(1393 آذر 3، 21:48)پشتکار نوشته است: [ -> ]سلام
حالت چطوره؟
همین اطراف بودم.
اوضاعت چطوره؟
آقا من عاشق اواتارتون هستم. اسمشون رو می دونی؟
چاکریم
اسمشون:شهید حسن باقری.یا شهید غلامحسین افشردی.
سلام دوستان
يه سوال
اگه مُهر رو بذاريم روي بخاري تا رنگش به حالت اوليه برگرده:we:
بعد ميشه با اون مُهر نماز خوند ؟
آخه يكي ميگه بهش حرارت ميخوره ، نماز نداره
شنيدين چنين چيزي آيا ؟
نه اشکال نداره تو بخون اگه مشکل داشت پای من
(1393 آذر 4، 8:53)احسان، نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
يه سوال
اگه مُهر رو بذاريم روي بخاري تا رنگش به حالت اوليه برگرده:we:
بعد ميشه با اون مُهر نماز خوند ؟
آخه يكي ميگه بهش حرارت ميخوره ، نماز نداره
شنيدين چنين چيزي آيا ؟
سلام آقا احسان
خوب مهر رو میذارند روی بخاری تا چربیهای حاصل از چربی پیشونی بره
اون فردی که گفته اشکال داره برای حرفش سند و مدرک بیاره
اشکالی نداره میشه با اون مهر نماز خوند
سلام
(1393 آذر 1، 20:36)ata نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
ما از سفر دو روزه ی بسیار فشرده از اصفهان برگشتیم
هم آزمون دادیم، هم سه شب بی خوابی کشیدیم، هم سی و سه پل پر آب رو دیدیم،
هم قایق سواری کردیم، و در کل خوش گذشت
اگه آزمون هم قبول بشیم که دوباره سیتیزن اصفهان میشیم و عالی میشه
راستی یه خبر خوش دیگه براتون دارم، توی یه شرکت استخدام شدم و الان یک ماهه دارم میرم سر کار
خواستم قطعی بشه بعدش به شما بگم
ایشالا حقوق اول رو که گرفتیم همتون دعوت من به صرف چای و شیرینی
تبــــــــــــــــــــــریک آقا عطا
میبینم که دوجا دوجا کار می کنید ماشاءالله
یاد اون روزایی میوفتم که ناامید میشدین گاهی
دیدین خدا چقدر بزرگه؟؟؟ و دیدن چقدر تلاشاتون نتیجه داده؟
ان شاء الله موفق باشین
نون خامه ای یادتون نره
(1393 آذر 4، 8:53)احسان، نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
يه سوال
اگه مُهر رو بذاريم روي بخاري تا رنگش به حالت اوليه برگرده:we:
بعد ميشه با اون مُهر نماز خوند ؟
آخه يكي ميگه بهش حرارت ميخوره ، نماز نداره
شنيدين چنين چيزي آيا ؟
یه بار مهرمو گذاشتم رو شوفاژ خشک بشه
بعد وقت نماز شد همینطوری برش داشتم که نماز بخونم
وقتی رفتم سجده دادم رفت هواااااااا
مهره داغ داغ بود سوووختم
بعدشم که از خنده نمیتونستم خودمو نگه دارم سر نماز
دوستامم دورم بودن اینطوری شده بودن
سلام دوستان خوبین؟
مارو نمیبینین خوشحالین؟
من که واقعا روی جون اضافه ام
این روزا اونقد خسته ام که حد نداره
روزی حدودا 12 ساعت فعالیت جسمی دارم کنارش هم درگیری های ذهنی و فکری
شبا حدودا یازده تا یازده و نیم دیگه خوابم میبره
خوبیش به اینه که ی نظمی داده هرچند اجباری
تا حد زیادی به ترک کمک کرده خداروشکر
هم فشار درسى،هم فشار وسوسه امروز. => برآيند: چكمه شديم
سلام
صبح جمعتون بخیر
ما امروز هم باید بریم سر کار
گفتیم اول یه سلامی عرض کنیم بعد بریم
ممنون سنا خانم و همه ی دوستانی که تبریک گفتن و خواهند گفت
چشم شیرینی هم میدیم، از اون شیرینی خوبا میدیم سها خانم، با نون خامه ای همه موافقن؟
مواظب پاکیتون باشید
سلام
بعد از یه غیبت 10 روزه برگشتم...
این روزای بدون کانون چقدر سخت می گذره...
روزای اول دومش بدن آدم گرمه نمی فهمه...
ولی کم کم نبودش بدجوری آزار میده...
اینایی که میرن ماه به ماه نمیان...
عجب دلی دارن...
داداش علیرضا خداقوت اساسی...
مگه میشه بابابزرگ نباشه و خوش مون باشه...
ولی ما از خوشحالی خودت و رو به راه بودن زندگیت قطعاً خوشحال میشیم...
عطا جان منم با نون خامه ای موافقم...
تبریک میگم دو شغله شدنت رو...
ارادتمند همگی...
