کانون

(1402 ارديبهشت 29، 10:09)سنــا نوشته است: [ -> ]سلاااااام


من  برنامم رو نوشتم  بچه ها

ببینم نفر زرنگ بعدی کیه  ؟؟؟   

عزیزم بی نهایت ممنونم به خاطر زحماتتون در بخش برنامه ریزی 
پست ها و آموزشِ برنامه ریزی جدید رو میخوندم و خیلی دقیق بودن ، خدا قوت میگم 
من برنامه ی ماهانه ی مشخصی جز پاکی و اهداف درسی ندارم به همین دلیل برنامه ای ننوشتم . 
فقط  مشخص کردم که یک تایمی برای تفریح و تنهاییِ خودم داشته باشم .

(1402 ارديبهشت 30، 22:22)*آسمان* نوشته است: [ -> ]

سلام عزیزای دلم

اوضاع خوب نیست ...

سریالی شدم ...

یکم از کنترل خارج شده ...

تو یه سایتی نباید برم ...

ولی بهش معتاد شدم ...

کمک میخوام ...

نمیخوام برام عادی بشه

اون سایت سایت خیلی بدیه

باید ترکش کنم ..

میخوام تو چله کلیمیه شرکت کنم از فردا شروع میشه

امیدوارم کمکم کنه ...

دیگه اینکه به حد توانم باید بخونم یهو زیادبخونم ازون ور بوم بیوفتم هم خوب نیس ...

چیزی به ذهنون میرسه حوشحال میشم بشنوم ...

آسمان جان میتونم بپرسم به طور روزانه چقدر درس میخونی ؟ موقع  درس خوندن هم ذهنت مشغول خودارضایی هست ؟ اینطوری ممکنه بازدهی خوبی نداشته باشی . 
نمیتونی فضای مجازی رو برای یک تایم مشخصی کنار بذاری ؟ یا راهِ دسترسی به اون سایت رو سخت تر کنی ؟ مثلِ حذف مرور گر یا استفاده از برنامه های محدودیت استفاده از گوشی . 

(1402 ارديبهشت 31، 1:41)ویلو نوشته است: [ -> ]خب من خراب کردم 
ولی بابتش خیلی از خودم عصبانی نیستم.
یه طرح بلند مدت ریختم..
و دارم‌ جزئیات اذیت کننده رو حذف میکنم یکی یکی..ولی از اون دست آدمایی هستم ک زود ناامید میشه..ولی خب به خودم گفتم که پیشرفتی که توی بلند مدت داشتی رو ببین و یهو نزن زیر همه چی و همه چیزو خراب نکن.

این مدت نبودم چون حالم خوب نبود . میدونم که قرار بود سعی کنم زود به زود بیام.. 

دلایل شکست ایندفعه هم اینا بود:
دست ورزی از روی عادت
عصبی بودم
ناراحت بودم که چرا اوضاع رو روال نیست
حس خوب و سرگرمی نداشتم 
و دائم با موضوعات انرژی بر و اصاب خورد کننده در تماس بودم.

ویلو/ ۲۹ اردیبهشت/ ۱ روز خوب

---

تازه حواسم اصلا به کانون نبود و سابقه ی درخشان مکتب خونه‌م (تنها چیزی که بهش افتخار میکردم) رو از دست دادم.

 نمیدونم موقعی که درگیر خودارضایی میشیم باید از دست خودمون عصبانی باشیم یا نه ؟ من بیشتر ناراحت میشم . 
البته متوجهِ موضوع خودسرزنش گری هستم و میدونم تا چه حدی میتونه ما رو عصبی کنه . ولی سعی میکنم کمترش کنم . بالاخره لغزش اتفاقی هست که برای من رخ داده و چه بخوام چه نخوام درگیر هستم . پس از این بُعد بهش نگاه میکنم که به جای صرفِ انرژی و آزارِ خودم این انرژی و برای یک شروعِ مجددِ بهتر بذارم .
خودارضایی اعتماد به نفس و عزت نفسِ من رو هدف قرار میده . 
 راهِ حلی برای مواقعی که میخوایم از ناراحتی و فشارِ مشکلات به خودارضایی پناه ببریم و از روی استرس انجامش میدیم ندارم . 
ولی این بار تصمیم گرفتم یک راهِ گریز در مواقعِ ناراحتی که برای من لذت بخش هست و در برنامم داشته باشم . مثلا پیاده روی و تماشای برنامه بهم انرژی میده . میتونم پیشنهاد کنم تو هم از قبل برای خودت چند سرگرمی که بهت انرژی میده مشخص کنی . نظرت در موردش چیه ؟
در لغزش قبلی هم تصمیمِ جدی گرفته بودم که تعدادِ لغزش هام و کمتر کنم و خودم رو در موقعیتی قرار ندم که پروسه ی لغزش تا شروعِ پاکی خیلی طول بکشه . قبلا که درگیر میشدم یک هفته طول میکشید تا به طور جدی پاکی رو شروع کنم .

