سلام
بلا از همه کانونیها به دور باشه و امیدوارم همه اونها که کسالت داشتن از جمله خانم یاقوت، سپهر جان و سرباز جان رو به بهبودی و سلامتی باشن.
یه دو سه هفته پیش همه اعضای خانواده ما واکسن آنفولانزا زدن برای پیشگیری. چقدر موثره برای بیماریهای فصلی؟ نمیدونم. فعلا که خدا رو شکر بیماری نداشتیم.
خانم یاقوت قدم نو رسیده مبارک. امیدوارم حضور این فسقلی شادی خانواده و فامیل رو چند برابر کنه.
محسنین جان برای تهیه اون پست هیچ عجلهای نیست. اما در حالی که حتی عجله نیست هم نمیخوام وقتی که صرف کنکور قراره بکنی رو برای این کار بذاری. اگه از اون وقت میخوای بزنی و صرف این کار کنی، به نظر من انجام ندادنش تصمیم عاقلانهتریه. انجام کار ارزشمند اما غیرعاقلانه کار درستی نیست.
و
لطفا اگه کسی تمایل به ادامه فعالیت کانون و حضور کانونیش داره، تو موضوع میز گرد شرکت کنه.
(1402 مهر 17، 9:34)آرمین نوشته است: [ -> ]سلام
بلا از همه کانونیها به دور باشه و امیدوارم همه اونها که کسالت داشتن از جمله خانم یاقوت، سپهر جان و سرباز جان رو به بهبودی و سلامتی باشن.
یه دو سه هفته پیش همه اعضای خانواده ما واکسن آنفولانزا زدن برای پیشگیری. چقدر موثره برای بیماریهای فصلی؟ نمیدونم. فعلا که خدا رو شکر بیماری نداشتیم.
خانم یاقوت قدم نو رسیده مبارک. امیدوارم حضور این فسقلی شادی خانواده و فامیل رو چند برابر کنه.
محسنین جان برای تهیه اون پست هیچ عجلهای نیست. اما در حالی که حتی عجله نیست هم نمیخوام وقتی که صرف کنکور قراره بکنی رو برای این کار بذاری. اگه از اون وقت میخوای بزنی و صرف این کار کنی، به نظر من انجام ندادنش تصمیم عاقلانهتریه. انجام کار ارزشمند اما غیرعاقلانه کار درستی نیست.
و
لطفا اگه کسی تمایل به ادامه فعالیت کانون و حضور کانونیش داره، تو موضوع میز گرد شرکت کنه.
سلام ، روزتون ب خیر
اقا آرمین کار خیلی خوبی کردید ، انشالله ک هیچ کسالتی برای هیچکسی پیش نیاد
خیلی ممنون از شما ، انشالله ب زودی شاهد ازدواج و خبرهای خوش فرزند از طرف شما و بقیه کانونی ها باشیم .
وقتی خبر ازدواج اقای باب الحوائج و شنیدم خیلی خوشحال شدم
____
اقا آرمین میتونم بپرسم متنی ک در نظر دارید و انتظاری ک از ی متن تخصصی برای موضوع سریالی شدن دارید چیه؟
جمع آوری متن فقط شامل اون تاپیک موقت میشه یا مفاله های دیگه ای هم مد نظر شماست؟
__________
ما مشارکت کردیم
بقیه کجان ؟خوابن؟
(1402 مهر 17، 10:51)یاقوت نوشته است: [ -> ]اقا آرمین میتونم بپرسم متنی ک در نظر دارید و انتظاری ک از ی متن تخصصی برای موضوع سریالی شدن دارید چیه؟
متنی که سر و ته داشته باشه و وقتی کسی میخونتش واقعا بفهمه از کجا شروع کنه و چطور پیش بره.
وقتی کسی خوند بگه خدا خیرش بده که هر چی لازم بود رو منظم و مرتب و شسته رفته در اختیارم گذاشت.
به عنوان مثال:
کسی که سریالیه، با ناامیدی تمام وارد این تاپیک شده. اول از همه این امید باید بهش تزریق بشه. همه صحبتهای در این خصوص تو این قسمت قرار میگیره.
