تا حالا پستای انجمن شبانه روزی رو از آخر به اول خوندین؟
هرچی که میرم بالاتر موضوع جال بتر میشه!
عصر جمعتون بخیر
راستی حالا که اومدم
اگر خواب زیاد یا بی موقع از کار و زندگی میندازتتون مثل من
تشریف بیاریید
اینجا
ما خواب شما را در عرض یک روز کم خواهیم کرد تضمینی ..
با پای خودتو میاید یا ....
(آژانس بگیرم)
سلام
ی عکس آپلود کردم
الان هر چی آدرسه عکسو میزنم نمیاد بالا؟
اشتبام کجاس؟
آدرس عکس رو کجا میزنی خانمی؟
اگر می خوای اینجا آپ کنی باید آیکن افزودن تصویر رو بزنی . بعد اون http:// رو پاک کن.بعد آدرس عکستو کپی پیست کن توش.
(1392 تير 14، 15:37)اسیر محبت نوشته است: [ -> ]سلام
ی عکس آپلود کردم
الان هر چی آدرسه عکسو میزنم نمیاد بالا؟
اشتبام کجاس؟
عکس رو باید تو سایتایی اپلود کنید که لینک مستقیم می دن! وگرنه عکستون بالا نمی اد. انتهای ادرس بایستی به پسوند عکس ختم بشه.
پ ن1 : این سوالا بیشتر باید تو بخش مشکل از شما پاسخ از ما پرسیده بشه
پ ن 2 : آلمانم نردبکه. میشد همونجا باشه
ممنونم دوستان
خودمم نمیدونم چجوری شد با اون همه مخالفت یدفه راضی شدم که بیان خونمون تا حرف بزنیم.
من هیچی از این خاستگاره نمیدونستم.
دلایل مخالفتم اول چون سنم کم بودو میخواستم درس بخونم و بعدشم بخاطر کسی بود که دوسش داشتم حتی به خودم اجازه فکر کردن به کس دیگه ای رو نمیدادم.
الانم چون رفت و آمدشون خیلی زیاد شده بود و داییمم تاییدش کرده بود نمیدونم چجوری شد که راضی شدم.
نه خداییش از مادرش متنفر نبودم فقط چون خوب درس نمیدادو من برای سال دوم که تیزهوئشان رفتم خیلی ضرر کردم ازش بدم میومد.
چرا اتفاقا 4سال سردسیری و 4سال هم گرمسیری دارن بعدش دیگه هرجا بخوایم میتونیم زندگی کنیم.
که اون هم نه اون دلش میخواد تو شهر خودمون باشیم نه من و احتمالا تهران رو انتخاب میکنیم یا گرگان.
با شغلش مشکلی ندارم چون فرماندهیه و اداریه.
راسش هنوز نمیدونم تصمیمم چیه. از پسره بدم نمیومد ولی احساسی هم بهش ندارم.
قراره چند جلسه ای باهم حرف بزنیم تا من بیشتر با شخصیتش آشنا بشم.
اگه از نظر شخصیتی شبیه هم باشیم میتونه انتخابم باشه.
من خیلی وقته توی زندگیم دنبال یه تغییر اساسی ام و این بهترین تغییره.
اما هنوز مطمئن نیستم.
آقایون شما اگه جای کسی که من دوسش دارم بودین و خبر خاستگاری و ازدواج رو میشنیدین چیکار میکردین؟
نقل قول: از من می پرسی تو خیلی تحت سلطه نظر دایی ت هستی و این خوب نیست
من اگه داییمو بیشتر از مامان بابام دوست نداشته باشم کمترم دوست ندارم.
اون خیلی برام عزیزه
برام مهم ترین چیز اینکه داییم و خونوادم طرف رو قبول داشته باشن. چون نمیتونم قید اونارو بزنمو جلوشون واستم.
داییمم اولش میگفت پسره سنش کمه و موافق نبود اما بعد از تحقیق کردن و حرف زدن باهاش میگه خیلی پسر خوبیه و میتونه منو خوشبخت کنه.
مامان بابام نمیزارن کسی که دوسش دارم برای خاستگاری بیاد چون اصلا رضایت ندارن به خصوص با وجود این خاستگار. در نظر اونا حتی قابل مقایسه هم نیستن.
من اشتباه متوجه شدم کلا
یکی اینکه حتما قبل از ازدواچ باید ازش خوشتون بیاد. منظورم اینه که صد در صد بی احساس وارد زندگی نباید بشید. باید نظرتون مثبت باشه. نیازی نیست همون روز اول عاشق باشید ولی نظرتون باید مثبت باشه! کم کم عشق به وجود می اد. ولی با دید منفی یا خنثی نباید وارد زندگی مشترک شد. یعنی باید به دل ادم بشینه :دی
یکی دیگه در موردی که دراین می گین، خوب نکته ای که وجود داره اینه که با اونی که می گین دوستش دارین ارتباط دارین یعنی الان شما؟
اگه ارتباطی ندارین بحثی نیست که اصلا. تصمیم درست زندگیتون رو بگیرید. اگرم ارتباط دارین سوال اول اینه که چرا با کسی ارتباط دارین که می دونید خانواده مخالف هستن!؟
اگه ارتباط نزدیکی دارین با اون فرد و قول ازدواج رد و بدل شده بینتون، به نظرم باید توضیح بدین بهش. البته باید خیلی وقت پیش این کار رو می کردین. رابطه ای که خانواده ها مخالفشن نباید ادامه داشته باشه.