سلاممممممممممممممم دوست جووووووووووووووونیای من
هنوووووووووووووووووز من هستمااااااااااااااااااااا
اینایی که میرن ماه به ماه نمیان...
عجب دلی دارن...
اقا ارمین بعضی وقتا شرایطی پیش میاد که هر چی هم خودت بخوای نمیزاره که اون ادم سابق بشی حالا درس کار مشکلات و ....
اره دل کندن از اینجا خیلی سختههههههههههههههههههههه...
هیچ موقع نمیتونم فراموشت کنممم خیلی دوستتون دارم , بهتون فکر میکنم
همیشه در یادم میمونین مراقب خووووووودتون باشید فعلا
سلام
دیروز اندوسکوپی داشتم واقعا قورت دادنش برام سخت بود تنها چیزی که تونستم بگم خدا بود ....فردا میرم واسه جواب .. هر چی شد بهتون میگم هنوز گلوم درد میکنه
سلام
آخی...
خیلی وحشتناکه..
وقتی میخواستم آماده بشم ی آقاهه بود ک کمک میکرد ب دکتر..(خدا مرگم بده شرایط اضطراری بود نشد دکتر خانم پیدا کنیم)
بعد من هی میگفتم نقش این آقا چیه...
بعد ک شروع شد تا تمام بشه انچنان محکم دستشو گرفته بودم ک وقتی کار تمام شد دیگه روم نشد بهش نگاه کنم..
ان شاء الله ک چیزی نباشه و زودی خوب بشی سمیه جان..
در پناه خدا..
یاعلی.
سلام مجدد!(پس از خواندن بقیه پست ها)
آره خدایی.. اونها ک ماه ب ماه نمیان یا دل ندارن یا دلشون خاصه.. یا اصلا دلشون اینجا نیست..
و
منم با نون خامه ای موافقم.. اما خو شیرینی دزفولی رو تازه کشف کردم..اون بهتره..=P~
و
الون عزیزم ما هم بهت فکر میکنیم.. ان شاء الله خیر باشه نبودنت..
و
آقا ارمین گل.. خوش آمدید.. کلا وقتی هستین آ خیلی خوبه..
و
آقا علیرضا خسته نباشید..
بعد هر سختی آسونی هست.. ا شاء الله زودی ب آسونی برسین..
(هر چند شاید این شرایط رو شما سخت میبینین و در واقع خیر هست براتون..
)
و
در مورد مهر روی بخاری هم .. اشکالی نداره.
چون حرارتش اینقدر نیست ک بخواد مهر رو از مهر بودن خارج بکنه (مثلا سوخته بشه و این قبیل..)
اما این نکته رو ب صورت تجربی بگم.. وقتی مهر رو گرم کنی تا سفید بشه.. ب همون سرعت ک سفید میشه تیره هم میشه..
یعنی هی باید این کار رو تکرار کنی..
خیلی سخت نگیرین بابت تیره بودن مهر اینقدر نیست ک جرم شده باشه و مانع صحیح بودن..
و
(1393 آذر 6، 22:43)drift نوشته است: [ -> ]هم فشار درسى،هم فشار وسوسه امروز. => برآيند: چكمه شديم
نفهمیدم!
یعنی چی؟؟
خدای نکرده چکمه یعنی شکست؟!؟
در پناه خدا..
یاعلی.
آقا بدووييد كانونو نجات بدييد..
داره تغيير چهره ميده!!..
هرلحظه اسمايلي هاش تغيير ميكنن!!!
من خودم شاهدم..ايني كه اين بود..به دو طرف نگاه ميكرد،لبخند ميزد..
اول تبديل شد به اين:
(
)،بعد الان تبديل شد به اين..:s:
نگرانم..تغيير هويت نده يهو..!!
مخلص همگي..
(
)..[اگر اسمايلي تغيير نكرد، هميني كه كلاه برميداره!]
(1393 آذر 7، 12:26)سـُـها ^‿^ نوشته است: [ -> ]سلام
آخی...
خیلی وحشتناکه..
و
(1393 آذر 6، 22:43)drift نوشته است: [ -> ]هم فشار درسى،هم فشار وسوسه امروز. => برآيند: چكمه شديم
نفهمیدم!
یعنی چی؟؟
خدای نکرده چکمه یعنی شکست؟!؟
انقدر وحشتنااكه؟!:هميني كه لبخند ميزنه:
خدا اين دكترا رو چيكار نكنه!!..:ايني كه سوت ميزنه:
من واقعا به اين كه بخوام عمل جراحي انجام بدم فكر ميكنم نميدونم به خودم چي بگم،بعد ديگه فك نميكنم!!
بعضيا ديگه خيلي منزجر كنندس..مثل عمل دماغ..
فكر كنم همون بيهوشي رو انتخاب كنم كه ديگه وسط عمل رو نخوام برم تو كار!!
و
فكر كنم چكمه شديم يعني چلونده شديم..
يعني انرژيمونو كلا تخليه كردن!!
در هر صورت من هم ابراز همدردي(يا هم تلاشي!!) ميكنم..