سلام و درود
سارا جان موقعیت سختی داری خیلی فکر کردم ولی فکرم به جایی قد نداد. برات دعا می کنم خدا بهت یه راه گشایشی نشون بده.
مبینا جان شما هم تو شرایط سختی هستی. خیلی دلم می خواست بگم حالا که علاقه تو پیدا کردی ول نکن، چون من خیلی سال تلاش کردم تا علاقه مو پیدا کنم و درس های بیهوده زیادی خوندم الکی یعالم ریاضیات خوندم، درس های غیرکاربردی و ... ولی واقعاً شکستن حرمت پدر و مادر هم درست نیست.
کاش بتونی کسی رو پیدا کنی که باهاشون صحبت کنه. مثلا اگه بتونی اون شخص واسط رو توجیه کنی که رشته ت چطور میتونه آینده دار باشه و موفقیت توش چه شکلیه و اون بره با پدرت حرف بزنه خیلی کمک می کنه. میتونه مادرت مادربزرگت یا دوست پدرت باشه. امیدوارم موفق باشی خواهری. برات دعا می کنم.❤️
(1402 آبان 11، 0:11)Mobinaaa نوشته است: [ -> ] (1402 آبان 10، 22:02)عارفه نوشته است: [ -> ]سلام و درود
سارا جان موقعیت سختی داری خیلی فکر کردم ولی فکرم به جایی قد نداد. برات دعا می کنم خدا بهت یه راه گشایشی نشون بده.
مبینا جان شما هم تو شرایط سختی هستی. خیلی دلم می خواست بگم حالا که علاقه تو پیدا کردی ول نکن، چون من خیلی سال تلاش کردم تا علاقه مو پیدا کنم و درس های بیهوده زیادی خوندم الکی یعالم ریاضیات خوندم، درس های غیرکاربردی و ... ولی واقعاً شکستن حرمت پدر و مادر هم درست نیست.
کاش بتونی کسی رو پیدا کنی که باهاشون صحبت کنه. مثلا اگه بتونی اون شخص واسط رو توجیه کنی که رشته ت چطور میتونه آینده دار باشه و موفقیت توش چه شکلیه و اون بره با پدرت حرف بزنه خیلی کمک می کنه. میتونه مادرت مادربزرگت یا دوست پدرت باشه. امیدوارم موفق باشی خواهری. برات دعا می کنم.❤️
سلام عارفه جان بله درسته منم حرمت پدرم رو نگه داشتم ولی متاسفانه عموم باعث شد بابام کلا حرفای منو نشنوه و باعث مخالفت صددرصدی بابام شد من صنایع غذایی تهران قبول شده بودم که آینده کاری خیلی خوبی داره ولی الآن دیگه فرصت ثبت نام هم تموم شد ولی این وسط به من خیلی بهم بی احترامی شد و من هیچی نگفتم.
مبینا شما صنایع غذایی قبول شدی و نرفتی؟؟؟ اونم تهران؟؟؟
اولین باره چنین چیزی می شنوم.
حداقلش این بود که جدا از اینکه تو کشور خودمون کلی موقعیت داره می تونستی کشورهای اطراف یا کانادا و استرالیا بری خیلی راحت.
من خیلی از دوستانم با همین صنایع غذایی تازه از پیام نور و علمی کاربردی رفتن.
اصلا در تعجبم!!!!
به جز اون، یه دوست دیگه م الان با صنایع غذایی داره تو پخش یه شرکت گوشت کار می کنه حدودا به گفته خودش ماهی 50 تومن درآمد داره.
مگه مشاور نداشتی؟ یا برای انتخاب رشته پیش کسی نرفتی؟
تازه خود دانشگاه ها هم برای بچه هایی که تازه قبول شدن تور برای اون رشته می ذارن.
من اصلا موندم چی بگم....
حال خودم خیلی بده ولی چی بگم....
(1402 آبان 11، 1:41)ایرانا نوشته است: [ -> ]سلام به همگی
شبتون بخیر
آسمان جان ، کنترل ذهن شبیه یه فراینده و نیاز به تمرین و تکرار داره یعنی توی بازه زمانی تاثیرگزار هست.