نقل قول: اره  خیلی بده من تخلیه احساساتم با خودارضاییه  
نمیدونم چه ربطی داره ...

منم همینم. تخلیه احساساتم با خ.ا ه.
خیلی ها اینجورن. به خاطر این میگم باید برای جلوگیری از خ.ا از استرس جلوگیری کنی


راستی روزمون مبارککک

دخترا میشه چندتاپیام اخر شبانه روزی رو‌ چک کنید؟
بحث جذابیه ها

سلام 


پارادوکس / روز دومِ پاکی


از صبحِ زود تا ساعت 7 عصر مشغول بودم ، در این ساعاتِ گذشته چنان ذهنم درگیر بود و تمرکزم بالا بود که اصلا یادِ لغزش و خودارضایی و هرموضوعی که پیرامونش هست نمیوفتادم . انگار که من اصلا با این چیزها آشنا نیستم . فقط یک ساعت اومدم بخوابم نیم ساعتش ذهنم مدام حولِ لغزش میچرخید . اصلا انگار خودم نبودم و کنترل و مدیریتِ ذهنم دستِ من نبود . انگار یک شخصِ سوم بودم که شاهدِ این کشمکش و درگیری ذهنی بودم . 
در هر صورت اون یک ساعت گذشت و من الان از اون حس رها شدم ولی سخت بود . خیلی سخت بود . 
روزِ دومِ سختی بود .

(1402 خرداد 1، 21:35).پارادوکس. نوشته است: [ -> ]سلام 


پارادوکس / روز دومِ پاکی

سلام

دیروز از نگرانی هام نوشتم ولی ذهنم آزاد نشده بود ، حینِ درس و فعالیت هایی که داشتم مدام ذهنم مشغولِ لغزش بود . انقدر اذیت شدم و این فکر ها باعثِ حواس پرتی میشدن که آگاهانه برای لغزش و تمام چیزهایی که ذهنم در اون تایم میخواست وقت گذاشتم و نیمه شب یک ساعت مشغول سرچ بودم . بعد از یک ساعت ذهنم راحت شد که بالاخره به اون چیزی که میخواست رسید و به آرامش رسیدم ، بعد از یک ساعتی که براش تایم گذاشتم خودسرزنشی شدیدی داشتم و دلم میخواست که میتونستم مغزم و از سرم بیرون بیارم و بگیرمش زیرِ آب تا از تمامِ کثیفی ها پاک بشه . 
کنترلِ همه چیز از دستم خارج شده ، نزدیک ۳۲ ساعت هست که بی وقفه بیدارم و درس میخونم . نمیدونم چرا خوابم نمیاد و حتی حس میکنم انرژی زیادی دارم . 
حسِ یک فردِ معتادی رو دارم که مواد مصرف کرده و وقتی موقعِ مصرفش میرسه بیقرار میشه ، تمامِ اون فرایندهایی رو که مطالعش کردم برای من رخ داده و الان نمیدونم چه کاری انجام بدم . میدونم باید روی فعالیت روزانه تمرکز کنم ، مدت زمانِ پاکیم به ۳۰ روز برسه تا این فشار از روی ذهنم برداشته بشه ولی به یک جایی میرسم که متوقف میشم . شروعِ دوباره و چندباره سخت هست . نباید اون شب درگیر لغزش میشدم که فرصت برای لغزش های بعدی فراهم بشه . اگر اون شب مواظب بودم الان دوتا امتحانمم پاس میشدم و تموم میشد . 

