کانون

سلام امروز 28 ام
از ده مهر ماه
18 روز خوب آهو


حرفایی که در مورد خواب زدید عمل کردم بچها...
میشه گفت راحت تر بودم دیشب



رعنا.. ایرانا....لبخند..رهایی.. فاطمه..بنت الهدا..عبدالمرحوم
و بقیه

امیدوارم امروز اون خبر خوبی که منتظرشید برسه
و یه شروع قشنگ باشه براتون

(1400 مهر 28، 8:39)بنت الهدا نوشته است: [ -> ]سلام  سلام    

صبحتون  عالی  و پرتغالی 

بنت الهدا  ۲ روز  خوب 
دیشب  بلاخره  جلوی تخیلم  وایستادم  همون کاری که تو ۳۰ روز قبلیه پاکیم  نکردم و موجب شکستم  شد  میخوام  این عادت بدو تغییرش بدم  

نمیدونید احساس  قدرت میکنم از اینکه  از زندان تاریکش  از اون حس لعنتی  با کنترل  بیرون اومدم  و نذاشتم  رو من مسلط بشع 
مشاور درسیمم  عوض  کردم   تا دیگ  عکساش  و ... نتونه منو تحت  تاثیر قرار بده   و  یه مشاور خوب    که شئونات لباس  و .... رعایت  میکنه  انتخاب کردم  و خیلی خشحالم که  دارم به سمت  روزای قشنگ زندگیم  میرممممم

سلام دخمل
صبح تو هم برزیلی  
البته اونجا وقت نماز صبحه!

آفففرین داری چه آففرینی!
به خودت هدیه دادی؟ 
برای خودت یه جشن یک نفره کوچولو بگیر
پاستیل خریدی یاد منم بکن

---

یه نکته مفید برای همه 

تحلیل و ریشه یابی خیلی خوبه،
اصلا اصل ترک با تحلیله.
آما
یک وصیت از آبی علیه الرحمه به ما رسیده که من هر وقت میرم امضاشو می خونم.
شما هم بخونید. (نکنه فکر کردید همیشه کارتونو راحت می کنم؟  )
اما خلاصه شو از زبون خودم میگم

یوقت شکستن ها این نباشه که نفس بگه حالا بشکن باز راه میفتی! حالا این یبار! حالا استرس داری دفه بعد از اول خوب میریم...

روزهای جوونی ما دارن میرن!
با هر بار شکستن ما بال و پرمون رخمی میشه.  و تا خوب شدنش جاش تا مدت ها درد می کنه.

یادمون نره 
تازه با ترک کردن زمینه رشد فراهم میشه. رشدی نکردیم با ترک. فقط چاله وسط راه رشدمون رو پر کردیم. 

هنوز کلی کار هست! تازه باید آستینا رو زد بالا و تازه کار ساختن آینده مون شروع میشه.

(البته قطعت داریم تو کانون کلی ابزار جمع می کنیم برای وقتی اصل جاده سازی برای رشدمون شروع شد. ولی بلاخره فعلا انرژی و فکرمون رو مجبوریم رو ترک متمرکز کنیم و به رشد خودمون خیلی نمیشه رسید )

و حرف آخر اینکه،
ترک
خیلی کار بزرگیه.
اما از طرفی هم کار خاصی نیست. فقط جبران اشتباهات گذشته ست.
مراقب پاکی هاتون باشین

سلام سلام دخترا
صبح تون بخیر

کویین 27مهر اولین روز خوب

خدایاشکرت

سلام
منم دوباره شروع میکنم ... 
خدایا کمممممممک 
28 مهر ساعت 12 / 0 روز

سلام

روزتون بخیر

خوبین همگی؟

یه روز نبودم دیدم 4 صفحه جلو رفتین  

خوشحالم کویین و خانم لبخند به جمع  تلاش گران پاکی اضافه شدن واقعا حس خوبی بهم داد

عطر رهایی هم بود یادم نیست؟؟

منم که میدونید دلیل اعلام وضعیت نداشتنم رو  شاید بعضی جدیدا ندونن.. حدود 5 ساله که پاکم به لطف خدا ولی همچنان خطر بیخ گوش آدمه گاهی البته خیلی خیلی شدتش کمه!
همچنان مراقبم ..حرفاتون خیلی کمک کنندست

.. 

ممنون از ایرانا و رهایی عزیز که به سوالم راجب بی انگیزگی و برنامگی جواب دادن
پستتون رو نقل قول میکنم تو تجربیات برنامه ریزی با اجازتون  


توربو جان خوش اومدی

راستی به قول ستاره جون منم اصلا نفهمیدم مهر چجوری گذشت

بیاین یه ارزیابی از مهر داشته باشیم 
یه نگاه کنیم ببینیم چطور گذشت؟
درست استفاده کردیم ازش یا نه؟
و یه برنامه ریزی ساده برای آبان ماه انجام بدیم .

