سلام آفبا جان
ازت تشکر می کنم که بهم پاسخ دادی داداش
نقل قول: ج1:درسته هر کسی ممکنه ذهنیت خاصی نسبت به ازدواج داشته باشه
به نظر من خصلت مسئولیت پذیری چیزی نیست که با اتفاقی در زندگی شخص ایجاد بشه و این ریشه در ژنتیک .خانواده. تربیت ومحیط شخص داره. بنا به تجربه عرض میکنم چه بسیار خانواده هایی که برای مسئولیت پذیر شدن و سر به راه شدن فرزندشون (خصوصا آقایون) شرایط ازدواج رو براشون فراهم کردن. ونتیجه طبق سباق و سیاق مبرهنه.
ولی این رو درست میدونم که میتونه این خصلت رو در صورت وجود بیدار یا تقویت کنه
بنده هم باهات موافقم که ازدواج انسان رو مسئولیت پذیر نمی کنه ...
اما حرف بنده آن بود که ازدواج جایی هست که انسان مسئولیت پذیری رو تجربه می کنه ...
اما از اون طرف می تونم ادعا کنم که ازدواج سفید می تونه مسئولیت پذیری انسان رو تضعیف کنه.
نقل قول: ج2:: ما دو تا چیز رو از هم باید تفکیک کنیم علم و شبه علم . science & pseudoscience . تعریف ما که از علم مشخصه فیزیک ریاضی شیمی ریاضی . کامپیوتر و....
واژه هایی مثل روح. جادو . خدا رو هیچ کسی نمیتونه ثابت کنه یا حتی رد کنه. برای مثال در زمان مرگ هزاران آزمایش انجام شده برای کشف تغییری در هرنوع وضعیت مختصات و مقدار انواع فاکتور شخص. نتیجه هیچ بود . به همین خاطره که هیچ دانشگاهی ما پیدا نمیکنیم همچین موضوعاتی رو تدریس کنه بنابراین اون مساله انتخاب شخصی هست و من بهش احترام میذارم
متافیزیک شبه علم نیست.
البته من مشکلی با نام گذاری ندارم.
شما می تونی بگی هر چیزی که در متدولوژی علمی، نشه در موردش حرف زد،
نشه اثبات یا ردش کرد، شبه علم (یا بهتر بگیم شبه دانش) هست.
اما اگر بگی که هر چیزی که در متدولوژی علمی (آزمایش، مدل سازی، پیش بینی های مدل و ...) اثبات یا رد نشه
جزو آگاهی های بشری حساب نمی شه (یا به عبارت دیگه مهمله یا حداکثر چیزی شخصی و سلیقه ایه)
من اون وقت با شما مخالفت می کنم.
این حرف شما از پوزیتیویسم و پوزیتیویسم منطقی شروع شد.
اما امروزه فلاسفه ی علم حرف های دیگه ای می زنن.
در هر صورت اگر این حرف رو درست بگیریم، اون وقت خود علم هم شبه علم می شه.
چون در روش علمی هم در بسیاری از جاها، فرض های متافیزیک وارد می شه که اتفاقا قابل اثبات یا رد تجربی نیستن.
بسیاری از تعمیم هایی که ما به مدل هامون می دیم، متافیزیکی هستن.
بسیاری از انتخاب های ما بین مدل های مختلف، بسیاری از اصول اولیه و بسیاری از نتیجه گیری ها ....
این یه بحث عمیق و مفصل فلسفه ی علم و علم و دین هست که بنده هم متخصصش نیستم و در حد شنیده ها و سمینارها ازش اطلاع دارم.
البته متوجه هستم که این حرف ها در جامعه علمی طرفدارهای زیادی نداره. اما همیشه حق با اکثریت نیست.
از این ها هم بگذریم، در همین زمین بازی شما (پوزیتیویسم منطقی) هم می شه حرف هایی زد.
برات دو تا مقاله می فرستم که در مورد تجربیات نزدیک به مرگ بحث کرده، خودم کامل نخوندم اما جالب بود برام.
نقل قول: بله موافقم ما باید جنبه و نیاز ها ی روانی(نه به معنای روحی ) شخص رو هم در نظر بگیریم و علم هم تعاریف مشخص و ثابت شده و جهان شمولی از ش داره خصوصا جناب فروید. موافقم
تقریبا من هم موافقم ازدوج ها چه سفید چه به صورت سنتی دوامش کمتر شده . من اینجوری به موضوع نگاه میکنم که نوع ازدواج صرفا فاکتور قوی برای مانایی ازدواج نیست. جبر اقتصادی مملکت و همینطور مدیا تروریسم(سریال ها بازی ها فیلم ها انیمیشن ها و... بسیار استراتژیک و مهندسی شده و طبق نظر روانشناس و روانکاوهی قوی برای اومونیسم ساختن انسان های امروز در طولانی مدت) و تا حدی هم فرگشت و چیزی که طبیعت در ما به ودیعه گذاشته طی هزاره ها (چند همسری در پستانداران) باعث تنوع طلبی و کوتاه مدت شدن ازدواج ها شده
بله ازدواج سفید مدل ناکاملی از جواب به نیازهای عاطفی و شاید هم جسمی انسان هست
نقل قول: و اینکه تکلیف بچه ها در این طور ازدواج ها چه خواهد شد بلا شک به کیفیت خانواده ی سنتی سالم نخواهد بود . ولی بهترین مدلی که جامعه ی امروز بنا به خصوصیات روانی مردم امروز ایجاب میکنه قوانین و حمایات دولتی از کودکان هست . چیزی که در جامعه ی غرب خصوصا آمریکا دورادور میشنوم انجام میشه
و سوال آخر هم من بار علمیش رو در خودم نمیبینم گه نظری بدم خیلی سنگینه
در مورد این قوانین و اثراتش باید دقیق صحبت کرد.
بنده هم مطالعه ای نداشتم تا حال.
اما همین چند وقت پیش بود به ذهنم رسیده بود که چقدر این قوانین جامعه رو مسخره می کنه.
این که قانون بخواد از کودک حمایت کنه در مقابل والدینش.
و به جایی برسیم که پدر و مادر کوچک ترین خطایی ازشون سر بزنه باید بترسن که نکنه قانون این ها رو مجازات کنه.
این در صورتیه که به صورت طبیعی هر مادری اون قدر مهر و عاطفه نسبت به فرزندش داره که حاضره از غذای خودش بزنه اما بچه گرسنه نخوابه ...
حتی اگر فرض کنیم این مهر و عاطفه از تکامل به ودیعه مونده برای انسان، باز هم چرا بیایم اول این مهر و عاطفه رو بزنیم خراب کنیم، بعدش قانون وضع کنیم که پدر و مادر رو مجبور به یک سری کار ها کنیم...
بچه حق داره که در محیط گرم خانوادگی رشد کنه و مهر و محبت واقعی یک مادر رو تجربه کنه.
چرا نیایم قانون وضع کنیم در حمایت از خانواده؟
می دونم که این حرف ها رو باید دقیق و علمی و با مطالعه زد
اما به عنوان یه صبحت در جمع خودمونی
من فکر می کنم غرب انسان رو درست نشناخت و همین باعث شد
که انسان رو به تباهی بکشونه و
مطمئنا آخر و عاقبت خوشی هم در انتظار تمدنی که از پایه انسان رو درست نشناخته نخواهد بود ....