تکنیک های ذهنآگاهی خیلی میتونند کمکت کنند ، ولی یه سری سلسله مراتب داره که بدونی از کجا باید شروع کنی ، به کجا باید ختمش کنی :)
ساده ترینش تمرین تنفس دیافراگمی همراه موزیک ملایم ( شبیه به متیشن ) و توجه به اندام های بدنت هست :)
بدونی الان کدوم عضله گرفتگی داره، بدنم رو سفت کردم
یا دردی تو وجودم هست
از تن آرامی به ذهن آگاهی و بالعکس میرسیم
مبینا جان عزیزم، میفهمم حق داری انقدر ناراحت باشی :)
با وجود همه این سختیا، آفرین که ادامه میدی :)
کاش از یک مشاور تحصیلی کمک میگرفتی، بسنجین اصلا رشته ای که پدرت اصرار داره قبول شی به روحیاتت میخوره؟! ...
چه مسیر هایی جز راهی که اکثر ادما میرن میتونه فرصت ساز باشه؟!
امیدوارم خداوند کمکت کنه، در مسیری که براش به این دنیا اومدی قدم بگذاری :)
سارا جون شما یه مرحله از همه ما جلوتری
تونستی به نفس سرکشت غلبه کنی، دیگه اسیر و وابسته اش نیستی ، چیزی که شاید خیلیامون در حسرتش باشیم.
لغزش کردن خیلی آسونه...
عین یه گلوله برفی کوچیک که از نوک قله قل میخوره به سمت پایین و هر چی قله دور میشه ...
سرعتش بیشتر ،تخریبش بالاتر و مقاومت دربرابرش بی اثر میشه :)
خیلی مراقب خودت باش بانو...
اگر الان وضعیت زندگی رو به راه نیست با خ.ا فقط بدتر میشه :)
در طول روز چه کارایی میکنی که حالت بهتر شه ، از انجامشون لذت ببری؟
سلام ایرانا جان ممنونم
دیشب که اصلا نخوابیدم و ذهنم همه ش درگیر بود.
الان که خونه خاله م هستم واقعا هیچ کاری حالم رو بهتر نمی کنه.
احساس می کنم خیلی داره بهم فشار میاد، یعنی یه بار روحی و روانی سنگین
انگار شدیدا گرسنه باشی ولی دکتر گفته باشه نباید چیزی بخوری
حتی دستام می لرزه. البته خونه خاله م چون خیلی بزرگه سرد هست ولی نه اونقدر. بخاری و ... هم هست ولی نمی دونم از نظر روحی شاید باشه.
حالم واقعا خوب نیست.
مثل اینکه خاله هم مهمون دعوت کرده نمی دونم دوستان دوره کاری و دبیرستان و ... اصلا حوصله شونو ندارم.
گفتم بیرون هم نمی تونم برم.
خلاصه اینطوریه....
به نظرتون از خونه برم بیرون؟
البته یه زیرزمین هم خونه شون داره که خیلی آرومه. دوره نوجوونی به هوای درس خوندن که میومدم خونه شون می تونستم برم زیرزمین که خودش دو تا اتاق هم داره و اونجا گناه می کردم. اصلا حوصله مهموناشو ندارم.
ناهار هم درست کردم براشون. دلم برای خاله سوخت آخه.
نمی دونم چیکار کنم. کلافه هستم. حس می کنم کلا خون به مغزم سخت می رسه. یه دستگاه فشارخون برای خاله م روی میز هال هست یه فشار بگیرم شاید فشارم بالا باشه.
نقل قول: یه سری از هوش مصنوعی خواستم یه بیت شعر حافظ بهم بگه
تنها چیزی که بهش نمیخورد شعر بود
البته اینکه تشخیصش خیلی راحته، تو مسائل دیگه مشکل تره.
علاوه بر اون هر علمی ، فواید و معایبی داره
که اگر نسبت بهش شناخت نداشته باشیم ، خیلی بد ازش ضربه میخوریم...