سلام دخترا

پارادوکس عزیز فکر کنم خیلی داری به خودت فشار میاری مراقب خودت باش

تبریک میگم به مشکات برای 500 روز پاکی

منم ی تاریخی اعلام کرده بودم برای روزشماری و ستاره چینی یادم رفته باید برم از پست های قبلی پیدا کنم

سلین هم قول داده بود بیاد کنترل نگاه ولی نیومد

عارفه هم همش کتاب میخونه  باید کتابهاشو جمع کنم زمستون اتیش بزنیم گرم شیم

کلا کسی نیست دعوا کنیم موهاشو بکشیم هیجاناتمون تخلیه شه



رزای عزیز فکر کنم شما گزینه ی خوبی باشی برای گیس و گیس کشی
قبلش جواب سوالی که پرسیده بودی درباره ترک خ.ا:
 کنترل نگاه و ذهن(ورودی های ذهن در طول روز) سفت و سخت/پرهیز از تنهایی(پشت کنکور هم بودم درس داشتم ولی تا ذهنم میخواست اذیتم کنه خونه کسی نبود اماده میشدم میرفتم خونه فامیل ) کنترل تغذیه ، فعلا اینا به ذهنم میرسه

نقل قول: عارفه هم همش کتاب میخونه  باید کتابهاشو جمع کنم زمستون اتیش بزنیم گرم شیم

ای باباااا چیکار به کتابهای من داری؟

سلام 

خدا رو شکر خیلی بهتر از دیروز ، دیشب و امروز هستم    البته هنوزم نخوابیدم و الان میخوام بخوابم . 
امروز به طور پشتِ سرهم با چندین مراجعه کننده برخورد داشتم که لکنت زبان داشتند ، اون عزیزان از این که نمیتونستند کلمات و به درستی ادا کنند معذب بودند و من از این بابت که نمیتونستم متوجه بشم از دستِ خودم عصبانی میشدم . برخوردم با عزیزانی که ناشنوا هستند هم زیاد شده . 
در اولین فرصت یادگیریِ زبانِ اشاره رو شروع خواهم کرد . 
اتفاقِ خوبِ امروز تماشای کودکی بود که داشت پرداخت با کارت بانکی رو از پدرش یاد میگرفت ، این صحنه در حدی چشم نواز و قشنگ بود که همگی صبر کردیم تا اون کوچولو پرداختِ پول و یاد بگیره 

نقل قول: سلام دخترا

پارادوکس عزیز فکر کنم خیلی داری به خودت فشار میاری مراقب خودت باش 

زینبی جان متشکرم از توجهت   بله درسته ، ولی چاره ای ندارم . 
متاسفانه کنترلِ پاکیم با دو لغزشِ قبلی و اتفاقاتِ ناخوشایندی که برام رخ داد از دست رفت و همگی باعث شدند تا نتونم مدیریتِ درستی داشته باشم و بهم آسیب زدند . 
انشاءلله که همه چی درست میشه ، توکل به خدا .

سلااام دخترااا، صبتون بخیر

آسمان جان یک سال پاکی چشم آمار خیره کننده ایه، حیییفه سایتی که اذیتت میکنه رو با برنامه هایی که میشه بلاک کن.
حقیقتا اینقدر کهدیدن پ و ر ن منو آزار میده خود خ.ا آزارم نمیده. مدام میگم کاش ماه های اول متوقفش کرده یودم.

پارادوکس عزیز چقدرررر حسو خالتو میفهمم، متاسفانه منم بعضا حین کار ذهنم مشغول لغزشه

مشکاااات جانم،چقدر کار خوبی کردی سر زدی، پاااکیت مباررررک دختر گل خب یکمم واسمون توصیه و نصیحت میکردی.


زینبی جان هنوزم بعد چند سال کنترل میکنی ذهنتو؟ کلا از قبل آدم خیالپردازی بودی؟

(1402 خرداد 2، 22:38)عارفه نوشته است: [ -> ]

نقل قول: عارفه هم همش کتاب میخونه  باید کتابهاشو جمع کنم زمستون اتیش بزنیم گرم شیم

ای باباااا چیکار به کتابهای من داری؟

کتابهاتو میریزم آتیش میزنم سیب زمینی کباب کنیم با بچه ها بخوریم

(1402 خرداد 3، 8:01)Roza_r نوشته است: [ -> ]زینبی جان هنوزم بعد چند سال کنترل میکنی ذهنتو؟ کلا از قبل آدم خیالپردازی بودی؟