شخص باید فکرش رو تغییر بده و از «ناتوانی» به «توانایی» هدایت کنه. باید باورهاش عوض بشه.
اگه قراره از خدا و نیروی الهی گفته بشه جاش همین جاست. شخص در اوج احساس ناتوانی، به قدرت لایزال پناه ببره.
بعد صحبتهایی در خصوص توبه و غسل هست.
بعد در ادامه همه صحبتها در خصوص اینکه چطور محیطش رو تغییر بده تا دوباره گرفتار نشه قرار میگیره.
بعد در ادامه چطور وقتش رو پر کنه. طبیعیه که با کارهای سنگین نمیتونه شروع کنه و ابتدای امر فقط چیزهایی باشه که حالش رو عوض کنه.
بعد در ادامه چطور هدفگزینی کنه و با چه رویکردی جلو بره.
بعد در ادامه چطور ارزیابی کنه و از پیشرفتهای حداقلیش خوشحال باشه تا به پاکیهای بالاتر برسه.
الی آخر.
نقل قول: جمع آوری متن فقط شامل اون تاپیک موقت میشه یا مفاله های دیگه ای هم مد نظر شماست؟
فعلاً فقط همون تاپیک؛ هر چند که نقصها و کاستیهایی خواهد داشت.
تا ان شاءالله بعدها دوستان دیگه هم مشارکت کنن و پست تخصصی آمادهشده روز به روز غنیتر بشه.
(1402 مهر 17، 16:02)ایرانا نوشته است: [ -> ]سلام آقا آرمین ، ان شاءالله همگی سالم و سلامت باشین
ممنون از حضور ازرشمندتون
سلام
زنده باشید.
ممنون از شما.
سلام : )
امروز عجیبا غریبا شبیه عصر جمعه ها هست برای من ، دلم گرفته ، رفتم ی گوشه کناری نشستم و فقط مطالعه کردم . حس خوبی ندارم .
البت خدا قسمت هیچکس نکنه دو روزه حساسیت پیدا کردم و از سرتا پا خارش شدیدی داشتم و ب خاطر خارش ها جسمی زخم شدم و نهایتا آمپول زدم و قرص و دارویی جوابگو نبود .
.
.
.
دیگه .... پریشب با یکی از دوستانم حرف میزدم ، ازم پرسید نیمه پر لیوان زندگیت چیه ؟ در موردش فکر کردم و نوشتم لیوانی وجود نداره دیگه ، لیوانه شکسته خرد شده هی دارم سعی میکنم ب هم وصلش کنم و جمع و جورش کنم ولی نهایتا یا خودم یا بقیه خرابش میکنند .
جواب خوبی داده بود ، برام نوشت ی لیوان جدید بگیر دستت و ب هیچکسم در موردش حرفی نزن .
.
.
.
.
خیلی دوست دارم برای پست های سریالی مشارکت داشته باشم.اما راستش هرچقدر حساب کتاب میکنم میبینم این متن تخصصی رو نمیتونم جمع کنم . خیلی بهش فکر کردم و دلم میخواد کارم بهترین باشه و جمع آوری و مرتب سازی موضوعات ک نمیتونم ب خوبی انجامش بدم .
قبلا دوتا هنکاری در این زمینه داشتیم و کارم زیاد مورد قبول واقع نشده بود ، ولی اگر کسی قبول زحمت کرد و نیاز ب کمک داشت لطفا بهم اطلاع بده . ب عنوان دستیار سعی میکنم کمک کنم .
.
.
.
پی نوشت : ای کاش امروز تموم بشه . میتونم الان چندین کار انجام بدم و حالم خوب بشه اما از طرفی هم دلم هیچی نمیخواد .
سلام ، خوبین ؟
امیدوارم خوب باشید .
___
امروز رفته بودم دندان پزشکی . دندان پزشکم ی دکتر میان سال بسیار فرز اما عجول هست . سریع راه میره ، با سرعت حرف میزنه ،خیلی عجله داره
این دکتر عزیز ۱۳ سال پیش چندتا دندون برام پر کرده بود امروز رفته بودم چک کنه معاینه کرده میگه عجب کاری خیلی خوبه خیلی عالیه
گفتم دکتر خودتون انجام دادید . خودشم از این میزان تعریف و تمجید خندش گرفته بود .