مثلا یکی از خطرات جدی این جور پیشرفتها ، خطر پخش اخبار جعلی و سخت شدن اعتماد به رخداد های پیرامونمون میشه.
درسته بخاطر همین میگم اطلاعاتش نیاز به راستی آزمایی داره
البته نوع پرامپت نویسی هم خیلی مهمه تو گرفتن اطلاعات درست که باید تو دوره ها یاد بگیری
سارا جان تو فعالیت های گروهی کانون شرکت کردی؟
کتاب از شنبه ؟ پادکست جا فکری ؟ مسابقه عکاسی؟
برنامه ریزی داری برای زندگیت سارا؟ اهدافت رو نوشتی؟ براشون تلاش میکنی؟
میبینا جان واقعا ناراحت شدم برات
خیلی بده نذارن راهی که دوست داری رو بری
ان شاء الله خیر باشه و به مسیری هدایت بشی که برات بهترینه
راستی بچه ها انقدر راحت از گناه های گذشتمون نگیم .هم اعتراف به گناهه هم ممکنه رو بقیه اثر خوبی نداشته باشه. ممنون
(1402 آبان 11، 16:04)سنــا نوشته است: [ -> ]نقل قول: یه سری از هوش مصنوعی خواستم یه بیت شعر حافظ بهم بگه
تنها چیزی که بهش نمیخورد شعر بود
البته اینکه تشخیصش خیلی راحته، تو مسائل دیگه مشکل تره.
علاوه بر اون هر علمی ، فواید و معایبی داره
که اگر نسبت بهش شناخت نداشته باشیم ، خیلی بد ازش ضربه میخوریم...
مثلا یکی از خطرات جدی این جور پیشرفتها ، خطر پخش اخبار جعلی و سخت شدن اعتماد به رخداد های پیرامونمون میشه.
درسته بخاطر همین میگم اطلاعاتش نیاز به راستی آزمایی داره
البته نوع پرامپت نویسی هم خیلی مهمه تو گرفتن اطلاعات درست که باید تو دوره ها یاد بگیری
سارا جان تو فعالیت های گروهی کانون شرکت کردی؟
کتاب از شنبه ؟ پادکست جا فکری ؟ مسابقه عکاسی؟
برنامه ریزی داری برای زندگیت سارا؟ اهدافت رو نوشتی؟ براشون تلاش میکنی؟
میبینا جان واقعا ناراحت شدم برات
خیلی بده نذارن راهی که دوست داری رو بری
ان شاء الله خیر باشه و به مسیری هدایت بشی که برات بهترینه
راستی بچه ها انقدر راحت از گناه های گذشتمون نگیم .هم اعتراف به گناهه هم ممکنه رو بقیه اثر خوبی نداشته باشه. ممنون
سلام سنا جان
خیلی متشکرم.
فعالیت های کانون رو حقیقتش شرکت نکردم و دنبال نمی کنم چون خیلی کار با انجمن برام سخته.
یه مقدار کار با انحمن های این شکلی که مثلا 10 سال 12 سال پیش بهترین بودن با موبایل و ویندوز های جدید سخت شده و منم اصلا الان در شرایطی که بخوام با حوصله و عشق یه مطلبی رو با سختی طی کنم نیستم.
سنا جان ایمیلم درست بود و نام خودمم هست فقط یه مشکلی دارم این ایمیل رو هرکاری کردم باز نشد. می شه یه ایمیل دیگه بسازم مستقیم تو پروفایلت قرار بدم؟ یا باید همین رو بازیابی کنم.
من کلا همین یه دونه ایمیل رو تا حالا داشتم و نمی دونم چرا باز نمی شه. خریدی چیزی می کنم همین ایمیل رو می زنم و توگوشیم پیامش میاد ولی نمی تونم باز کنم می گه باید بازیابی کنی که بلد نیستم.
باشه یکی جدید می سازم بهت می دم. واقعا اگر می تونی لطفا در زمینه یادگیری هوش مصنوعی کمکم کن هر بسته آموزشی با هر قیمتی باشه اگر جواب داده می خوام بخرم.
