این دعواتون بود یا حرفای معمول که با اون مستر انتونی رد و بدل کردید؟
نه میگم به هر حل عطرش میره دیگه زیاد نمی شه بهش فکر کرد
یه معنی نهفته هم داشت
اشاره به عطر مشهدی که بوش نمی ره
سلطان وارد میشود!!!
الان از یک نبرد فوق سخت با شیطون برگشتم! همچین کوبیدمش که دلم براش سوخت!
ذوق کردم اومدم بنویسمش!
(1394 خرداد 6، 12:27)می توانم نوشته است: [ -> ]این دعواتون بود یا حرفای معمول که با اون مستر انتونی رد و بدل کردید؟
نه میگم به هر حل عطرش میره دیگه زیاد نمی شه بهش فکر کرد
یه معنی نهفته هم داشت
اشاره به عطر مشهدی که بوش نمی ره
بعد از این که ارسال کردم،
گفتم این صحبت معمولی ما با مستر چه ربطی داشت خُب!؟
به این نتیجه رسیدم که دچار توهم خود-خوب-پنداری شدم
ببخشید دیگه.
من بستگی داره در چه حدی عصبانی بشم
عصبانیت کم:ترک موقعیت
کمی بیشتر:سرخ شدن و بیرون زدن رگ گردن تکان دادن سر و غرغر کردن زیر زبون
کمی بیشتر:فشار دادن دندونها و گره کردن مشتها و با صدای بلند ابراز ناراحتی
کمی بیشتر: روم به دیوار فحش و دری وری بالای 18
کمی بیشتر: پرت دادن اشیای دم دست
کمی بیشتر: دعوای حسابی
خدا رو صدها هزار مرتبه شکر که کنترل خشمم خیلی بهتر شده از وقتی عضو یه گروه شدم...با راهنمام خیلی کار کردم...معمولا در مرحله یک تموم میشه...و مینویسم ناراحتی و خشممو...
ولی من واقعا خیلی کم عصبی میشم
طوریکه همه بهم میگن ما نمیتونیم عصبانیتتو تصور کنیم
حتی اخم هم بلد نیستم بکنم
برا همین دانش آموزام لزم حساب نمیبرن و این شده برام معضل
البته جدیدا یاد گرفتم باهاشون قهر کنم.اینجوری بیشتر جواب میده
ولی وقتی جوش بیارم اصولا صدام میره بالا متاسفانه
که اونم سریع آروم میشم
(1394 خرداد 6، 18:56)همساده نوشته است: [ -> ]من بستگی داره در چه حدی عصبانی بشم
عصبانیت کم:ترک موقعیت
کمی بیشتر:سرخ شدن و بیرون زدن رگ گردن تکان دادن سر و غرغر کردن زیر زبون
کمی بیشتر:فشار دادن دندونها و گره کردن مشتها و با صدای بلند ابراز ناراحتی
کمی بیشتر: روم به دیوار فحش و دری وری بالای 18
کمی بیشتر: پرت دادن اشیای دم دست
کمی بیشتر: دعوای حسابی
خدا رو صدها هزار مرتبه شکر که کنترل خشمم خیلی بهتر شده از وقتی عضو یه گروه شدم...با راهنمام خیلی کار کردم...معمولا در مرحله یک تموم میشه...و مینویسم ناراحتی و خشممو...
اوه اوه اقای همساده.....
این پرت کردن اشیای دم دست رو ترک کنید بقیه قابل تحمل هستن......خخخخ
سلام
من توی این جور بحث های سرعتی معمولا یه چیز می گم که طرف باید یه دو ساعتی فکر کنه تا بفهمه از کجاش خورده.
همیشه نمی شه ، ولی بیشتر مواقع در عرض کم تر از ثانیه جواب به ذهنم خطور می کنم.
یه بار توی یه جمعی یه تیکه پروندم فکر نمی کردم که طرف ناراحت بشه ، ولی یارو تا نیم ساعت جلز و ولز می زد که چرا جلو جمع ضایعش کردم. بنده خدا.
حالا ما هم توی مود عرفان و این حرفا ، کلی عذاب وجدان گرفتم.
ولی خیلی آروم هستما یعنی در بدترین شرایط از کوره در نمی رم ، ته تهش یه چی بگم طرف تا دو ساعت بسوزه.
من این جا چی کار می کنم ، الان باید سر کارام باشم. :smiley-yell:
خداحافظ ما رفتیم
سلام دوستای عزیزم خوبید?دلم براتون تنگ شده بود گفتم ی سری بزنم،،،ب یادتونم....
سلام خانم یک مشت خاک
حالتون خوبه؟
خیلی خوش اومدین...
می دونید چند وقت بود سر نزده بودین؟
کجایین؟ چه می کنین؟
برای دیدن عکس اصلی روی عکس کلیک کنید
وای دل بیشعورم خیلی گرفته.....
اه اه اه....
امام صادق علیه السلام فرمود: نفست را به خاطر خودت به زحمت و مشقت بیانداز. از این حدیث می فهمیم که اگه در برابر نفس فقط دفاع کننده باشیم دیر یا زود بر ما غلبه خواهد کرد .
پس سعی نکنید فقط دفاع کنید . گاهی حمله کنید . نفس رو تنبیه کنید تا قدرت شما در برابرش افزایش پیدا کنه . در این صورت هست که می تونید این دوران مجردی و محرومیت رو به سلامت بگذرونید .
یه درد و دلی دیروز توکانون دیدم خیلی اعصابمو بهم ریخت
صدبار اومدم جواب بدم بهش ولی ترسیدم زبونم تند باشه و کار خراب تر بشه
فقط میگم یه چیزی رو اونم به هممون یاد آوری میکنم
چرا همش دیگران و محیط خانواده و یا چیزای دیگه رو مقصر میدونین
شما برای ترک باید به این برسید که فقط خودمون بودیم که خودمونو تو این منجلاب انداختیم
مثلا واقعا گناه کسی که تو یه خانواده خوب بوده و گرفتار شده بیشتر از کسیه که تو خانواده از هم گسسته بوده؟؟
اینجوری فکر نکنیم
چون بودن کسایی از شما بدتر که پاک موندن
خودمونو مقصر بدونیم و برای خودمون تلاش کنیم نه اینکه هی بگیم چرا هیچکس هیچکاری نمیکنه
برای خودتون ارزش قائل بشین و برای خودتون کاری بکنید
منتظر معجزه نباشیم
همه به تلاش نیاز داریم
آدم ها با شرایط گوناگون خوب یا بد گرفتار شدن.پس این ملاک خوبی نیست برای بهونه آوردن
واقعیت اینه که الان وضعیت اینه و ما الان باید چجوری باهاش رو به رو بشیم