دکتر میانسال ی مطب کوچیک قدیمی داره ک کسی از اونجا رد بشه اصلا بهش توجه نمیکنه اما انقدر کارش خوبه ک مراجعه کننده های دائمی خودش و داره و ب زور وقت پیدا میکنه . امروز ازش وقت گرفتم برای نزدیک عید .. من هیچوقت برای چندماه بعد برنامه ریزی نمیکنم اما خب یادداشت کردم ک اگر عمری بود برم دکتر
__________
نقل قول: شیرینی خشک فقططط و فقط زبونی با شهد فراوااان و البته تازه هم باشه، شیرینی های خشک هم اگر تازه باشن به جون ادم میشینن
ولی هیچی جای شیرینی تر رو نمیگیره
جدا؟
منم رابطم با پاستیل و ترشک و یخمک نو نو
ولی با لواشک و مارشمالو انواع چیپس کاملا اوکی ، به راحتی گول میخورم
زبونی با چای
من با آلبالو و زال زالک هم نو نو هستم و تازه فهمیدم .
چیپسم دوست دادم ولی کم میخورم دیگه . من این روزها میرم سوپرمارکتی جایی ب زور مقاومت میکنم نرم سراغ پفک و دلستر
نقل قول: اگر هم تراز کیکها قرار بگیره ستمه ستم
کیک نیست ؟
_______
نقل قول: یک سری ،یکی از هندزفری هام جوری خراب شده بود که فقط صدای خواننده رو پخش نمیکرد، تمام اهنگامو بدون صرف هزینه ای ، بیکلام گوش میدادم
پ.ن: وقتی_هندزفریت_ادا_باکلاسا_رو در میاره
این چ مدله!
من لپ تاپم شارژر میخواد ، پارسال خریدم ولی باز خراب شده . هاردم ب اغمارفته و نمیاره ، هندزفریم و با ی کابل مخصوص جک هندزفری درست کردم ولی خب باز خرج داشت . کلا ارتباطاتم با دنیای تکنولوژی ب هم خورده
______
نقل قول: آخی عزیزم
مبارکه
ان شاءالله خدا براتون حفظش کنه
قربون شما عزیز جان .
چند روز پیش دادن بهم نگهش دارم انقدر ب حرف گرفتمش بچه مات مونده بود ، ب نظرم اگر صدا داشت داد میزد من و از دست این خاله بگیرید دیگه
انشالله بچه های کانونی هارو جشن بگیریم . خیلی دوست دارم خبر ازدواج و نی نی بشنوم . خبر درسی رو هم دوست دارم .
.
.
.
خیلی جالبه اهنگ غمگین گوش میدم و استیکر خنده ارسال میکنم و همزمان ب فکر هم فرو میرم
سلام ، شبتون ب خیر باشه .
_____
امروز روز خوبی میتونست باشه اگر اشتباهاتم کمتر میشد
_________
الان ی پستی خوندم ، نوشته بود ترک ها وقتی میخوان ابراز علاقه کنند میگن ک (سن اولین قار یاغیشی تک گوزلسن )
یعنی تو مثل اولین برف زمستونی زیبایی
اول تعجب کردم چون تاحالا چنین چیزی نشنیده بودم ولی خب در کل قشنگه . دوم اینکه یاد ابراز علاقه خودمون افتادم
من ی خاله دارم هروقت مارو میبینه ی جوری با صدای بلند میگه سنین یارادانووا قوربان (یعنی قربون خالق تو ) من خندم میگیره . چون صدای مشابه داد زدنش با اون قربون صدقه رفتنش بانمک میشه
بعدشم اینکه من کلا هرکی ابراز علاقه میکنه یا قربون صدقه میره تعجب میکنم
اتفاق معمولی هست ها منتهی بعضی ها کلا باهاش جور نیستن ، منم همینطور
______________
میگم زحمت میکشید پست ارسال میکنید از فوتبال و ورزش و جلو بودنتون و برد حرف میزنید و صدتا شکلک میذارید چرا بعدش حذف میکنید؟ تازه دوبارم ارسال کرده بودید
______________
من میخواستم در مورد نظرسنجی ها پست ارسال کنم ، ولی راستش خجالت کشیدم جایی ک هیچکس پست ارسال نکرده برم نظر بدم
و اینم جالب توجه بود ، من الان انتحاری و بداهه ای برم پست برا مسابقه ارسال کنم و مسئولیتشم قبول کنم یعنی ۹ نفر میان برا مسابقه عکاسی؟
آخه مشادکت ۹ نفره ای تو این مدت ندیدم ب خاطر همین میگم ، اهورا تورنمنت هم جمعش ۵ نفر بودیم
ولی کلی خوش گذشت
سلام سلام
میگما یه چیزی من بعد از رای دادن فهمیدم میتونستم چندتا گزینه رو انتخاب کنم
سلام به همه دوستان
یه چیزی تازه فهمیدم گفتم به اشتراک بزارم. بی ربط به میزگرد و این صحبتها هم نیست.
