(1399 خرداد 6، 21:43)آرمین نوشته است: [ -> ]سلام
این سری رفتم پیش یه جراح مغز دیگه.
برخلاف اون یکیها علاوه بر یه سری ام آر آی، آنژیوگرافی مغز برام نوشت.
عکس رو امروز بردم پیشش.
نشونم داد.
گفت فقط این رشته رگهای دور مغزت، توشون جریان خون وجود داره. با این یه رشته وسط مغز.
بقیه مغزت توش جریان خونی نمیبینم. کمترین جریان خون ممکن.
یه عکس طبیعی بهم نشون داد. خیلی با مال من فرق داشت.
گفت تو این سن چه جوری این طور شده.
من هی به دکترها میگفتم تو سرم حس انفجار دارم نمیفهمیدن. میگفتم سردرد وحشتناک دارم میگفتن چیز خاصی نیست.
دکتر این یک روز در میون سردردی که دارم، تمام اعصاب بدنم از کار میافته. نمیفهمیدن.
بهم یه سری دارو برای رقیق کردن خون و برطرف کردن انسدادها داد.
یه آمپول هم که هر روز باید خودم بزنم تو شکمم. این یکی خیلی بده. یکیش رو امروز رفتم تزریقات زد کلی درد داشت. این رو چطور من هر روز به خودم بزنم؟ ظاهرا انسولین رو هم همین مدلی میزنن. ولی من حس خوبی نسبت بهش ندارم.
گفت روزی 10-12 لیوان آب ولرم بخور.
حمام هم فقط آب گرم. در طول روز و نه شبها.
از هر چیزی که عصبیت میکنه دور شو. (لذا از کانون باید دور شم. )
شبها هم زود بخواد.
هر یه روزی که از عمرم میگذره مثل شکنجه و عذابه.
ولی بالاخره حتما یه روز خوب میاد.
سلام آقا آرمین
کتاب خوندم از خانم فلورانس اسکاول شین که میگه همه چیز با باور و نفوذ کلام درست میشه حتی اگر کسی نتونه درمانش کنه
ولی بعد اینکه انشالله خوب شدین آب خوردن روزانه ۸لیوان فراموش نکنید بشدت معجزه میکنه آب خوردن ۸لیوان طی یک مدت پیوسته .
فکر کنم این چند روز از بس تایپ کردن عصبی شدین
نمیدونم کتاب چهار اثر خوندین یانه ولی توی این دوران که براتون عذابه جواب میده
سلام
به توصیه خانم دخترپاک که ببینم چطور درد تزریق رو میشه کاهش داد و خانم کویین که گفتن تو سایتها جستجو کنم، دست به کار شدم و نتیجهاش عالی بود.
تو سایت:
نوشته بود بهصورت درازکشیده زده بشه. (بخش تزریفات دیروز برای من نشسته زد
)
نوشته بود بهصورت زاویه ۹۰ درجه زده بشه. (دیروز برای من ۴۵ درجه زد و به من هم اصرار داشت که ۴۵ درجه بزنم
)
نوشته بود باید بخش چربی بدن رو جدا کنی. چون تزریق زیرجلدی هست. با دستت نگهش داری و اون جا بزنی. (دیروز بهصورت ماهیچهای آمپول زد
)
خیر سرم پیش کی رفته بودم آموزش ببینم.
اینی که خودم امروز زدم حتی یک اپسیلون هم موقع تزریق درد نداشت.
حتما از دعاهای شما بوده.
از همهتون خیلی ممنونم.
جاش درد میکنه که اونم طبیعیه دیگه.
میخوام تا آخر دوره تزریقات، یه تزریقاتی حرفهای بشم.
نوشته بود که آمپول رو باید به یک باره فرو کرد.
من اولی رو زدم نرفت تو بدن.
ناامید نشدم.
یه نفس عمیش کشیدم.
دومی رو مردونه زدم.
(1399 خرداد 6، 23:51)رهگذر1 نوشته است: [ -> ]آرمین جان سعی کن قوی باشی، و امیدتو از دست ندی... به هر حال آدم با امید زندس.
ان شاء الله که چیز خاصی نیست.
خیلی ممنون از لطفت رهگذر جان.
سلامت باشی همیشه.
(1399 خرداد 7، 22:03)عرفان. نوشته است: [ -> ]سلام آقا آرمین
کتاب خوندم از خانم فلورانس اسکاول شین که میگه همه چیز با باور و نفوذ کلام درست میشه حتی اگر کسی نتونه درمانش کنه
ولی بعد اینکه انشالله خوب شدین آب خوردن روزانه ۸لیوان فراموش نکنید بشدت معجزه میکنه آب خوردن ۸لیوان طی یک مدت پیوسته .