هرکی موافقه انجامش بده

بچه ها من دوباره شکست خوردم و خیلی ناراحتم 
نمی دونم باید چیکار کنم انگار نمیشه که بشه 
همش بن بسته

نقل قول: بیاین یه ارزیابی از مهر داشته باشیم 
یه نگاه کنیم ببینیم چطور گذشت؟
درست استفاده کردیم ازش یا نه؟
و یه برنامه ریزی ساده برای آبان ماه انجام بدیم .

هرکی موافقه انجامش بده 

با برنامه ریزی برای آبان موافقم

---

روشنا جان علت لغزشت چی بود؟ بهش فکر کن درموردش یادداشت کن و ببین باید چیکار کنی که دفعه بعد از این مورد اخیر دوباره اسیب نبینی. به مرور دلایل و زمانای لغزشتو پیدا میکنی و بهتر میتونی واسشون برنانه ریزی کنی.

(1387 آبان 25، 7:16)مجتبی نوشته است: [ -> ]نفخ روحی شد و روحم به خدا گفت سلام
و خدا پاسخ زیبای علیکم را داد
و از آنجا که سر آغاز دلم آدم بود
و سر آغاز دل آدم نیز
خوردن از میوه ی ممنوعه آن باغ
به فرمان دل شیطان بود
وسوسه گوهر پنهان دل بابا را
بی حیا گونه ز منزلگه تکبیر ربود
و دل کودک من نیز ،
سرانجام وجودش این بود:
اهبطو را که شنید
بی صدا بال گرفت
طیران کرد و پرید
اندکی بعد دل نازک من
پا به سیاره ی جادوگر پر دغدغه ی خاک گذاشت
و خدا خنده ی شیرین عسلی داشت به لب
و به هفتاد هزار ملکش فخر فروخت
همه (سبحانک لا علم لنا ) را گفتند
و چنین شد که وجودی چون من
گل دردانه ی مسئولی شد
و خدا پشت سرش قران بود
چهارده نور و یک حوض پر از کوثر آب
همگی حافظ این گل بودند
و دلم سر کج کرد
زخدا قول گرفت
تا زمانی که دلم بر گردد
مثل آن اول ها
تک و تنها باشد
و خدا فکر کنم این جا بود
که به این بنده ی بی شرم و حیایش خندید:
من که واحد هستم
تو مبادا دل کم طاقت بی معرفتت
وسط راه مرا بفروشد
و به جایش هیزم
از سر کوچه ی سوزان جهنم بخرد
و فراموش کند
آسمان منتظر رجعت آدیینه ی اوست
نه زمینی که قسم خورد به خاک
جنسی از روح امانت نپذیرد  از کس
و جسد معنی خاکش باشد
دل من گریان شد
وقتی از خواب خدا گونه ی دنیا ی رحم بر می خواست
و تو گویی که همه آنهایی که
پشت دیوار زمین
در پی جقجقه ای بهر تسلای دل من بودند
هیچ در باغ نبودند که من
راه را گم کردم
و همان وقت که بیچاره دل نازک من
راه ما بین سراب و حق را
با کمک های پر از خنده ی شک طی میکرد
چهارده نور ،هوادار دل من بودند
و خدا خواسته بود
تا هوادار دل من باشند
و هنوزم که هنوز است دلم
با همین نور به دنبال خدا می گردد
و قرار است که حتما روزی با همین نور به آغوش خدا برگردد.
                   
                                                                               ن.کریمی

این شعر رو خیلی دوست داشتم آخرش خیلی قشنگ تموم میشه...

