ببخشید من خیلی از جکی جون شناخت نداشتم.
من هم اعلام می کنم که ایشون زنده هستن و جای هیچ گونه نگرانی نیست.
همین الان هم بهم زنگ زد گفت آبمیوه و ویتامین های قبل از خوابش رو خورده داره میره بخوابه. خیال تون تخت.
آرمین خان خدا خیرت بده مارو از نگرانی دراوردی
اصلا به مرگ جکی فکر می کنم یه بغض سنگینی میشنه تو گلوم
از دیروز تا حالا هم یه گوشه کز کرده بودم
اقا چه وضعیه آخه
تو بالکن خونه یه لونه درست کردم برای یاکریم ؛ 7 ساله که اینجا هستن و تو این لونه زندگی میکنن
تا امروز داشتیم بدون هیچگونه دوشواری کنار هم زندگی میکردیم
تا اینکه همین الان ؛ همین دقیقه و همین ساعت اتفاقی که نباید میوفتاد ؛ افتاد
در بالکن باز بود و نشسته بودیم داشتیم سحری میخوردیم
یه دفعه نامرد مثل اینایی که کمربند انتحاری به خودشون بستن در حال تیر اندازی کردن اومد تو و دو نقطه از فرش رو مورد هدف قرار داد و رفت رو در کمد دیواری نشست
یعنی یه میلی متر اینورتر رو هدف قرار میداد من الان بجای تایپ کردن در حال دوش گرفتن بودم
حالا اومده تو خونه گند زده به همه جا مگه میره بیرون ؟ میخواست از در بره بیرون هی خودش رو میکوبه به شیشه
رفته خودش رو میکوبه به شیشه ی بالای در ؛ این وسط مامان من نشسته داره باهاش صحبت میکنه و میگه اینا زبون مارو متوجه میشن
به زبون فارسی کتابی سخت شبیه مامورهای راهداری داره با این پرنده صحبت میکنه : " از پایین تر حرکت کن ؛ آنجا شیشه است باید از در بروی بیرون "
فقط مونده بود یه میکروفون بگیره دستش پرشیا بزن بغل ؛ پراید پلاک کرج سبقت نگیر
میگم مامان خب ترکی صبحت کن مگه مجورت کردن که فارسی باهاش حرف بزنی ؟ استدلالش اینه که اینجا تهرانه پرنده هاش ترکی متوجه نمیشن
آخر به هر مصیبتی بود این پرنده رفت بیرون . هرچی بود گذشت فقط جای زخمش موند ... دو تا لکه ی بزرگ روی فرش ؛ به سختی مامانم رو راضی کردم که فرش رو نشوریم با شامپو فرش تمیز کنیم
یعنی باید 4 طبقه این فرش رو میبردم پایین و میاوردم بالا
حالا بیست دقیقه است دارن دستمال میکشن مگه تمیز میشه ؟؟؟ لامصب مگه اسید میخورین شما ؟؟؟ چه گندی بود زدی آخه
حالا زبونم لال خدایی نکرده اگه بجای فرش منو هدف قرار میدادی تا اخر عمر باید یه لکه ی قهوه ای رو صورتم باقی میموند؟؟؟
بابا یکم تجدید نظر کنین رو وعده های غذاییتون ...
داداش رامین بد جور نگرانتم....مراقب خودت باش....نمیخوایم در اثر سقوط رسوبات سولفوریته ی یکی از یاران کانون رو از دست بدیم!!....
به اون یاکریم بگو ایمیلمو میفرستم براش بیاد من کارش دارم، میخوام بفرستم یه جای دیگه خراب کاری کنه ( بین خودمون بمونه ، با همسایمون چند ماه پیش حرفمون شد ، الان بهش بگو اگه میاد دوونشو پنج برابر میریزم، فقط شیشه جلوی ماشین همسایه رو هدف بگیره ، ، روزی دوبار این کارو کنه ، یه بارشو اضافه کار حساب میکنم و در ازاش دو مشت گندم بیشتر براش میریزم!......خلاصه یه جور بهش بگو که پیشنهادو قبول کنه ،،،چون به شدت به یاری سبزش نیازمندم!)
..................................................................................................................................................................................................................................
مسأله ۹۷. ادرار و فضله پرندگان حرام گوشت مثل كلاغ و عقاب و خفّاش و مانند آن، پاک است هرچند بهتر است از آنها پرهیز گردد.
در ضمن
فتوای بالا که از آیت الله سیستانی هست رو به مادر گرامیت نشون بده که به خاطر اون یه ذره زحمت شستن فرشو بهت نده!
نقل قول: عکس فضله رو نمیذاشتینم ما باور میکردیما
چه بی احساس
نقل قول: حالم بهم خورد اقا عه:/
من ک از هر موجودی ک رفتار غیر منطقی و بدون الگو داره وحشت دارم ادم و غیر ادمش فرقی نداره
ولی همین چیزها قشنگی های زندگیه
اگه قرار بود همه چی خوب و گل و بلبل باشه زندگی تکراری میشد
رفتارش هم غیر منطقی نبود ؛ طبیعتشون این شکلیه خب
نقل قول: داداش رامین بد جور نگرانتم....مراقب خودت باش....نمیخوایم در اثر سقوط رسوبات سولفوریته ی یکی از یاران کانون رو از دست بدیم!!....