من همیشه میدیدم قدیمیا میان کانون میگن دلمون تنگه و دنبال دوستاشون میگردن البته برخی مواقع هم رو مخ کاربران جدید میرن
میگفتم چرا این حس هست؟! همش نوستالژی؟ دلتنگی برای رفقا و گذشته س؟!
تا اینکه برای خودمم پیش اومد.
تا اینکه یه جایی میخوندم که اگه میخای ببینی چکاری کار درست بوده(درست به معنی اینکه روحی و فطری مناسب حال انسان باشه) ببین بعد مدتها از تایمی که سر چه کاری و کجا صرف کردی پشیمون نیستی و گهگاه یادش میفتی به عبارتی دلتنگش میشی. این مورد فرد به فرد متفاوته. نوشته ای که میخوندم میگفت اون کار و اون مکان همونجایی هست که وظیفه و هدف زندگیت بوده.
منم با اینکه خیلی مواقع موقع لغزش درد میکشیدم اینجا از حال خراب دوستام ناراحت بودم اینجا ولی خب بهش فکر میکنم حس خوبی دارم از زمانی که اینجا صرف کردم دلتنگش میشم.
اول منم مثه همه کانونی ها میگفتم کانون وظیفه ای داره و هدفی اگه نتونسته به هوشیاری کمک کنه پس لابد و لاجرم بی فایده بوده
اما الان داره نظرم برمیگرده وقتی من دلتنگ اینجا میشم و دوستای اینجام پس لابد کار درست و مکان درست زندگی من اینجا بوده فارغ از نتیجه ای که حاصل شده.
یه ذره بحث فلسفی شد منم نوشتنم خوب نیست نمیدونم منتقل شد یا نه.
فقط خواستم از این زاویه هم به قضیه نگاه کنیم فارغ از اینکه کانون خلوته شلوغه هوشیاری مون زیاد کرده یا نه اگه دوستش داریم اگه دلتنگش میشیم اگه وسط مشغله ها بالاخره رجوع میکنیم به اینجا که مطمئن این واسه همه هم صادق نیست این یعنی اینجا جای درسته زندگیمونه
.........
پی نوشت: دارم به این فکر میکنم که سرم رو خلوت کنم یه تایم بزارم برای نفس کشیدن تو کانون.
شاید اینجا همون هدف زندگی منه
تا چه پیش آید.
تا در دل من عشق تو اندوخته شد
جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد
پ ن۱: ی سینی غذا برای امشب در کانون بس است و تمام
پ ن ۲ : یکی از دوستان ی پستی ارسال کرده بود ، دو روزه ب این موضوع فکر میکنم ک واقعا حق نوشته ک بین تصمیم و عمل فاصله هست .