و سنا جان در مورد اعتراف به گناه هم براتون تو اعتبار دهی نوشتم. ای کاش مستقیم به خودم تذکر می دادید تا توی گروه بگید البته اصلا مساله ای نیست من شما رو خیلی دوست دارم و واقعا مثل خواهرم هستید و باید خیلی خیلی خیلی بهم کمک کنید تا بتونم راهم رو پیدا کنم و بله منم اشتباه کردم ولی ای کاش یه جور دیگه مثلا تو پروفایلم می گفتید.
اصلا ازت ناراحت نیستم ولی حس بدی پیدا کردم.
می دونی سنا جان وقتی کسی مثل من میاد اینجا، یعنی هیچ راه بهتری برای رهایی و پاک بودن پیدا نکرده و اینجا همه مون این مشکل رو داشتیم. اگر مسائل قبلیم رو می گم و یا اعتراف به گناه و ... برای این هست که اگر کسی اینجا همین مورد براش پیش اومده بهم بگه چیکار کنم.
و می دونی مثلا روانشناس که می ری برای 45 دقیقه 300 تومن می گیره و در نهایت هم می گه این گناه برات خوبه انجام بده و ادامه دار هم باشه و منظم. اصلا متوجه نمی شه که من می خوام پاک باشم و پاک بمونم.
و من اگر گفتم هدفم کمک گرفتن بود نه چیز دیگه.
ممنونم سنا جان امیدوارم ناراحت ازم نشی. فقط دلم شکست اینطوری اینجا گفتی. چون قاعدتا کسی جز من اعتراف نکرده بود.
همین ...
سلام به همگی
حال احوالتون چه طوره؟
صدای منو میشنوین از متروی خالی
☘
بارون، شب ، خیابون ، و خستگی بعد کلاس
و کلی ذوق و شوووق
~~~
بارون امشب یکی از حال خوب کن ترین اتفاقا بود، هوای آزاد و درختای اینجا انرژیش مثبته
خلاصه جاتون خالی
سلام چطورین
من کتاب از شنبه را که مطالعه گروهی بود انجام دادم
ولی پادکست را خوشم نیومد ازش
انشالله پادکست دور بعدی
بخش قرآن هم بود یادم رفت برم بخوان
امروز بعد مدت هااااااا تونستم استراحت کنم. اونم بخاطر اینکه رئیسم مریض شد. دیگه منم امروز نرفتم.
چون خودش نباشه کار جلو نمیره
همه خیلی ازم توقع دارن. امیدوارم خراب نکنم. تو همه موارد
میگم گروهی تو خود باران هم فعالیت خاصی داریم یا نه؟
ایرانا مترو تنهایی چه حسی داشت
آدم یاد فیلم ها میفته
سلام
امیدوارم جمعه قشنگی رو بگذرونید
نقل قول: درسته بخاطر همین میگم اطلاعاتش نیاز به راستی آزمایی داره
البته نوع پرامپت نویسی هم خیلی مهمه تو گرفتن اطلاعات درست که باید تو دوره ها یاد بگیری
سارا جون ، به نظرم حتی اگر نخواستی بازخورد بدی و کار کردن با انجمن سخت بود ، برای خودت یکی از فعالیت ها رو انتخاب و دنبال کن
یه مدتی یادتون باشه با سنا تمرین سحرخیزی میکردیم
به ظاهر فعالیت های کوچکی هستن، ولی بعد از ۲ ۳ ماه که انجامشون بدی ، حست نسبت به زندگیت مثبت میشه، بیشتر تمایل داری تا تنوع بدی به زندگیت و براش تلاش کنی
تنهایی میشه این کارها رو انجام داد ولی وقتی الان گروهی میشه این فعالیت ها رو پیگیری کرد ، حیفه از دست بره.