فکر کنم این چند روز از بس تایپ کردن عصبی شدین
نمیدونم کتاب چهار اثر خوندین یانه ولی توی این دوران که براتون عذابه جواب میده
ممنون از توصیهات عرفان جان.
آره سعی میکنم رعایت کنم همیشه زیاد آب خوردن رو. چون من هیچ وقت چای هم نمیخورم.
بابت کتابی که معرفی کردی هم بسیار ممنون.
آفرین آقا آرمین
خداروشکر تجربه ی امروزتون موفقیت آمیز بود
(1399 خرداد 7، 22:57)هومان نوشته است: [ -> ]نقل قول: سلام آقا آرمین
کتاب خوندم از خانم فلورانس اسکاول شین که میگه همه چیز با باور و نفوذ کلام درست میشه حتی اگر کسی نتونه درمانش کنه
ولی بعد اینکه انشالله خوب شدین آب خوردن روزانه ۸لیوان فراموش نکنید بشدت معجزه میکنه آب خوردن ۸لیوان طی یک مدت پیوسته .
فکر کنم این چند روز از بس تایپ کردن عصبی شدین
نمیدونم کتاب چهار اثر خوندین یانه ولی توی این دوران که براتون عذابه جواب میده
4 اثر کتاب قشنگیه ولی اینکه شما رو صرفا به ایمان داشتن دعوت میکنه چیز جالبی نیست
من حدودا 9 ماه پیش خواندمش و بعدش کتاب اقای انتونی رابینز رو خواندم
اقای رابینز اینو قشنگ تر گفته که :((ایمانی که صرفا شما رو منفعل کنه بدرد نمیخوره و ایمانی خوبه که سوخت بشه برای انگیزه و کار کردنتون))
سلام هومان ممنون ازاینکه نظر دادی
ن دوستم هرچیز ساخته ذهن و تفکرات است ایمان داشتن همراه نفوذ کلام شاید برای شما چیز جالبی نبوده باشه اما خیلی ها دارن استفاده میکنن
قبول دارم کتاب جامعی نیست وخیلی چیزا گفته نشده
جمله ایشون هم درست
خیلی ها قدرت واقعی مغز و روح را هنوز درک نکردند
نقل قول: جاش درد میکنه که اونم طبیعیه دیگه.
شاید اینم راه داشته باشه
البته نمیدونم
شاید اگر بعدش جاش را کرم بزنید و چرب کنید بهتر بشه
البته نمیدونم
اینم باید بپرسید
شاید نوع خوابیدن اتون
یا نشستن اتون تو طول روز هم بتونه تو زودتر خوب شدنش تاثیر بگذاره
شما از پسش بر میاید
من مطمئنم
همه کاری اولش خیلی سخته
بعد کم کم آسون میشه
سلام
صبح همگی بخیر.
امیدوارم روز و آخر هفته فوقالعادهای پیش رو داشته باشید.
خدا رو شکر که همراهان به این خوبی دارم.
خانم لئا
خانم کویین
خانم دختر پاک
رهگذر جان
از محبت و توجهتون بسیار ممنونم.
(1399 خرداد 8، 9:17)،رهگذر، نوشته است: [ -> ]نقل قول: شاید اگر بعدش جاش را کرم بزنید و چرب کنید بهتر بشه
کرمو نمیدونم ولی شنیدم اگه بعده تزریق حوله و یا یه چیزه گرم روی محل بزاره زودتر دردش از بین میره
و اینکه هنگام تزریق باید عضلات شل باشه و بدن آزاد و ریلکس باشه تا درد کمتری بعد از تزریق داشته باشیم...
واقعا خیلی زیاده آدم در روز چن تا آمپول بزنه مخصوصا اون آمپول شکمی که آرمین میگه فک کنم آمپولای تقویتی باشه و خیلی درد داشته باشه.
ممنون از توصیههات داداشم.
و
آمپل انوکساپارین هست که برا پیشگیری و درمان لختههای خونی و بهبود جریان خون ظاهرا استفاده میشه.
خدا رو شکر برای من روزی یک عدد هست. میشه باهاش کنار اومد.
متشکرم ازت.