پ ن ۳ : دیروز پریروز جشن نودانشجوها بود ، خیلی خوشم میاد از این جشن ها
پ ن ۴ : آقای همساده انشالله ک خیرترین ها براتون پیش بیاد و ب زودی شرایط فراهم بشه ک ب کانون سر بزنید . حضور قدیمی ها قطعا باعث دلخوشی و انگیزه بقیه میشه
پ ن ۵ : دیدین بانو کویین ب کانون سر زدن ؟
پ ن ۶ : آسمان جان فکر کنم مدیر کل بتونن حذف کنند و مجدد رای بدی
پ ن ۷ : تصمیم گرفتم برای پاکی بلند مدت و تعهد ب اهداف ماهانه برای خودم جایزه بخرم . فقط نمیدونم چ بخرم
پ ن ۸ : تازگی ها برنامه ی دیوار و دیجی کالا عجیبا غریبا وقت من و میگیره ، میبینی قصد خرید هم ندارم ها ولی چندساعت همش میگردم و نگاه میکنم
پ ن۹ : امروز روز خوبی بود ، خدا رو شکر میکنم .
پ ن ۱۰ : شبتون خوش
سلام
دلم میخواد کلی چیز بنویسم اینجا هر بار میام کانون وقت نمیشه.
کلی حرف میمونه رو دل آدم که میخواسته بزنه و نشد.
کوتاه بنویسم فعلاً.
خانم یاقوت
خیلی ممنون که دوست داشتید برای جمعبندی تاپیک لغزشهای سریالی کمک کنید. همین که نیت کمک داشتید ارزشمنده. خودم انشاءالله انجامش میدم.
اگه تو این موضوع جمعآوری خوب نباشید، در عوض تو خیلی موضوعات دیگه عالی و بدون رقیب هستید.
و
بابت پذیرایی امشب و سایر مطالبتون هم تشکر میکنم.
خانم آسمان
متاسفانه از دست من کاری ساخته نبود. دیگه قسمت این بود.
انشاءالله تو نظرسنجیهای آینده همه گزینههاتون رو وارد کنید.
من تعداد انتخاب رو تو نظرسنجیها باز گذاشتم که هر کس هر چند تا خواست انتخاب کنه. به اندازه کافی تو زندگی با انواع و اقسام محدودیت مواجه هستیم. دیگه لااقل در حد یه نظرسنجی آزاد عمل کنیم.
همساده جان
چقدر قشنگ نوشتی و چه احساس خوبی پشت نوشتهات بود.
مشتاقانه منتظر نفس کشیدنت تو کانون هستم.
و
سپهر جان
حالت خوبه؟ چرا این قدر در سکوت به سر میبری؟ امیدوارم حال و احوالت خوب باشه.
نقل قول: سلام
دلم میخواد کلی چیز بنویسم اینجا هر بار میام کانون وقت نمیشه. کلی حرف میمونه رو دل آدم که میخواسته بزنه و نشد.
سلام
آقا ارمین شما هم؟
جواب دادن برای منم واقعا سخته
توی سه راهیم
هم دوست دارم به پستا تک تک جواب بدم ، یه عالمه تایپ کنم
هم دوست دارم ، از روزمره ام بنویسم..
هم دوست دارم تاپیک های مختلف پست ارسال کنم
و هم وقت کافی براش ندارم
.
.
پ.ن: به دل نگیرین اگه ریپلی نزدم رو پستاتون
بدانید و اگاه باشین ، با خوندن هر پست همدلی میکنم و دوست دارم فیس تو فیس صحبت کنم...
(1402 مهر 25، 12:06)ایرانا نوشته است: [ -> ]سلام
آقا ارمین شما هم؟
جواب دادن برای منم واقعا سخته
سلام
همین طوره خانم ایرانا.
این هم وصف مشترکی است که از دل من میگذره:
نقل قول: پ.ن: به دل نگیرین اگه ریپلی نزدم رو پستاتون
بدانید و اگاه باشین ، با خوندن هر پست همدلی میکنم و دوست دارم فیس تو فیس صحبت کنم...
امیدوارم خدا به زمان و انرژی و تمرکزهامون برکت بده.
(1402 مهر 25، 18:24)سرباز گمنام نوشته است: [ -> ]سلام به همگی
اوضاع چطوره؟
سلام و درود
خوبه خدارو شکر شما چطورین؟
بلاخره این هفته کاری هم تموم شد