اگر از موضوعات انتخابی هم خوشت نمیاد ، میتونی اون کاری که علاقمندی رو همینجا اعلام کنی
نقل قول: میگم گروهی تو خود باران هم فعالیت خاصی داریم یا نه؟
ایرانا مترو تنهایی چه حسی داشت
آدم یاد فیلم ها میفته
سلام ساناز جان
هر روز تو گروه ، مخصوص یه فعالیته
این
پستو ببین
حس خووب، ایستگاه های بعدی فضا خالی نبود
مسیر رفت شلوغه، فضا برا ایستادن هم نیست برا همین بسی خوشحال و شاد و خندان بودم
(1402 آبان 10، 11:42)سارا-1 نوشته است: [ -> ]سلام دخترا
می خواستم راجع به یه موضوع مهم باهاتون صحبت کنم و اگر می شه نظر بدید.
گفتم الان یکسال و خورده ای هست که پاکم.
یه ماهی هست همه ش فکرم درگیر گناه کردنه خیلی هم شدید. یعنی تمام راه های پیشگیری و کنترل ذهن و ورزش و هرچی بگید رو امتحان کردم... ولی وسوسه شدید دارم. یعنی حتی خواب هام هم همینطور شده.
خیلی سعی دارم پاک بمونم ولی حس می کنم نتونم خودم رو بیشتر کنترل کنم.
یه جورایی هم به خاطر شرایط زندگی و اون آقایی که گفتم بهمون ظلم می کنه استرسم خیلی بالاست و این باعث می شه بیشتر به گناه فکر کنم. یعنی گناه بهم آرامش می ده. یا حداقل اینطور حس می کنم.
الانم اومدم خونه خاله م و نوجوون که بودم چون خاله م تنها زندگی می کنه و شوهرش اکثر اوقات مسافرت کاری هست و بیشتر دبی هست. خونه شون هم خیلی بزرگه. خاله هم خیلی کاری به من نداره. از همون نجوونی خونه خاله م خیلی گناه می کردم. مثلا اون زمان هنوز گوشی هوشمند و ... که نبود ولی پای کامپیوترشون فیلم های گناه و ... زیاد نگاه می کردم. دوره ای که تازه دی وی دی و ... اومده بود.
الانم همه ش اون دوران برام مرور می شه.
می خوام از خونه هم برم بیرون محله شون خیلی جو جالبی نداره. یعنی برم پارکی که نزدیک ش هست مزاحمم می شن یا مواد فروش و معتاد و کارتن خواب زیاد داره.
تو خود محل پیاده روی کنم چون جو خیلی محلی و قدیمی داره مدام همسایه ها می خوان فضولی کنن و چون شرایط من رو هم می دونن مثلا برادر پیری یا پدری که زن ش فوت شده ای کسی رو می خوان معرفی کنن و اصلا حوصله این چیزا رو ندارم.
جلوی خونه تو حیاط هم یه استخر کوچیک هست دوست دارم تعمیرش کنم و آب بندازم برم توش ولی اطراف خونه رو ساختن یعنی مثلا تو فاصله 100 متری حدودا ساختمان های 4 طبقه هست می ترسم کسی ببینه. قبلا نوجوون بودم اصلا دید نداشت راحت بودیم. اینام دیگه دیدن ساخته شده اطراف شون دیگه استخر رو به امون خدا ول کردن.
به نظرتون چیکار کنم؟
همه ش فکرم درگیره. خوابم درگیره. محیط خوبی نیست. مثلا خونه چه شکلیه براتون بگم که یه حال و آشپزخونه خیلی بزرگ داره که خاله م اونجاست و داره کار می کنه و تی وی می بینه و بعد یه راهرو دارن که به 4 تا اتاق می رسه و من اتاق آخری هستم. ته راهرو. از نوجوونی اونجا بودم چون اتاق مهمان هست.
سلام ساراجان
سعی کن ذهنتو از این حالت که هی بهش یاداوری کنی نباید خ ا انجام بده در بیاری
مشغول کارهایی شو که دوست داری
بذار فراموشت بشه نه اینکه مقاومت کنی
مقاومت کنی اعصابت بهم میریزه
ببین علاقه ات چیه
مثلا اشپزی گلدوزی و ...