این اموجیه چه باحاله چند ثانیه بهش نگاه میکنم خندم میاد خخ
خودش اون طفلکارو میاره نزدیک بعد خودشم دورشون میکنه خخخ
آرمین نگرانتم. خیلی نگرانم کردی. آخه یعنی چی که خون فقط در یک رشته از رگهای مغزت جریان داره و در بقیه رگها خون جریان نداره؟!!! مغزه ها، شوخی که نیست. آرمین، وقتی میبینم با این همه درد و ناراحتی، لحظهای از کانون، غافل نمیشی، گریهام میگیره. آرمین، تو چته خدایی؟ چرا نمیگی چته؟ چرا یه دکتر خوب نمیری آخه؟ تو کجایی هستی؟ اگر شهر کوچیک نزدیک تهران هستی، تو رو خدا پاشو برو تهران پیش یک دکتر خوب. اگر توی مناطق جنوبی هستی، شیراز دکترهای خیلی خوبی داره. آرمین جان، خواهش میکنم این مشکل رو دست کم نگیر. آخه یعنی چی که باید آب ولرم بخوری؟ یعنی چی که باید آمپول توی شکمت بزنی؟ مگر خدای ناکرده تالاسمی داری؟ فقط خواهش میکنم درست و حسابی پیگیر باش. یه دکتر خوب مغز و اعصاب پیدا کن و برو پیشش. شاید تومور چیزی باشه. یه کانون داریم و یه آرمین. خواهش میکنم برو پیش بهترین دکتر. خواهش میکنم ازت.
.
.
.
آرمین الآن داخل اینترنت میخوندم. آخه این گرفتگی مغز چه معنی میده؟ گرفتگی رگهای مغزه ها. شوخی بردار نیست. خواهشاً دستورات پزشکت رو جدی بگیر و برو پیش یه پزشک خوب. آرمین، مراقب خودت خیلی باش.
(1399 خرداد 8، 16:55)حامدحامد نوشته است: [ -> ]آرمین نگرانتم. خیلی نگرانم کردی.
.
.
.
آرمین الآن داخل اینترنت میخوندم. آخه این گرفتگی مغز چه معنی میده؟ گرفتگی رگهای مغزه ها. شوخی بردار نیست. خواهشاً دستورات پزشکت رو جدی بگیر و برو پیش یه پزشک خوب. آرمین، مراقب خودت خیلی باش.
خیلی ممنون حامد جان که این قدر به فکر من هستی.
من تا الان زنده موندم. احتمالا بعدش هم میمونم.
داداش این دکتره، خیلی دکتر خوبیه. تهران هست. جراح هم هست و دستش تو کاره. مطبش هم خیلی شلوغه. حداقل تایم انتظار ۳ ساعته.
پنجشنبه هفته پیش ۵ تا تصویربرداری رو باهمدیگه انجام دادم:
ام آر آی از مغز
ام آر وی از مغز
آنژیوگرافی مغز
ام آر ای گردن
ام آر آی پشت
یک ساعت و نیم تو دستگاه بودم.
خودم سردرد داشتم و یه بیحسکننده هم زده بودن بهم. تو دستگاه خوابم برد.
طرف اومد بیدارم کرد.
خلاصه که سهشنبه نتیجه رو بردم دکتر و تشخیصش این بود که جریانهای خونی مغزم درست انجام نمیشه.
انشالله با همین داروهایی که بهم داده خوب میشه.
یکیش آسپرین هست.
اتفاقا چند سال پیش رئیسم بهم گفت که خانمش خیلی سال سردرد داشته و با هیچی خوب نمیشده. با همین آسپرین خوب شده.
من اون زمان چند دونه خوردم. ولی خب بدون تجویز پزشک که نمیتونستم استفاده کنم.
شماره اون دکتر رو گرفتم که برم پیشش. ولی وقتی زنگ زدم گفت دکتر دیگه بیمار با مشکل سردرد پذیرش نمیکنه. فقط جراحی.
(اون زمان بیشتر سردرد بود. دیگه گردندرد و شانه درد و کتف درد و کمردرد و دست درد نداشتم. وگرنه به جای اینکه من برم پیشش، دکتر خودش میومد دنبالم.
)
مشکل من: یک روز در میان صبح که از خواب پا میشم تا آخر شب دردهای بدی دارم. همین طور تمام طول خواب. یک روز خوب. یک روز بد.
من خیلی امیدوارم که این دکتر نتیجه بده.
با دعای شما.
خیلی ممنون از محبتی که نسبت به من داری.
(1399 خرداد 8، 18:14)هومان نوشته است: [ -> ]همه مشتیای کانون،
یه مقاله توپ راجب به خواب نوشتم ولی نمیدونستم کجا بذارم
گذاشتم تو قسمت عادات
بخونید حال کنید.
خیلی عالی شده هومان جان.
دست گلت درد نکنه.
منتظر مقالههای بعدی مثل همیشه خفنت هستیم.
داشتن خواب خوب و منظم هم یکی از اصول پاکیه.
من خیلی برام پیش اومده که وقتی از طرف مقابل میپرسم چه موقع لغزش داری، میگه آخر شبها و نیمه شبها.
خب چرا تا اون موقع بیدار میمونی؟ اون زمان اصلا ذهن کار نمیده که درست رو از غلط بخواد تشخیص بده.