1401 مهر 28، 17:35
سلام
اینجانب مهدوی هستم؛ البته اگه یادتون مونده چون چند وقتیه به خاطر قطعی اینترنت کلاً مرخصی اجباری بودم
میگم یه جوونمردی بیاد برام توضیح بده این مدت که نبودم چی شد؟ اوضاع چطوره؟ از دو روز پیش تا الآن دارم بررسی میکنم ولی هنوز بررسی ها تموم نشده
امیر محمد داداش امیدوارم توی مصاحبه پذیرفته بشی. با شناختی که ازت دارم فکر میکنم بهترین گزینه برای کار و تلاش و امانتداری برای اون شرکت، خودتی
شد شد؛ نشد هم کلی گزینه دیگه هست که میشه رفت سراغشون.
فقط یه توصیه؛ از جریان زندگیت سبقت نگیر! زیاد فکر کردن به رخدادهای آینده ای که احتمال وقوعشون به اندازه احتمال عدم وقوعشون هست، خیلی خوب نیست.
من این تجربه رو دارم که توی اینجور مواقع، انسان به طور ناخودآگاه و نامحسوس خودشو واسه شکست آماده میکنه که طبعاً نتیجه رو میشه حدس زد
پس با توکل به خدا؛ تمام تلاشتو به کار بگیر و شغل مناسب رو پیدا کن
ببینم اینی که گفت میخواد بره، مجیده؟!
بیخیال؛ چطوری میتونی بدون گرفتن تاج گردون بری؟
یک بار گفتی میروم، صد قفله کردم خانه را! حالا حالاها در کانون واسه رفتن قفله
راستی بچهها در مورد اورژانس میخواستم بگم که یادمون نره کسی که میاد اونجا وضعیت نرمالی نداره و طبیعتاً به کمک نیاز داره. اگه بهونه آورد هم بدونید که طبیعیه؛ اما خیلی وقتا به قول خانم بنده پاک، آدم فقط میخواد حرف بزنه و وسوسه رو از سرش بیرون کنه؛ بنابراین تا میتونید باهاش حرف بزنید.
ولی از طرف دیگه؛ شخصی که برای کمک مراجعه میکنه باید این تعهد رو داشته باشه که تمام تلاششو کنه تا پاکیشو حفظ کنه. به هر حال یه نفر میاد کلی وقت میذاره و تلاش میکنه که کمکمون کنه؛ بنابراین اونم حقی داره که با حفظ پاکیمون ادا میشه
خانم بنده پاک این حسی که نسبت به میزگرد بهتون دست داده رو دارم میبینم که روی خیلی ها اثر گذاشته.
بر خلاف شما من فکر میکنم میزگرد لازم بود تا خیلی از امور مکشوف بشه.
توی اون دوره مدیریت با یک بحران رو به رو شده بود که میتونست منجر به تعطیلی کل کانون بشه و واقعاً هم گزینه بستن کانون رو داشتیم چون اوضاع داشت خیلی بد پیش میرفت.
چیزی که باعث شد همه شوک بشن، این بود که کانون داشت دوران آرومی رو سپری میکرد و اوضاع گل و بلبل بود؛ اما میزگرد چهره واقعی اوضاع رو که عمدتاً پشت پرده و توی مدیریت نگه داشته بودیم رو نشون داد. این حس منفی و بحث و سردرد و... که فقط چند روز توی میزگرد ادامه داشت، چیزی حدود دو سال توی مدیریت پنهان شده بود و میتونست آسیب جدی بزنه
ناچار شدیم قدری جدی در مورد مسائل کانون صحبت کنیم و برخی قضایا رو روشن کنیم.
هدف هم این بود که اعضا شرایط مدیریت رو بدونن و مطمئن بودیم که خیلی ها درکمون خواهند کرد.
میزگرد هرچقدر هم که تلخ بود؛ اما داروی فوری بود برای کانون تا التهابش تسکین پیدا کنه.
انتظار ما هم اینه که بعد از میزگرد، کانون به همون روال سابقش برگرده؛ با همون صمیمیت و احترامی که برای هم قائل هستیم و همراه با درک متقابل.
