چرا انقد شلخته شدم  برنامه هام اصلا پیش نمیره و این در حالیه که باید تا سه روز دیگه همه کارای عقب افتاده زندگیم تموم بشه

می‌دونی رزاجان چرا میگم؟
رعنا خودش بارها گفته تمایل زیادی داره.
خب تو محیطی که مدام آقایون رو ببینه باهاشون دمخور بشه برای عادی بودن و پاک موندن بهش فشار میاد.
و ما دیگه میدونیم پاکی مهم تر از بقیه مسائله‌ تو زندگی. چون همه چیز رو تحت الشعاع قرار میده.
پاکی هم گره خورده به ورودی ها. دیدن ها، شنیدن ها.
من اینطور می فهمم که خب اذیت میشه.

اما!
اما من منظورم از این حرفا این نیست که سر کار نری.
سر کار برو ولی با خودآگاهی برو. یادت باشه که چرا داری میری سر کار.
اولویت هاتو مرور کن.
اگر تا امروز به این نتیجه رسیدی که پاکی برات اولویته،
پس سر کار باید مراقبش باشی و روی خودت مرور داشته باشی. با توجه به روحیه باید حواس جمع باشی، در مواقع مختلف سر کارت، صحبت ها، ارتباط های کاری. 
و در انتخاب محیط کار هم دقت به خرج بده. 
درسته که اغلب جاها خانم و آقا در کنار هم کار می کنن اما محیط های سالم تر هم هستن. صادقانه بگم محیط های استارتاپی و خودمونی برات خوب نیستن. اون جا ها حفظ فاصله سخته. اغلب با هم دوستانه برخورد دارن، با هم بگوبخند دارن و راحتن ممکنه حریم نگهدار هم نباشن. خب برای ما که حساس تریم سخته. بعضی دخترا شاید براشون سخت نباشه..

خواهر یا برام دعا کنین، امروز خیلی میلم بالا رفته،
ببخشید اینطور میگم، دلم میخواد یه مرد بغلم کنه سرمو تو آغوش بگیره.
از این قضیه احساس شرم و گناه می کنم...
خسته م می خوام بخوابم اما هی دم به خیال میشم.


خدایا این یذره ثوابی که چند شب پیش بهم دادیو خودت حفظ کن، یوقت خیالات برم نداره دود شه بره هوا...

سلام


عارفه جون ..دیگه خودت استادی
ببین چکار میتونی انجام بدی از این خیالات بیای بیرون؟
حواستو پرت کن.. بحث و عوض کن
از صبر و نماز کمک بگیر
دعا میکنم برات

عارفه جانم

به خودت بگو الان وقتش نیست

کلا پاشوا از جات ، یه کار یدی انجام بده، 


اگه ظرفا مونده   
یا جایی رو باید جمع و جور کنی

عارفه خیلی زحمت کشیدیاااا
مواظب عددت باش

سر یه حس، کل حال خوبتو از خودت نگیر

مواظب باش خواهر، از اینجا برات دعا میکنیم

عاااارفه قشنگم  منو مخاطب قرار دادی گفتم نکنه فک کردی میگم نظرات شما و بقیه اشتباست؟ من خواستم گفته باشم که همونطور که رعنا جون خواسته صرفا دارم نظر شخصیمو تو این لحظه میگم و ممکنه زیاد از زوایای مختلف بررسیش نکرده باشم صرفا به عنوان نظر شخصیم نگاش کنه.  باهات موافقم که ما حساسیت بیشتری داریم بابت تلاشمون برای ترک و به جز اون ممکنه هرکدوم حساسیتای شخصی و شرایط شخصی خاصی هم داشته باشیم. مثلا گفتم خودم روحیم مناسب هرجور محیط کاری نیست، من تو محیطی بودم که فقط یه نفر از اون آدما نوع نگاه و برخوردش آزارم میداد و شاید مسخره باشه به نظر خیلی از دخترا اما با وجود برخورد کمی که باهاش داشتم طوری بود که وقتی برمیگشتم استراحت کنم آزار برخودش باهام بود و یکی دوبار کابوس دیدم . اتفاقا نظرت درمورد دورکاری واسم جالب بود. اما خب به عنوان نظر شخصیم این بود که از خدا ویژه کمک بخواد برای پیدا کردن محیط مناسب و ناامید نباشه و دست از تلاش نکشهچون بهم اثبات شده خدا گاهی از راه های خیلی خاصی کمکمون میکنه، ضمن اینکه رفتار خودش رو هم مناسب تنظیم کنه و سایر شرایط همراه رو هم در نظر بگیره چون هدف پاکی واسش خیلی مهمه اگه مدت طولانی تو خونه بودن باعث سر خوردنش به سمت خ.ا میشه باید درموردش فکر کنه. خلاصه که عارفه جان و بقیه دخترااا والا من منظور خاصی نداشتم، دنیای محازی یکم اینجوریه منظورا گاهی ممکنه طور دیگه ای به نظر برسن.