اگرم که ارتباط خاصی ندارین و فقط یه خواستگاری بوده که خوب هیچی دیگه! اونم پی زندگیشه دیگه الان.
ممنون آقا هادی
ما تقریبا یه سال باهم رابطه داشتم که خونواده بی خبر بودن. یه بار تابستون پارسال حرف خاستگاری بین پدرسون و خونواده یمن پیش اومد که مامان بابام به شدت از رفتار پدرش ناراحت شدن و قضیه خاستگاری بی نتیجه موند.
و قرار شد ایشون بعد از کنکور من که شرایط یه زندگی معمولی رو پیدا کرد اقدام کنه. تا قبل عید هم باهم بودیم ولی قبل عید چون قرار بود بره مکه ازش خواستم تموم کنیم تا بعد کنکور من بیاد خاستگاری.
یعنی بهش قول دادم منتظرش بمونم.
حالا اینکه اون فراموشم کرده یا نه رو نمیدونم به هر حال 3ماهه هیچ ارتباطی نداریم.
حتی قبل جراحیم که بهش اس دادم خیلی سرد جواب اسمو داد و اصلا هرچی زنگ زدم برنداشت.
درصورتی که براش توضیح دادم میخوام جراحی کنم. اما بی تفاوت رفتار کرد و آخر سر گفت هروقت دلت بخواد میای و هروقت دلت بخواد میری توقع نداشته باش ناراحت نباشم.
نمیدونم الان درمورد اون باید چی کار کنم.
اگه حرفام تکراری بود ببخشید.
الان با این اوصاف درمورد اون باید چیکار کنم؟
اون چیگار میکنه اگه متوجه این موضوع بشه؟
اون اقا پسرم شاید فهمیده که ازدواج شما سر نمی گیره به خاطر مخالفت خانواده هاتون. وگرنه اون جوری رفتار نمی کرد.
پسرا در حالت کلی بی نهایت نامردن مگه اینکه خلاف ثابت بشه!!!
بابا ادم اگه یکی رو دوست داشته باشه هر چیم ازش ناراحت باشه، سر عمل جراحی بهش زنگ می زنه دیگه
. تازه اینکه کلا چیزی نبوده که شما مقصر بوده باشین اصلا از پایه.
شما بدون در نظر گرفتن اون اقا پسر به این خواستگارتون فکر کنید. جدی جدی. ببینید این خوبه اصلا؟ از اونجایی که اون نمیشه تحت هیچ شرایطی پس، منظقی برخورد کنید. اون اقا پسرم خودش می دونه که خانواده هاتون نمی سازن، شاید دلیل رفتارشم همین بوده
مهتاب جان... این جمله آقا هادی خیلی قابل تامل بودااااا:
پسرا در حالت کلی بی نهایت نامردن مگه اینکه خلاف ثابت بشه!!!
واقعا شاید عکس العمل خاصی نداشته باشه!!! شاید حالا یه مقدار خب ناراحت بشه... ولی همین رفتارش نشون میده که آدم با ثباتی نیست و نمیشه به حرف ها و قول هاش خیلی اعتماد کرد و...
به نظر من روی این خواستگارت خیلی فکر کن بدون فکر کردن به اون یکی... ببین که می تونی زندگی واقعا خوبی باهاش داشته باشی یا نه... ببین نسبت بهش خنثی نباشی واقعا... این می تونه مهم باشه...
ولی خب وقتی میگی همه تحقیقات و صحبت ها انجام شده و از لحاظ اخلاقی تاییده...باید الان ببینی نظرت نسبت بهش خنثی یا منفی نباشه به قول آقا هادی... همین کارو فقط باید انجام بدی...
خیلی هم لطفا خودت رو اذیت نکن
سلام
آقا عجب خواستگار زنونی شده اینجا
خب ما در این گونه موارد اصلا سر رشته نداریم و نظرم نمی دیم
ولی خب یه مطلب می خواستم به مهتاب خانوم بگم که :
تمام جوانب رو در نظر بگیرن حرف بزرکترا رو هم مد نظر قرار بدن
این تصمیم حساسیه مهمه که چه تصمیمی می گیرن.
ای روزگار
می خواستم باقیش رو بگم نمی گم بماند.
ولی خب حرف بزرگترا هم مهمه همین رو می خواستم بگم
موفق باشین
سلام
يك مطلبي مهتاب جون
فكر كنم هنوز خيلي فرصت داري ..
چجوري بگم ؟
امادگي ازدواجو داري ؟
همه چيو در نظر گرفتي ؟
اگه تصميمتو گرفتي و جوابت اكي شد .. به خانواده اقا پسر بگو يكم صبر كنن.. تا بعد كنكورت
اين جوري كمترم ذهنت مشغوله
..ايشونم ديگه خيالشون راحته.
ايشالله هر چي خيره پيش بياد