سلام
پریشب خواب بودم یکم دیر وقت خوابیده بودم دورو بر یک
( یک برای من دیر وقته عادت داشتم قبل 12 شب بخوابم که فردا صبحش برم سرکار که ... )
تو عالم رویا بودم که دیدم یکی تو خواب داره منو بیدار میکنه میگه پاشو علیرضا وقت نمازه
میدونید کی بود؟ تولد40
اومده بود تو خوابم منو بیدار کرد وقتی که بیدار شدم دیدم داره اذان میگه
برام جالب بود گفتم اینجا هم بگم
خوش به حالت داداش علیرضا
منم خواب دیدم که در یک روز 130 میلیون نفر کشته شدن.یه جورایی جنگ جهانی سوم بود.
انگار داشتم فیلم 2012 می دیدم.یه خواب عجیب غریب.
اینم شانس من
شما آواتار منو میبینین؟؟؟؟
خودم نمیبینمش
آقا ما که کلا چیزه... چند روزه خواب ماب دیدن تعطیل! فک کنم روش پارازیت انداختن!
نمی دونم مشکل از گیرنده س یا فرستنده دیگه قید ما رو زده...
خوش به حال شماها که خواب میبنین!
اونا که آسمونیشو میبینن که هیچی...
زمینیشم باز نعمته...
5 تا برادر زادم و دو تا خواهر زادم ازدواج کردن
پوسیدم پس کی نوبت من می شه ای خدا
ادم دلش میسوزه پسرا کانون اینجور میگن
من اگه جای مادر های شما ها بودم و اینا را میشنیدم همین فردا صبح استین بالا میزدم
(1391 بهمن 5، 22:31)mahsa20 نوشته است: [ -> ]ادم دلش میسوزه پسرا کانون اینجور میگن
من اگه جای مادر های شما ها بودم و اینا را میشنیدم همین فردا صبح استین بالا میزدم
یعنی بچه ها یه کاری کردین با یه حالت
رقت باری آبجی مهسا زد و کلیت غرور مردانه ی ما رو ریخت تو ماشین لباس شویی زد رو دور تند!!!
یه ذره خوددار باشید آقایون بنده از همه ی شما بزرگترم از این کارا نمی کنم!
ببینید... الان 25 سالم شده! موهام 10%ش سفید شده! داره جو گندمی میشه ولی اصلا به روی خودمم نمیارم... اصلا! به هیچ وجه... یعنی اصلا هم واسم مهم نیستا!
یه درصد اگه واسم مهم باشه!
اصلا!
کلا بیخیالشم...
زن؟! چی هست اصلا؟ خوراکیه؟ا
کی من؟ چی کار؟
بـــام؟ شیــــــــــب؟
اینجوریم نگام نکنید...
نه داداش آرشام وقتتون رسیده.
باید کم کم به فکر باشین. پسر 25 شد باید انداخت بیرون.
وای چشتون روز بد نبینه دیشب تا صبح بالا آوردم
این آبجی ما برا اولین بار دست به کفگیر شدن
مادر خونه نبود اومد غذا بپزه برا من
دیگه دلم نیومد بهش بگم نمیخورم به زور دادم پایین چقدم تشکر کردم که حال کنه
ولی خداییش غذاشو بلا نسبت سگ نمیخورد
هی میگفت اگه بد شده نخور میریزم دور ولش کن
ولی دلم نیومد بگم نمیخورم اخه 10 ساعت درگیر بود بیچاره
خواهرایه کانون:
جون عزیزتون غذا رو به خورد پدر و داداش بدبختتون ندید
چون اگه بدم شده باشه دلشون نمیاد بگن بهتون.