(1400 مرداد 31، 16:07)عارفه نوشته است: [ -> ]خواهر یا برام دعا کنین، امروز خیلی میلم بالا رفته،
ببخشید اینطور میگم، دلم میخواد یه مرد بغلم کنه سرمو تو آغوش بگیره.
از این قضیه احساس شرم و گناه می کنم...
خسته م می خوام بخوابم اما هی دم به خیال میشم.


خدایا این یذره ثوابی که چند شب پیش بهم دادیو خودت حفظ کن، یوقت خیالات برم نداره دود شه بره هوا...

خب دراین مورد من چون تو این دو سه روز خودم شرایط مشابهی داشتم ترجیح میدم از راهکارایی که دخترا میدن استفاده کنم مثل تو. واست کلی دعا میکنم عزیزم، مطمئن باش هرچقدر هم سخت باشه میشه از پسش براومد (فقط خدا میدونه چقدر تو این چند روز سست بودم احتمالا این حرفم مصداق بارز رطب خورده کی منع رطب کند هست، اما ته قلبم وسط همه ترسهام این حسی که به لطف خدا میشه و میتونیم، با من هست)

---

ضحی جااانم ده روز پاکیت مبارررک  قدرشو بدون برو واسه 100 روزگی. حتما یه تفریح خوب با رعایت پروتکل ها  بکن و با انرژی کاراتو از سر بگیر

رزا خواهری، تو عزیزدلمی، اصلا هر بار حرف می زنی من حالم خوب میشه. نه اصلا برداشت بدی نکردم. اتفاقاً فکر کردم شاید من زیادی سخت گرفتم

حرفت رو به شوخی به خودم گرفتم.
و خب این خیلی خوبه که از جوانب مختلف ببینیم.

---

درباره امروز، می‌دونید دخترا، شاید لازمه یکم از مشکلاتم بگم. 
 مدتیه نمیتونم مثل یکی دو سال قبلم با اشتیاق برای زندگیم تلاش کنم و خیلی از این بابت دارم افسوس می‌خورم.

قبلاً ها خیلی کارهای خونه رو جمع می کردم. غیر اون برای اهداف خودم تلاش می کردم. صبح ها پر انرژی و انگیزه بیدار می شدم کارها رو مرتب پست هم انجام می دادم. طرحواره درمانیمو که یکسال و نیم قبل کرونا رفته بودم تنهایی یکسال ادامه دادم! خیلی کولاکه!
 اما این روزا اصلا حوصله ندارم...
حتی اینکه رخت خوابم و جمع کنم و صبحانه که خیلی دوست دارم و بخورم.
یک هفته ست حس می کنم فشارهای افسردگی کمتر شده اما من هیچ تلاشی برای تغییر ساعت خوابم نمی کنم. گاهی اوقات مامانم میگه بیا شام، نهار. میگم میل ندارم و... 
عجیبه نمی‌دونم چرا، با خودم میگم شاید بشه حالا غذا نخورم. و عقب میندازم غذا خوردنمو انگار ممکنه خودش رفع شه

رعنا جان من حس تمایل به ارتباط با جنس مخالف رو درک می کنم. منم به نوبه خودم مدتی در گذشته از این ارتباطات داشتم. البته توضیحاتی داره که در این مجال نمی گنجه و الان دیگه به خواست خودم اون ارتباط ها قطع شده و نیست و من گاهی دلم خیلی تنگ میشه. نه برای اونا بلکه برای اون حال و هواهای شادمانی و امیدواریم. و دلم میخواد باز تجربه ش کنم. انگار حضور یک نفر دیگه که ممکنه حس کنی در آینده باهاش ازدواج کنی باعث میشه حس سرزندگی در تو قوی بشه، احساس کنی دو نفری بیشتر میشه به آینده امیدوار بود. قسمت زیادی از این حال و هواهای دل انگیزم مال در خیال شدن ها بود. مثل امروز. میل داشتم اما نذاشتم هیچ خیالی کنم.

