خب من صبح که اومدم بازی فقط از دور نظاره گر بودم و برای صبحانه خوردن اومده بودم که متاسفانه فقط یه چایی خشک و خالی دادین.
الان چه وقت پست گذاشتن سرپرست تاپیک درسیجات هست؟! خوب طبق مجازاتی که خودتون برای بقیه دوستان گذاشتین باید تمام آشپزخونه رو جارو بزنین،و اینکه صبحانه هم آماده کنید چون شما الان بیدارید دیگه،کاری نداره میرید صبح سر کوچه پنجاه تا نون میندازید تو یه کامیون میارید. گوجه و خیار هم که من از سر زمین چیدم اوردم.
پنیر و کره هم از گاو هامون درست کردم تو یخچال بالا دست چپ گذاشتم
سلاااااااااااااااااااااام
صبح اول هفته ی سوم شهریورتون بخیر
از آنجا که بعضی نارنجی ها زیر قولشون زدن و صبحانه ی منم بازی رو پیچوندن
من مقداری بودجه که زیر فرش منم بازی؟؟؟ قایم کرده بودن رو کش رفتم و براتون صبحانه آماده کردم
بفرمایید نوش جان
کم و کسری بود بگین ، از کیسه خلیفست
بعد از نوش جان کردن توجهتون رو به برنامه ی" شنبه ها با پندهای برنامه ریزی" جلب میکنم.
پندهای برنامه ریزی
قسمت چهارم : مهم ترین کار!
دو تا از مهم ترین سوال هایی که باید از خودت بپرسی اینه که
مهم ترین کار امروز من چیه؟
و
این مهم ترین کاریه که من باید تو این لحظه انجام بدم؟
جواب این دو تا سوال تو برنامه ریزی و اولویت بندی خیلی میتونه کمکت کنه
آیا این مهم ترین کاریه ک باید تو این لحظه انجامش بدی؟
میتونی این جمله رو بک گراند گوشیت کنی تا هر وقت میری سراغش ، ببینی آیا این مهمترین کاره الان
یا کارهای مهمتری هست که باید انجامشون بدی.
(1400 شهريور 13، 1:15)یاقوت نوشته است: [ -> ] اقای سرباز ک صبح ساعت ۶ دیوونمون کردن با اون جواب های درستی ک دادن
دیگه ما خیلی زرنگیم
همه سوالا رو جواب دادیم
شما نه سوال جواب دادید، نه صبحانه رو دادید
(1400 شهريور 13، 1:29)Amirali.d نوشته است: [ -> ]الان چه وقت پست گذاشتن سرپرست تاپیک درسیجات هست؟!
(1400 شهريور 13، 7:48)سنــا نوشته است: [ -> ]سلاااااااااااااااااااااام
صبح اول هفته ی سوم شهریورتون بخیر
از آنجا که بعضی نارنجی ها زیر قولشون زدن و صبحانه ی منم بازی رو پیچوندن
من مقداری بودجه که زیر فرش منم بازی؟؟؟ قایم کرده بودن رو کش رفتم و براتون صبحانه آماده کردم
بفرمایید نوش جان
کم و کسری بود بگین ، از کیسه خلیفست
بعد از نوش جان کردن توجهتون رو به برنامه ی" شنبه ها با پندهای برنامه ریزی" جلب میکنم.
سلام سنا خانم
ممنونم
درود بر مدیر تالار برنامه ریزی
نقل قول: من مقداری بودجه که زیر فرش منم بازی؟؟؟ قایم کرده بودن رو کش رفتم و براتون صبحانه آماده کردم
عه خانم سنا
شهریار پولاشو اونجا جمع میکرد میخواست باهاش موتور بخره
ولی بهتر .. اگه میخرید نهایتا یکی دوبار میرفتیم دور دور دیگه فایده ای برا من نداشت
ولی الآن ...آخ جون پیراشکی
نقل قول: بفرمایید نوش جان
کم و کسری بود بگین ، از کیسه خلیفست
نه بابا حاصل دوسال اهوراتورنومنت برگزار کردن مگه میشه کم و کسر داشته باشه
ممنون
نقل قول: آیا این مهم ترین کاریه ک باید تو این لحظه انجامش بدی؟
اینجوری که خیلی سخت میشه ...من معمولا از خودم میپرسم : آیا حسش هست که انجامش بدی؟
و معمولا جواب نه خدایی حسش نیست رو دریافت میکنم
(خانم سنا گوش کارما را گرفته و او را از تالار برنامه ریزی به بیرون پرتاب میکند)
نقل قول: عیب نداره که ما اینجا خوش میگذرونیم به جاش شما هم کلی چیز دارین که ما نداریم.اتفاقا سر این موضوع چند روز پیش با آقا آرمین گفت و گو میکردم
میدونید شهر بودن ب خصوص ی شهر بزرگ بودن چقدر مشکلات داره ؟؟؟درسته ها امکانات زیاده مثل پزشک و خرید و چیزهایی ک شما نوشته بودین و کلی چیز دیگه ولی ب نظر من روستا ی اعصاب و فکر آروم میاره . ی محیط کوچیک هستی و خبری از مشکلات سراسری مثل آلودگی یا ترافیک و صدای بوق و داد و دعوا و اینا نیست . چشم چیزهای خوبی میبینه ، گوش صداهای خوبی میشنوه . طبیعت رو بدن کلی تاثیر خوبی داره . همون اینکه صدای خروس و سگ ها صبح میاد و بیدار میشی بهتر از اینه ک با آلارم گوشی بیدار بشی .
یا مثلا خیار و گوجه هارو خودت پرورش میدی ، هرروز گاو و گوسفندهارو میبری بیرون ، ی پیاده روی تو طبیعت ، دیدن طلوع و غروب خورشید ..
راستش من با همه ی سختی های روستا فکر میکنم اگر قرار باشه ی روز تنهایی برم ی جا زندگی کنم میرم ی روستای کوچیک
نقل قول: کی میگفت اقای مهدوی نمیان ؟؟؟
اومدن ک
دلتون باز تنگه ؟؟؟
بله
هنوز دلتنگم
آقای مهدوی وقت نمیکنن به کارای من برسن