بسم الله 
مشارکت شادن

" ما از همان روزهای اول فکر می‌کردیم که روابط جنسی(خ ا) و شهوت دوست ما هستند و از آنها به عنوان :
*سرپناهی برای فرار از درد و فرار از زندگی استفاده می‌کردیم برای بیشتر ما این جریان با خیالپردازی شروع شد این تخیلات ما را از زندگی خانوادگی پردردسر،روابط اجتماعی آزاردهنده،نداشتن اعتماد به نفس و سوء استفاده های دردناک جدا می‌کرد این خیال پردازی ها درباره قدرت نیروی جادویی، روابط عاشقانه امنیت و روابط جنسی بود در ابتدا این خیال پردازی ها موثر بود فشار روانی ما را کاهش می‌داد از ما محافظت می‌کرد و باعث می شد احساس مفید بودن و مهم بودن کنیم همچنین باعث می شد احساس کنیم که دیگران دوستمان دارند با گذشت زمان خیال پردازی های ما زمان و انرژی بیشتری طلب کرد و سرانجام کنترل ما را به دست گرفت ما دیگر نمی‌توانستیم آنها را کنترل کنیم بلکه آنها شروع به کنترل ما کردند"
*******
وقتی به خودم بعنوان یه بیمار نگاه می کنم متوجه میشم نقطه شروع تمام لغزشهام تخیلات و فانتزی چیدنهای عاطفیه که باعث میشه هیجان و گاهی اضطراب زیادی رو تجربه کنم ، زمان و مکان و اولویت رو نتونم تشخیص بدم و فقط بخوام ک زودتر تجربه همیشگیمو از سر بگذرونم .. 
پس از اقدام، همون حس وحشتناک مشترک میاد سراغم و من از وجود خودم بیزار میشم نقطه ابتدایی شروع درمان هر بیماری ای شناخت علایم اصلی و نشونه های تشدید کننده اونه..
منه بیمار جنسی دریافتم اون چیزی ک برای من آغازکننده این رونده خیالپردازیه پس باید حواسمو جمع کنم و خیالپردازی عاشقانه رو جزو مرزهام قرار بدم و برم تو تاپیک‌کنترل ذهن و نگاه و برای این کنترل خودمو با خودم مقایسه کنم
تمام

سلام به همه ، دختران تسلیم ناپذیر 
تا پاکی رو نگیریم ، آروم نمیگیگیریم


امروز ساعت ۴و ۳۵ دیقه بیدار شدم 
نماز صبح اول وقت ، جاتون خالی خیلی چسبید بعد از مدتها 

امروز خطر لغزشم بود ، ولی خداروشکر ، خودش حفظمون کرد ...

واقعا سوره نور تاثیر میزاره 
۱۹ هُمین ، روز خوب ، ۱۹ هُمین روز با سوره نور


امروز داشتم فکر میکردم خیلی از عادتایی ک توی این مدت ساختم بخاطر این بودش ک از سازمانبندی جامعه جدا شدم ...

و اگر شرایط مثل ۲ سال پیش بشه، خیلی از این عادتا ممکنه دوباره از بین برن...

با اینکه واقعا این عادتا رو دوست دارم...
یا مثلا این دوری از اجتماع با اینکه ، خیلی جاها افسردگی و اضطراب ، رو یا مشکلات معیشتی رو زیاد کرد ، از یه طرف ، باعث شد ، ک یه سری ، انرژیهای منفی کم بشه 
شاید راحتتر تونستیم ، بدیهای بقیه رو فراموش کنیم.‌‌..
بیشتر قدر همدیگه رو فهمیدیم...
ذهنمون از قید بقیه رها شد ، فکوسمون بیشتر رو رفتار و اعمال خودمون شد





نمیدونم چیکار کنم ک بتونم‌، نگهشون دارم ..
یه زمانی خیلی چیزا رو نمیدونستم ...
حالا ک میدونم ، دوست ندارم ک از دستشون بدم...
اون زمان من توقعی از خدا نداشتم ، امیدوارم خودش دستمونو بگیره...
مثل همون زمانی ک نمیدونستیم و بهمون یاد داد..
حالا ثابت قدم نگهمون داره☘


کاش ادم باشیم و ادم بمیریم ..

سلاااام دخترای گل

گلگلی جونمم خیلی خوش اومدی  تبرییییک..انشاءالله همیشه موفق باشی

گلبرگ جون من واقعا تجربه ای به ذهنم نمیرسه که تو مسابقه شرکت کنم  باید فکر کنم

یه چیزی میخواستم بگم

شهید نوید صفری..نمیدونم میشناسین یا نه..گفته اگه چله زیارت عاشورا برام بگیرین حاجتتون رو بهتون میدم

من هنوز چهل روز نشده ولی از روزی که نیت کردم برای چله کلی گره از زندگیم باز شده
گفتم به شما هم بگم انجام بدین

خب برم دیگه
شبتون بخیر

سلااام دخترااا

گلبرگ جان مسابقه ی فوق العاده ایه. من تو کنترل ذهن مشکلاتی داشتم و دارم منتظرم از تجربیات دیگران استفاده کنم

چقدر شعری که گذاشتی قشنگه

---

---

شادن جان تو برای کنترل افکار عاشقانه چه میکنی؟ بهتر از این نمیشد مشکل شخص منو توضیح داد.

---

ایرانا منم این ردزا زیاد به این فک میکنم که عادت خوب رو چطور میشه حفظ کرد؟