رسوبات سولفوریته نیست که ... چسب دو قلوعه ..
کافیه روی شیشه ماشین خرابکاری میکنن باید با کارتک تمیز کنی
شقایق جان مشخصه که از پرنده ها می ترسی
عاشق اینایی ام که از پرنده ها و حیوونا می ترسن
اصلا نیت شومی در سر ندارم
درود بر همه ی دوستان و آشنایان کانونی....
مصاحبه با آقای اراده رو خوندم .....
یه چیزی که توی جملاتش موج میزد همدلی و همراهی کردن و پای حرف همدیگه نشستن و آشنا شدن با همدیگه و بزرگ کردن خانواده ی کانونی ها به وسیله ی دوست شدن با خودمون و با تازه وارد ها بود.
شدیدا با حرف آقای اراده ی عزیز موافقم.
به نظرم سایت کانون یه رسالت کلی داره و یا موسس کانون رسالتی داشته ،،،و رسالتش در درجه ی اول جمع کردن کسایی هستش که با مریضی خ.ا هر روز دست و پنجه نرم میکنن ، تا بتونن در کنار هم از این مرحله گذر کنن!.......
و باز هم به نظر بنده ، بعد از این ما هستیم که میتونیم ادامه دهنده ی راه و رسالت موسس کانون باشیم
و ناگفته نمونه که من یکی از اعضای جدید این سایت هستم اما توی همین چند روز پی بردم که اینجا چه در دنیای حقیقی و چه مجازی تنها جاییه که افرادی مثل ما بهش روو میارن!....
حالا با این تواصیف اگه کسانی توی جمعمون نباشن که بخوان با همصحبتی و گرم گرفتن با دیگر اعضا باعث جذب کاربر جدید بشن ، مطمینا این خانواده کوچیک میشه از همه نظر!
البته منظورم از "کسانی"، خود ما تازه وارد ها هستیم که باید در بعضی مورد ها (مثل خوشامد گویی و همصحبتی و همیاری و ...) از مدیرا و دست اندر کارای سایت پیشی بگیریم ، مگر نه مدیران تالار ها و تاپیک ها کارشون رو به نحو
احسن انجام میدن.......و این رو هم میدونم که هیچ کسی به جز موارد معدودی اونقدر زمان ندارن که بخواد همه کار برای همه بکنه و اصلا این کار یک نفر و چند نفر نیست !...کار گروهی میطلبه..
اما خب باید بپذیریم هر کسی توانی داره و زمانی ، و همین عزیزان هم ممکنه روزی توی این مسیر ،به نحوی که امروز هستن ، در کنارمون نباشن،...کماکان همونطوری که میدونیم و میبینیم قدیمی های کانون الان دیگه به ندرت به کانون
سر میزنن و درگیر زندگی شخصیشون هستن!.
پس تنها راه نجات خودمون در خودمونه و بس!
بیاییم بیشتر در کنار هم باشیم.
#خودمون -هم دردیم -و- هم -درمان -هم!
یه چیز دیگه هم اضافه کنم به خرده فرمایشاتم!
اینکه مثل این مهمون ندیده ها فورا بپریم مهمون رو از دم در بقاپیم!.... ( توی فامیل یه چند تایی داریم که هر وقت زنگ میزنم بهشون فقط میخوان دعوتت کنن!)
مهمون=تازه وارد تازه ثبت نام کرده!......(همه مثل من نیستن که دو روزه صاب خونه شن!
)
(1398 ارديبهشت 17، 23:25)Queen نوشته است: [ -> ]آقا رامین اینو یادتونه؟
جوجه ی چندساعته
می خوام هدیه بدمش به شقایق
بله یادمه جوجه های بدبخت رو برمیداشتین شکنجه میدادین
هدیه ی بسیار نفیسیه ؛ مبارکشون باشه
نقل قول: فقط پرنده رفتار بدون الگو داره؟
گربه ها و سگا و حشرات و کبوترا و مارا رو یادت رفته؟
خداییش حییوون ها با انسان ها کاری ندارن
من خودم از اینکه تو خونه حیوون نگه دارم خوشم نمیاد ولی با هیچکدومشون هم مشکل ندارم
بچه که بودم سه ماه تابستون میرفتم روستامون کل تفریحمون این بود میرفتیم مار میگرفتیم ؛ از دمش برعکس نگه میداشتیم هی دور خودش فر میخورد موجبات شادی و تفریح ما رو فراهم میکرد
یا دنبال مارمولک های بزرگ میکردیم تا اینکه فرار میکردن میرفتن تو لونه شون زیر خاک . یه کاغذ آتیش میزدیم و دود میفرستادیم تو لونه شون تا بیان بیرون
لاکپشت که پیدا میکردیم میذاشتیمشون روی یه بلندی ؛ راهی پیدا نمیکردن که از بلندی بیان پایین مجبور میشدن کامل برن تو لاک خودشون بعد خودشون رو برعکس پرت میکردن پایین یه صحنه ی اکشن خلق میشد و ما کلی کیف میکردیم
نقل قول: رامین دوباره موتورش داغ شد
تا میتونین تو این لحظات از این موتور روشن استفاده کنین . بنزین که گرون بشه هرجای کانون که باشم موتور رو خاموش میکنم و دیگه روشتنش نمیکنم ...
