یعنی چ؟؟؟؟؟؟؟این شخصیت پسره خیلی خوب بودا ..کی اینجوریش کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟کی شماره ها ردو بدل شد؟؟؟؟
کدوم نویسنده مسئولیت دگرگونی شخصیت این آقارو بر عهده میگیره؟؟؟؟؟؟؟
من دیگه نمیخونمش!آخه تو ی روز این همه اتفاق؟؟؟؟آقا روز 24ساعته ها!!!!!!!!!!!!بیدارشد رفت امتحان و بعد این همه اتفاق؟؟؟؟؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقای عاشق والله با این داستانی ک شما درست کردین ب نظر من هم فقط خودتون میتونید ی پایان بدید..فقط تو روخدا پسره تو کما نباشه....بعد خواب نباشه و این هاااا...من مخالف رسیدنشونم.....یکی و بکشید و تمام
ــــــــــــــــــ
کویین جان من ی اعتبار مثبت ب این نقد هات دادم بابا ایول
ـــــــ
براتون میوه آوردم
عااااشق میخوام داد بزنم از این پایانت
خسته نباشی
می دونم خیلی دوست دارین که خفه ام کنید.
اما خب راه دیگه ای برام باقی نمونده بود.
از نظر من که پایانش عالی بود
تا شما باشید داستان رو هندی نکنید
من اصلا نفهمیدم آخرش چی شد یکی بیاد ساده سازی کنه
ای بابا عشق چیه؟!
فکر نون باش که خربزه آبه
امروز یاد اون پست آقا رامین افتادم که می گفتن کارتم خالی بود نمی تونستم شارژ بگیرم بعد موجودی هم می خواستم بگیرم انقدر نداشت که موجودی رو نشون بده
امروز برای چند لحظه فکر کردم که از کجا داستان زندگیم تبدیل به این شد؟ البته بعد از اون چند لحظه تصمیم گرفتم بیشتر فکر نکنم
خلاصه الان این آگهی رو لپ تاپم بازه و منم دارم لبخند می زنم:
لینک
نیازه من یه ذره ساده سازی و شفاف سازی و شبیه سازی و ... سازی انجام بدم.
ببینید در قسمت آخر دیدیم که کلا ورق برگشت
و اصلا داستان ایدز سر کاری بوده و دروغی بوده که مهران به علی گفته به خاطر این که نسرین می خواسته علی رو دست به سر کنه.
و کلا این ماجراها رو علی داره برای دخترش تعریف می کنه این یعنی علی و نسرین با هم ازدواج کردن به خوبی و خوشی و حالا یه دختر هم دارن.
فقط یه چند تایی نقطه ی ابهام وجود داره که چرا مهران اون کار رو برای نسرین انجام داده؟
و از همه مهم تر نسرین شماره ی علی رو از کجا گیر آورده؟
و چرا وقتی نسرین پیام داده، اسمش رو گوشی علی افتاده؟ یعنی شماره نسرین سیو بوده روی گوشی علی؟
حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را؟
یه پیشنهاد
مسابقه داستان نویسی. داستان کوتاه
اینجور که دیدم علاقه مند به نوشتن و خوندن زیاد داریم. تازه آش شلم شوربا هم نمیشه چون هرکی برای خودش مینویسه
نظرتون ؟
چون من منتقد داستان کوتاه هستم میگم ساده سازی درسته
الان که ساده سازی شد
به نظر آقای عاشق استعداد بالقوه ای در داستان نویسی دارند