(1394 دي 2، 18:55)جناب خان :) نوشته است: [ -> ] (1394 دي 2، 18:44)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]ای بابا جناب خان یه دو تا بپر بالا ، اصلا بزن بیرون از هوا لذت ببر.
تهران که نیستی؟ نمی دونی چی می کشیم ما این ورا؟
بهتر شدی حالا؟
فکر میکنی هوای اصفهان بهتره؟
یه سرچ بزن نوشته این هفته هوای اصفهان از تهران هم آلوده تره
نه بهتر نیستم
دیشب تا حالا همینجورم
خب پس از هوا لذت نبر.
حوصله دیرین دیرین داری؟
یاد وجدان بیدار بخیر.
من که می گم پاشو برو واسه خودت شام درست کن.
چیزی بلدی؟
شام خوردم
خوابگاهم آخه زود شام میدن
(1394 دي 2، 19:19)جناب خان :) نوشته است: [ -> ]شام خوردم
خوابگاهم آخه زود شام میدن
خب دوباره بخور.
نه این کارو نکن رو دل می کنی.
ولی بستنی بعد شام می چسبه ها.
قبول داری؟
آره عاشق خان
واقعا روحیه لازم دارم
الان دارید جناب خان رو خوراکی درمانی میکنین؟
جناب خان مگه غذای خوابگاهم می شه خورد؟
فک کننننن
چی بود حالا؟ ساچمه پلو؟
امضامو دوست دارید بچه ها؟
لینکام سوت و کور موندن
می توانم خانم ذلت نقاشی که خوب فعاله
آره شاماشون خوب میپزن اما خییلی وقتا هم مجبورم برم بیرون غذا بخورم
آره بستنی میچسبه
ولی کو بستنی؟
می توانم خانم ، شما انرژی می خوای؟
یه پنج دقیق نگاه به نقاشی حسام جان کن.
اینقدر انرژی می گیرید که نمی دونید چیکارش کنید.
ترجیحا به نقاشی من نگاه نکنید که انرژی تون کم نشه
تو نقاشی مستر حسام منو تو شبانه روزی کشیده
بهم انرژی نمی ده
سنا خانم و موجود خانم و ... خیلی قشنگ سر یه جای درست و درمونن
منم در مرکز علافیت
منظورم بشتابید بود
از دست دادنش موجب پشیمانی است
منم برم ببینم درسم میاد آخر یا نه
(1394 دي 2، 19:41)می توانم نوشته است: [ -> ]تو نقاشی مستر حسام منو تو شبانه روزی کشیده
بهم انرژی نمی ده
سنا خانم و موجود خانم و ... خیلی قشنگ سر یه جای درست و درمونن
منم در مرکز علافیت
منظورم بشتابید بود
از دست دادنش موجب پشیمانی است
منم برم ببینم درسم میاد آخر یا نه
ای بابا ، شبانه روزی که خیلی خوبه.
من هر وقت کانون می آم ، یکی رهروان رو باز می کنم ، یکی دیگه شبانه روزی رو.
خیلی خوبه که درو همی این جا خوشیم.
نگید این طوری.
(1394 دي 2، 19:44)جناب خان :) نوشته است: [ -> ]هوس کردم
چکار کنم حالا؟
بستنی بیار
خودمم هوس کردم
چیکار کنم حالا
می گم بپر بیرون برو واسه خودت بخر ،
همین قصدو دارم
خیلی شکموام من
خداراشکر استعداد چاقی تو خونوادمون صفره وگرنه الان 100 کیلو را رد کرده بودم
اما الان چندساله 65تام بیشترم نمیشم
امشب غذا خیلی زیاد دادن بعد که خوردم گفتم سیر شدم
بچه ها اینجوری شدن
گفتند مگه داریم؟ مگه میشه جناب خان سیر بشه
نه بابا چیزی نمی گم که
خیلی هم عالیه
اوا مام بستنی داریما
(1394 دي 2، 16:40)می توانم نوشته است: [ -> ]درباره ورزشتون چی گفت؟
درباره دوچرخه سواری
درباره کنار اومدن با خوابگاه و اینکه هر تعطیلات می رید و بر می گردید
اوضاع روحی خوبه دیگه حالا؟
ما شما رو نبینیم فقط این جوری ازتون می پذیریم که حسابی شاد و سر حال باشیدا
هیچ جور دیگه ای پذیرفته نیست
بله خداروشکر...وضعیت داره بهتر میشه...طول میکشه...
در مورد همه چیز صحبت میکنیم...حالا مونده...
میرم یه اهنگ خوب پیدا میکنم گوش بدم که گریم نگیره...
باورم نمیشه باید خروج رو بزنم و دیگه هیچوقت اینجارو نبینم...
میخوام همش نگاش کنم... فکر میکنم میمیرم بدون اینجا
.خدایا مراقب هممون باش...ایشالاه که اشتباه نکردم...
خدافظیارو که کردیم...بازم دست همتونو میبوسم...
موفق باشید