نقل قول: کجاش دقیقا شخصیت زن رو بردن زیر سوال؟
اونجاش ک لعیا زنگنه رو آدم حساب نمیکنن
نقل قول: (من اصلا پول نگرفتم تبلیغ کنما )
برو خواهر من،برو از خدا بترس
نقل قول: مثلا اونجا که دختره فراموشی گرفته اون خونه رو میشناسه ولی پدر و مادرش رو نه...یا اینکه پسره روی کچ دست خواهرش یه آدم آهنی میکشه میگه این بابا اردلانه...
از نظر من ک بچه هاش خیلی بی چشم رو اند
آدم باباش بدترین هم باشه تو روش واینمیسه بگه دوست ندارم
من ی نفرو میشناسم ک پدرش معتاده و خرجی هم هیچی نمیاره خونه
بچه هه یه جور طرفداری باباشو پشت سرش میکنه ک آدم حرصش میگیره
دیگه اردلان ک از ی معتاد به پول ک بچه شم مثه...ازش میترسه ک کمتر نیست
نقل قول: ولی جدی آموزنده هست...
کجاش آموزندس؟!؟!؟!؟
به نظر من این فیلم هیچی جز بدآموزی نداره
همین الان میتونم به جرات بگم نصفی از دخترا به خانوادشون میگن تو هم مثه اردلانی اگه اینکارو نکنی منم میشم مثه رها
این آموزندست بنظرت؟!؟؟
بنظر من ک تلویزیون هرچی مردم بلد نیست بهشون یاد میدن
نقل قول: دارلینگ جان آخه کدوم فیلم این طوری بوده که چادریا خوبن مانتوییا بد؟
همشون
فیلم ستایش رو یادت رفته
نقل قول: همیشه چادریا آدمای بدبخت و بیچاره و کلی مشکل دار هستن که!!!
همینه دیگه
آفرین به نکته خوبی اشاره کردی
به یاد جون یه سوال؟؟
مگه آدمای بیچاره و مشکل دار، شخصیت بد دارن؟!؟؟
نه دیگه هرچی ادم چادریه با مشکلات زندگی میجنگه و دربرابر همه بدیها سکوت میکنه و با خوبی ج میده
درحالیکه مانتویی ها نه
یا دنبال عشقن یا دربرابر سختی ها کوتاه میان...........
نقل قول: اتفاقا من با برعکس این که تو میگی مشکل دارم یه کم
مطمئنی فقط یکم!؟!؟
نقل قول: تقصیر آقا اردلان بوده که این اتفاق افتاده...
زن واقعی کسیه ک پای زندگیش چ با عشق چ بی عشق بسازه و بسوزه حالا بخاطر بچه ها و آیندشونم ک شده .......
نقل قول: آره.دارلینک خانوم درست میگه.البته من خودمم قبلا خبر نداشتم.یه روز که رفته بودم سلمونی دیدم یارو رو میزش رژلب گذاشته.اول شک کردم ولی بعد پرسیدم این چیه؟گفت رژلب...منو میگی
گفتم مگه پسرا میان اینجا رژلب میزنن؟گفت آره بعضی ها.....پارازیـــــــــــــــت......هستن میان رژ میزنن.
تازه مثل اینکه دامادها هم رژمیزنن،هم مداد،هم ریمل و هم...خدا عاقبت هممون رو ختم به خیر کنه.
عجب دنیایی شده ها...
طرف از مرد بودن خودش ناراحته...
به قول استاد دانشمند:زنده باااااااد خروووووووس
اقا یادمه ی بار رفتم خونه عمه ام رفته بودم تو اتاقشون ک لباسامو عوض کنم
ک ی دفه چشمم افتاد به میز توالتشون
یه رژ لب خوش رنگ رو میزشون بود به عمه ام گفتم عمه این مارکش پاک شده اسمش چیه؟؟؟
گفت عمه من نمیدونم از ارشیا(پسرش)بپرس
این واسه اونه
اصن من اینجوری شدم
نقل قول: ما ظاهرا باید اول برج شیش بریم خدمت
خوش به حالتون
انقدر دوست دارم برم سربازی
نقل قول: اونم یزد
من شنیدم میگن کرمان خیلی داغونه
نقل قول: آره خلاصه که رفتیم نیومدیم بدونید شهیدی مفقودی چیزی شدیم
نه داداش شما با کلی خاطره برمیگردید
من نمیدونم این چ صیغه ایه
پسرا 18 ماه میرن خدمت
اندازه 18 سال خاطره دارن
تازه جالب اینجاست ک
همشونم قهرمان پادگان بودن
دخترا جیغ دست ،هورااااااااااااااااا
(1392 مرداد 15، 14:01)ترلان نوشته است: [ -> ]این پستو الان نخونید
میگم نخونید
بعد افطار بخونید
خودتون خواستید من هشدار داده بودم
میچسبه تو این هوا نه؟
حتما به روحم اعتقاد نداری