ازبین اینا هرکدوم رو دوست داشتی تو برنامه روزانه ات بذار
یا فیلم مورد علاقه ات رو ببین
خلاصه که خودتو مشغول کن
فکر و خیال الکی هم نکن
سلام به همگی
اول هفتتون بخیر
اینجا امروز رعد و برق شدید و بارونه
سارای عزیزم کلی گفتم اون نکته رو و فقط منظورم به شما نبود گلم
خودت که بهتر میدونی و تو پست های قبلی هم خودت توضیح دادی که یادآوری خاطرات گذشته چقدر میتونه اول از همه آسیب بزنه به خودت
روشی که خودت بلدی ؛ تفکر لایه ای ؛همون روش جواب نداده تو این مورد؟
و ببین اینکه میگی کار با انجمن سخته .. یکم زمان بذاری تاپیک هارو بگردی میبینی زیاد سختم نیست ..
کانون هم نسخه موبایل داره هم نسخه ویندوز و اکثر ماها با موبایل میایم
الان کتاب از شنبه رو از فیدیبو میتونی رایگان بگیری و بخونی و تو تاپیکش مشارکت کنی
پادکست هم اعلانش اون بالای سایت هست
تو همین باران خودمون هم کلی فعالیت میتونی کنی
فعالیت های گروهی داریم از هر روز هفته
مثلا شنبه روز تجربه پاکیه ..هر کس بیاد یه تجربه از خودش بگه که کمکش کرده ..نبود بره از تالار تجربیات یه تجربه کپی کنه بیاره
میتونی از اهدافت بگی
چه اهدافی برا زندگیش داره سارا؟
این ماه این هفته سارا میخواد رو چه کاری تمرکز کنه؟
خلاصه سعی کن فعالیت هارو دنبال کنی هر کدوم که بهش علاقه مندی
اینطوری از کانون اومدنت بیشتر سود میبری
سلام
دخترا کجایین پس؟
3 روزه هیچکی پست نذاشته
آقا هدف کانون یادتون نره ..هدف اول پر رونق شدن گروه های ترکه .. اخبار رو با دقت بیشتری بخونید
البته اول باید به خودم یادآوری کنم این نکته رو که منظم تر باشم
خب برای اینکه منظم تر بشم میخوام اینجا یه تعهدی بدم
امیدوارم بهتونم به تعهدم پایند باشم ( قول دادن به دیگران یکی از روش هایی بود که از کتاب ، از شنبه یاد گرفتم
)
"من قول میدم هر روز ساعت حدود 5 صبح آنلاین بشم و فعالیت اون روز گروه باران رو انجام داده و یک پست بذارم."
یادش بخیر 5 صبحی ها
من میخوام از باران استفاده کنم برای رشد خودم . برای رسیدن به اهدافم. شما چطور؟
#ارزیابی هفتگی
هفته گذشته
برای درسم فک کنم حدود ۱ ساعت وقت گذاشتم که خیلی کمه!
یه مدت مریض بودم و سحرخیزیم بهم خورد ، صبح ها باید حتما تایم برای درسم بزارم. هدف رو میزارم روزی ۵ دقیقه فعلا همین که شروع کنم ادامش میدم.
تو حوزه کسب و کارم:
تولید محتوا رو انجام دادم و راضی بودم از این قسمت
دوره ف رو هم براش وقت گذاشتم .
تو حوزه رشد فردی:
قرار بود دوره اعتماد به نفس رو مرور کنم که یک فایل ۳۰ دقیقه ای ازش گوش دادم .
دوره هوش م هم براش وقت گذاشتم.
این هفته میخوام :
ادامه درسم و تمام کردن سطح ۶ و قسمتی از ۷
تولید محتوا از مطالبی که آماده کردم.
مرور دوره اعتماد به نفس: فایل جدید و انجام تمرینش
وقت گذاشتن برای دو تا دوره+ دوره پرخاشگری کودک تو زمان های مرده
ارسال ت
کتاب از شنبه فصل دو
کتاب تربیت بدون فریاد ادامش
پادکست جدید کانون