بعدش میگن من جوجه های بدبخت رو شکنجه میدادم
من اصلا از خزنده ها و حشرات خوشم نمیاد
کانون چقدر خوب شد یه هویی
این پست آرمین عالی بود.
پر از امید، مختصر و مفید، عملیاتی و راهگشا
مصاحبه ی اراده هم عالی بود.
این پسر روز به روز داره بهتر می شه، از هر لحاظی.
بهتون قول می دم که آخرش خ.ا رو هم می تونه ترک کنه و اسمش می ره توی افتخارات کانون
دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره
******
این که آرمین گفت ماه رمضون رو دریابید، خیلی حرف قشنگی زد.
من هم یه جمله اضافه کنم، آقا مناجات ها و ادعیه ها رو دریابیم.
امشب توفیق شد رفتم مسجد شریف (هر شب ماه رمضون مناجات می خونن، دوازده و نیم یه جز قرآن می خونن تا یک و نیم، از یک و نیم تا دو و نیم هم مناجات خونی دارن)
ادعیه های ما خیلی عمق دارن.
ساده ازشون نگذرین.
به عنوان یه چیز سطحی که خونده میشه و بقیه هم گریه می کنن بهش نگاه نکنین
نیازی نیست، بهش به عنوان یه چیزی که باید بهش باور داشت نگاه کنین.
حتی وقتی انسان این ها رو می خونه که ببینه توشون چی نوشته شده، متعجب می شه.
فقط ازشون ساده نگذرین.
امشب توی ابوحمزه به عبارتی رسیدم که با خوندش برگهای درختان توی کوچه ریخت
پس اگر ديگري جز تو بر گناهم آگاه مي شد آن گناه را انجام نمي دادم
و اگر از زود به كيفر رسيدن ميترسيدم باز هم خودداري ميكردم
.
.
.
و اينكه با اين وصف گناه كردم نه براي آن بود كه تو سبكترين بينندگاني
و يا بي مقدارترين مطلعين هستي
.
.
.
بلكه براي آن بود كه تو اي پروردگار من، بهترين پوشندگان و حكم كننده ترين حاكمان
و گراميترين گراميان و پوشاننده عيوب و آمرزنده گناهاني
یه مقداری تامل کنید در این جمله ها
عجیببودن موضوع «گناه» در چیست؟
آیا موضوع گناه و توبه، شدت محبت خدا به بندگانش را نمیرساند؟!
قسمت اول
در این عالمی که خدا همهچیز را منظم و دقیق آفریده است، به انسان اراده و اختیار و آزادی هم داده است، لذا انسان گاهی اشتباه میکند و خلافی را انجام میدهد که به ضرر خودش است.
وقتی ما گناهی انجام میدهیم، بر اساس قوانین و نظم عالم هستی، عوارض و آثار منفیِ آن کار، به سمت ما میآید. اما عجیب این است که خدا اسم این را «معصیت» گذاشته و میفرماید: «مرا نافرمانی کردید!» درحالیکه ما به خودمان ظلم کردیم و ضربه زدیم، یعنی وقتی ما به خودمان ضربه میزنیم، خدا به خودش میگیرد و ناراحت میشود!
وقتی ما بیمار میشویم و به نسخۀ پزشک عمل نمیکنیم، لازم نیست از پزشک عذرخواهی کنیم؛ چون به ضررِ خودمان کار کردهایم نه به ضرر او! همچنین وقتی یک گناهی انجام میدهیم، در واقع برای خودِ ما عوارض و آثار منفی دارد، اما خدا میفرماید: «بیا از این کار، توبه کن و از من عذرخواهی کن!»
خدا در زندگی ما، خودش را وسط آورده و میگوید: کارهایی که به نفع تو باشد، من به تو دستور میدهم! اگر انجام ندهی نافرمانیِ مرا کردهای! اگر گناه کنی و به خودت ضربه بزنی، من از تو ناراحت میشوم! انگار خدا دارد میگوید: «بهخاطر من، این کارها را انجام نده و به خودت ضربه نزن!» آیا این، شدت محبت خدا به بندگانش را نمیرساند؟!
علیرضا پناهیان
مسجد امامصادق(ع)- ۹۸.۲.۱۶
متن کامل:
Panahian.ir/post/5433
@Panahian_ir