[quote='می توانم'
باشه
همون یه دونه برای اقای رند خواستگاری می کنیم
یا علی
[/quote]
سلام
میتوانم خانوم
من که الان فرار میکنم
سلااااااااام
وای خب شد من رسیدمااا
کلی از کارا مونده
(1391 مهر 3، 22:05)سـُـها نوشته است: [ -> ]سلام
آقا دیگه چ کنم..
منم میرم قند ساییدن رو ب عهده میگیرم..
حالا دوماد کجا هست؟!؟!؟
یاعلی.
مامان سها؟
اخه کجای دنیا مادر داماد قند میسابه؟
شما سنگین رنگین بشین قند ساییدن با خودمه خواهر دومادی گفتناااا
تازه وظیفه ی خطیر گفتنه عروس رفته گل بچینه و رفته گلاب بیاره هم با من
دیگه چی میمونه؟
اهان
رقص چاقو
(1391 مهر 3، 22:21)Arman نوشته است: [ -> ]نه خوب شاید واقعا خبرایی باشه شاهین جان
بشنو باور نکن شاهین خان
ارمان خان دیگه حناتون پیش ما رنگی نداره
نازی چی پیدا کردی؟؟؟
سسسسسسسسسسسلام
واقعا کیف کردم
فقط ی نکته و نمیدونم چرا کسی هم متوجه نشد قرار بود تازه بریم خواستگاری اما شما دارید برا عروسی تدارک میبینید
اشکال نداره مشغول باشید
پری پریا
گل پریا
تاج سریا
دلبریا
تو کجا و دل دیوونه کجا بابا بزرگ با نگات شده سربه هوا اختیار دلشم دست توهه دیگه دست خودشم نیست به خدا
پری پریا