تو گروه که پست گذاشتم یکم راحت شدم که دعاهای دیگران به کمکم خواهد اومد و بعد واقعیت زندگی رو به خودم یادآوری کردم. اینکه باید وقتش برسه، اینکه زندگی با فانتزی جور نمیشه، اینکه این خیالات هیچ فایده ای ندارد و تهش به خ.ا می رسه...این که هرچقدر خیال کنم خیالات شیرین برای من شوهر و همدم سختی ها نمیشه. پس چه بهتر که تا جایی که میشه از واقعیت فاصله نگیرم و در خیال نشم تا بعد مثل کاسه آب سرد روی سرم خالی نشه...

به خدا از عجز خودم برای رسیدن به زوجیت و مرحله بعد زندگیم گفتم. گریه کردم، بدی کردم، ناله کردم. حال و هوای از انرژی داری جنسی به شل و ولی گریه ای تغییر کرد و بعد هم مثل یه بچه خسته خوابم برد.

الحمدلله راضیم. گذشت...


شاید باید توی درددل ها می نوشتم اما دلم می خواست تو فضای دخترونه بین خودمون باشه بدون حضور آقایون. ببخشید طولانی شد.

نقل قول: رزا خواهری، تو عزیزدلمی، اصلا هر بار حرف می زنی من حالم خوب میشه. نه اصلا برداشت بدی نکردم. 

من فوبیا دارم که کسی رو برنجونم با حرفام، مخصوصا تو فضای مجازی

---

عارفه جان امیدوارم حس و حال خوبت دوباره برگرده

سلام

رعنا جون اسلام دقیقا منظورش بر این نیست که محیط های کاری مختلط نرو یا گناهه!!! خاصه تو این دوره از زندگی

من میگم به خودت رجوع کن ببین میتونی خودت رو، احساساتت رو ذهنت رو کنترل کنی؟!
بعد اینکه... آزمون و خطا کن...
من خودم رو میگم که مثل تو فکر میکردم و خودم رو منع میکردم از کار کردن تو محیط های مختلط، و فکر میکردم از لحاظ پاکی در خطر باشم..
اما خب، شرایط برام جوری رقم خورد که دو جا برای مدت زیادی با آقایون در ارتباط بودم
یک جا که روابط با پرسنل خیلی عادی بود که من باز اونجا حدودم رو هم برای خودم و هم برای اونا مشخص کرده بودم
یه جا هم تمام پرسنلش خیلی باهم صمیمی بودن که باز هم از طرف من حدود مشخص شده بود
ارتباطی که خودم حدود رو مشخص کرده بودم هیچکس به خودش اجازه نمیداد از این حد نزدیک تر کنه خودش رو
و تو اون تایم از لحاظ پاکی خیلی هم اوکی تر از هر زمان دیگه بودم

من تو زندگی شخصیم هم با آقایون خیلی کم در ارتباطم، در حد سلام و احوالپرسی، تو مجازی هم همینطور
نه که بگم نسبت به جنس مخالف هیچ ری اکشنی ندارم و بی تفاوتم....نه اتفاقا برعکس
اما خب جنس خودمو بهتر میشناسم... چون آدم زود وابسته شدنم ترجیحم به همین روابط معمولیه، نه خیلی صمیمی
اصلا لزومی نداره با کسی که باهات صمیمیه تو هم باهاش صمیمی باشی!!

میخوام بگم اگر کنترل شده رفتار کنی، اسلام هیچ ایرادی نمیتونه ازت بگیره، آخرشم یه هزار آفرین میخوره تو پرونده ات =)

عارفه جان انشالله که حال دیشبت به کل ازت دور شده باشه عزیزم

انقدر خودت خوب همه رو راهنمایی و هندل میکنی که وقتی تو این شرایطی نمیدونیم چی بگیم که برات جدید باشه

برات خیلی دعا میکنم عزیزم