نه چون اذیتم نمیکنه که کنترلش کنم
من هیچوقت ادم خیال پردازی نبودم و نیستم و وقتی میگم کنترل ذهن داشتم منظورم بیشتر کنترل وسوسه ها بوده

سلام دخترا 
2 روزه سراغ اون سایت نرفتم 

خودمو با کانون سرگرم کردم و بیشتر حواسم به حال روحیم بود 

پارادوکس جان راستش من وقتی درس میخونم بعد میرسم به مبحثی که بلد نیستم مضطرب میشم و خراب میکنم 
بحث فیتر سایت نیست 
باید به خودم کمک کنم خودمو درک کنم 

رزا منم همینم بعد از پورن خودسرزنشی بدی دچار میشم 
قبحش برام بیشتر از خ ا هست 

---

خدایا شکرت که سلامتم 
خدایا شکرت که تو رو دارم 

اگه شد هر شب میخوام نعمت های خدارو بشمارم 
کسی هست همراهیم کنه ؟

سلام 


پاردوکس / پاک

خوابیدم ، درس خوندم ، تغذیه ی خیلی خوبی داشتم ، پیاده روی کردم .

نقل قول: ممنون پارادوکس جان که وقت گذاشتی و خوندی

پاکی و اهداف درسی مگه کم برنامه ای هستن؟؟  

این ماه چه انتظاری داری از خودت؟  رو کدوم مانع یا موانع پاکی میخوای بیشتر کار کنی؟ همون هارو مشخص کن و داخل جدول برنامه ریزی ماهانه وارد کن

اهداف درسی چطور؟ چند تا کتاب باید بخونی؟چند صفحه از هر کدوم؟ یا چقدر مطالعه چند دقیقه چند ساعت؟ این هارو هم میتونی تو جدول وارد کنی


برای تفریح و تنهایی برنامت چیه ؟ مثلا یک بار بری بیرون پیاده روی  ؟ خب بازم تو جدولت مینویسی   ، اخر ماه پیگیری میکنی چقدر به اهدافت رسیدی

 
سنا جان سپاسگزارم به خاطر پیشنهادِ برنامه ریزی ، فردا در موردش فکر میکنم و مینویسم . 
واقعیت این هست که حجم درس ها و دوره هام زیاده و چون قبلا نخوندم بیش از ظرفیت از خودم کار میکشم و تمامِ روتین هایی که داشتم به هم خوردن.مثلا دیگه شب شب ها کمتر از 4 ساعت میخوابم و هر سه روز 10 ساعت میخوابم که جبران بشه ، یا مطالعه ی غیر درسی و جلساتی که داشتم و کنار گذاشتم و باشگاهم نمیرم  و این وضع تا دوماهِ آینده ادامه خواهد داشت . 
تنها انتظارم پاس کردن امتحانات ، پاک موندن و تفریح هست که البته برای هیچکدوم هم تایمی در نظر نگرفتم . فقط درس میخونم ، کار میکنم ، میخوابم و وقتی خسته شدم میرم بیرون که اونم هنوز نرفتم . 

---

نقل قول: پارادوکس عزیز چقدرررر حسو خالتو میفهمم، متاسفانه منم بعضا حین کار ذهنم مشغول لغزشه 

رزا جان راهِ حلی براش داری ؟ مقاومت ، استراحت یا هرچیزی که بتونه کمک کنه .

---

نقل قول: پارادوکس جان راستش من وقتی درس میخونم بعد میرسم به مبحثی که بلد نیستم مضطرب میشم و خراب میکنم  
بحث فیتر سایت نیست 
باید به خودم کمک کنم خودمو درک کنم  

عزیزم با کمی تلاش میتونی اون مباحث و یاد بگیری و دیگه متحملِ استرس نشی . به نظرم به خودت فشار وارد میکنی و این استرس ها تلقین هستند و با کمی آگاهی میتونی مدیریتشون کنی . نظر خودت چیه ؟ برنامه ای برای اون مباحث داری؟

آفرین
آفرین

نقل قول: خدایا شکرت که سلامتم 
خدایا شکرت که تو رو دارم 

اگه شد هر شب میخوام نعمت های خدارو بشمارم 
کسی هست همراهیم کنه ؟

من هستم 


خدایا شکرت که گاهی به خودم میاری منو تا کار درست رو ببینم و انجام بدم.