بچه هاااااا
بسی جای تعجب داره
خانم دختر پاک افلاینه...
..
کجاست پس
آقایون خانم ها مقدم ترن ها
آهو؟؟؟؟؟؟ساناز؟؟؟؟؟؟شادن بانو؟؟؟؟؟؟؟
خودم اول میگم:اولین بار که عاشق شدم،دست و پام رو گم کردم قلبم به شدت می کوبید حس عجیبی بود تا روزها فکرم مشغول بود و واقعا میگم تجربه ای بسیار شیرین بود،حیف که هیچ وقت شهامت ابراز عشق رو نداشتم.
(1399 آذر 30، 20:50)آهو نوشته است: [ -> ]بچه هاااااا
بسی جای تعجب داره
خانم دختر پاک افلاینه...
..
کجاست پس
هستن.
کم کم می رسن.
عرض سلام به خانم دختر پاک دیگه وقتشه که ظاهر بشید.
اون ی مهمان کیه نمیاد؟؟؟مهمان عزیز لطفا اگر آشنایی یا غریبه فرقی نداره بیا
آقای منتظر پنهان ها با شما
من حاضرم. . . ..
باید چکار کنم؟
نقل قول: جدا؟ ولی شلنگ دستشویی هم خراب شده. دیگه خودتون می دونید.
حالا فهمیدید چرا بغض داشتم؟
بعد خوردن چایی می گن اینو؟ :vay:
(1399 آذر 30، 20:46)یاقوت نوشته است: [ -> ]پ ن : شماها تایپ کنید من همش نگاه میکنم و از پیش نویس ها ارسال میکنم
پ ن2 : آقای عاشق چرا بغض دارین؟
پ ن 3 : همه ظاهرن ؟؟؟؟
پ.ن: دیگه یه فرقی بین مدیر شاد و ما آدم معمولیها باید باشه دیگه.
شما رو برای همین روزهای سخت مدیر شاد کردن.
پ.ن ۲: من به امشب خیلی امیدوارم.
مجاهد جان کجایی؟
پ.ن 3: به جز یک مورد که من کنترل کردم باقی بلی.
:fin: :D
میگه پیام کوتاهه،همین دوتا ایموجی یه دنیا حرف داره