(1396 ارديبهشت 1، 22:48)می توانم نوشته است: [ -> ]شما فرض کن اون سه تا رو هم نمیزد بلاخره میبرد حالا به جای 6 به 1 اون موقع می شد 3 به 1
نهایت تحلیل فوتبالی بنده
قشنگ گند زدی به تحلیل فوتبالی و هرچی که هست
حداقل به 6 گل احتیاج داشت تا صعود کنه
اااا یادم نبود گاهی تفاضل گل هم مهمه
من وقتی سوباسا تو تله افساید افتاد یادش گرفتم
به نام خدا
همیشه واسه خود من سوال بوده که توکل یعنی چی؟ معناش چی میشه به زبان بهبودی
پیام بهبودی
توکل کردن به بیانی کاملاً ساده، یعنی اینکه من هیچگاه نپرسم «چرا ؟» ، «چرا» یک کلمهی منفی و دخالت در کار خداوند است. هر چیزی که خارج از درکِ من باشد، ذهنِ من ناخودآگاه آن را رد خواهد کرد. توکل کردن یعنی، همینجایی که هستم، بهترین جاست و بواسطهی این نوع نگاه، عزت نفسمان بالاتر میرود و ارتقا مییابد. توکل کردن یعنی که من کار و سهم خودم را انجام میدهم و بقیهی اتفاقات، سهمِ خداوند است.
توکل کردن یعنی اینکه ما راضی هستیم به رضای خداوند.
توکل کردن، یعنی اینکه اگر رنجی به ما میرسد، دعا کنیم : «خدایا درسِ من از این رنج چیست؟ این مشکل چه درسی را میخواهد من بدهد؟ » و نقطهی مقابلِ این نگاه، این است که با طلبکاری بپرسیم «چرا این رنج به من داده شد؟»
حس میکنم کانون داره نفسهای آخرشو میکشه!!!
(1396 ارديبهشت 4، 19:48)زینبی نوشته است: [ -> ]حس میکنم کانون داره نفسهای آخرشو میکشه!!!
پایان شب سیه سپید است
سلام
یعنی دلم لک زد برای کانون
یک هفته است منتظر یه فرصتم بیام کانون
همیشه یه برنامه ای پیش میاد که در نهایت من 8 و نیم، 9 خونه برسم.
یه شام بخوری و یه نماز و اندکی صحبت می بینی شد ساعت 10 و وقت خواب.
داشتم برترین ارسال کننده های کانون رو می خوندم، طاهر رو در کمال تعجب یافتم.
با بررسی که کردم ظاهرا خودشه
خبر در گوشی:
یه دکتر مغز و اعصاب رفتم، بهم دو تا نصف قرص داده واسه سردرد
به نسبت خیلی بهتر بودم این هفته
مگر یه روزی مثل امروز که شب قبلش دیر خوابم برده بود و به اندازه نتونستم بخوابم
اگه خوابم درست شه، خیلی جای امیدواری داره
برام دعا کنید
و دیگه اینکه
مراقب خودتون باشید
خودتون و همه باورها و کارهاتون
پ.ن: ناپرهیزی کردم. این موقع شب نباید بیام کانون. مجبور شدم آقا مجبور.
چه احساس عجیبی!
دوستان خبری در راه است
در همین حوالی باشید که بعدا نگید ما جا موندیم
واااااااااااااااااای
خداکنه آقا آرمین همه کانون براتون دعا می کنن
(1396 ارديبهشت 4، 21:47)آرمــین نوشته است: [ -> ]داشتم برترین ارسال کننده های کانون رو می خوندم، طاهر رو در کمال تعجب یافتم.
با بررسی که کردم ظاهرا خودشه
پ.ن: ناپرهیزی کردم. این موقع شب نباید بیام کانون. مجبور شدم آقا مجبور.
چی فکر کردی حاجی
هنوز دود از کنده بلند میشه
ما رو اینجوری نبین که حالا پیر و فرتوت شدیم رفته ورگرنه یزمانی "یاد می آرم که در دستان من / روزگاری شعله میزد خون شعر"
بعدم مگه دولتی نیستی؟
فردا تعطیله یه امشب رو با ماباش پادشاهی کن
و دیگه این که از این قرص مرص که بهت دادن منم بخورم دوای درد سردردم میشه یا نه؟
و
نقل قول: دوستان خبری در راه است
در همین حوالی باشید که بعدا نگید ما جا موندیم
اگه خبره به منم مربوطه باید بگم فعلا اوضاع بدجور قاریشمیشه
دست خالی و ذهن درگیر و پا در گل
و
نقل قول: حس میکنم کانون داره نفسهای آخرشو میکشه!!!
عمر کانون بسته به حس و حال اعضاشه و چیزی جدای اون نیست
بقولی یک شاعری:
من اگر بر خیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند...
والخ
(حالا این چه ربطی به اون داشت؟ الله اعلم)
بیشتر به سه تا کارت شارژ هزار تومنی مربوط می شه آقای طاهر خان
منتظر جواز از مراجع ذیصلاح هستم
دیگه فردا عیده و اگر بنده مسابقه برکزار نکنم می گن می توانم برگ چغندر شده