امیدوارم خیلی زود به شرایط سابق برگردید و برای رشد و پاکیتون نهایت استفاده رو از کانون ببرید
اینجانب مهدوی هستم؛ البته اگه یادتون مونده چون چند وقتیه به خاطر قطعی اینترنت کلاً مرخصی اجباری بودم
میگم یه جوونمردی بیاد برام توضیح بده این مدت که نبودم چی شد؟ اوضاع چطوره؟ از دو روز پیش تا الآن دارم بررسی میکنم ولی هنوز بررسی ها تموم نشده
امیر محمد داداش امیدوارم توی مصاحبه پذیرفته بشی. با شناختی که ازت دارم فکر میکنم بهترین گزینه برای کار و تلاش و امانتداری برای اون شرکت، خودتی
شد شد؛ نشد هم کلی گزینه دیگه هست که میشه رفت سراغشون.
فقط یه توصیه؛ از جریان زندگیت سبقت نگیر! زیاد فکر کردن به رخدادهای آینده ای که احتمال وقوعشون به اندازه احتمال عدم وقوعشون هست، خیلی خوب نیست.
من این تجربه رو دارم که توی اینجور مواقع، انسان به طور ناخودآگاه و نامحسوس خودشو واسه شکست آماده میکنه که طبعاً نتیجه رو میشه حدس زد
پس با توکل به خدا؛ تمام تلاشتو به کار بگیر و شغل مناسب رو پیدا کن
ببینم اینی که گفت میخواد بره، مجیده؟!
بیخیال؛ چطوری میتونی بدون گرفتن تاج گردون بری؟
یک بار گفتی میروم، صد قفله کردم خانه را! حالا حالاها در کانون واسه رفتن قفله
راستی بچهها در مورد اورژانس میخواستم بگم که یادمون نره کسی که میاد اونجا وضعیت نرمالی نداره و طبیعتاً به کمک نیاز داره. اگه بهونه آورد هم بدونید که طبیعیه؛ اما خیلی وقتا به قول خانم بنده پاک، آدم فقط میخواد حرف بزنه و وسوسه رو از سرش بیرون کنه؛ بنابراین تا میتونید باهاش حرف بزنید.
ولی از طرف دیگه؛ شخصی که برای کمک مراجعه میکنه باید این تعهد رو داشته باشه که تمام تلاششو کنه تا پاکیشو حفظ کنه. به هر حال یه نفر میاد کلی وقت میذاره و تلاش میکنه که کمکمون کنه؛ بنابراین اونم حقی داره که با حفظ پاکیمون ادا میشه
خانم بنده پاک این حسی که نسبت به میزگرد بهتون دست داده رو دارم میبینم که روی خیلی ها اثر گذاشته.
بر خلاف شما من فکر میکنم میزگرد لازم بود تا خیلی از امور مکشوف بشه.
توی اون دوره مدیریت با یک بحران رو به رو شده بود که میتونست منجر به تعطیلی کل کانون بشه و واقعاً هم گزینه بستن کانون رو داشتیم چون اوضاع داشت خیلی بد پیش میرفت.
چیزی که باعث شد همه شوک بشن، این بود که کانون داشت دوران آرومی رو سپری میکرد و اوضاع گل و بلبل بود؛ اما میزگرد چهره واقعی اوضاع رو که عمدتاً پشت پرده و توی مدیریت نگه داشته بودیم رو نشون داد. این حس منفی و بحث و سردرد و... که فقط چند روز توی میزگرد ادامه داشت، چیزی حدود دو سال توی مدیریت پنهان شده بود و میتونست آسیب جدی بزنه
ناچار شدیم قدری جدی در مورد مسائل کانون صحبت کنیم و برخی قضایا رو روشن کنیم.
هدف هم این بود که اعضا شرایط مدیریت رو بدونن و مطمئن بودیم که خیلی ها درکمون خواهند کرد.
میزگرد هرچقدر هم که تلخ بود؛ اما داروی فوری بود برای کانون تا التهابش تسکین پیدا کنه.
انتظار ما هم اینه که بعد از میزگرد، کانون به همون روال سابقش برگرده؛ با همون صمیمیت و احترامی که برای هم قائل هستیم و همراه با درک متقابل.
امیدوارم خیلی زود به شرایط سابق برگردید و برای رشد و پاکیتون نهایت استفاده رو از کانون ببرید