کلی نوشتم اخرش شد این:
نقل قول: شما درست میفرمایید
شیطون دراره راهشو میکشه میره
شما اسوده خاطر باشید
برگشتی هم درکار نخواهد بود
خداحافظ
واقعا اینقدر بد نوشتم که اینطوری شد؟
اینم جالبه:
نقل قول: حالا منو مثال نزنید خواهشا الان
بهتره دیگه هیچی ننویسم...ساکت باشم هیچ اتفاقی نمیوفته..
چه عالی بود نصیحتت سنا جون
خیلی حرف درست و قشنگی زدی
باریکلا
مستر درخشنده
اخه منم جز اونایی هستم که فعلا مهرخدا خانم از دستشون عصبانیه
وگرنه هی شما هر روز منو مثال بزن
خیلی هم خوشحال میشم
کلی هم لایک
شنیدید میگن همیشه شعبون یه بارم رمضون
من قبلا وقتی ظهر میخواستم چرت بزنم صدای بچه های همسایه نمیذاشت
.
.
.
امروز صدای خواهر زاده و برادر زاده م نمیذاره بخوابم
نکته: بچه های آقای همساده نه ها
الان داشتم فکر میکردم ما چقدر مشکل زودرنجی داریم بین خودمون
من به عنوان آدمی که در بدترین شرایط هم ککش نمیگزه ،اگر بخواین میتونم یه سری راهکار بهتون بدما
یعنی در کل به ندرت شده از دست کسی دلگیر بشم یا بهم بربخوره
خدا خیرت بده باد صبا خانم
بگو چطور با مساله دخالت خواهر بزرگتر برخورد کنیم
مثلا خواهر بزرگتری که ازدواج کرده رفته خونه خودش ولی هنوز تو خونه مادرش همه جوره فوضولی میکنه
البته گوش شنوا هم داره این دخالت های بیجا
آقای تازه داماد استاد عطا هم مشاهده شد تو کانون
خوووووبین؟
فعلا چیزی که به ذهنم میرسه اینه:
اول اینکه خیلی مثبت نگر باشین
من ته مثبت اندیشی ام یعنی،هیچوقت فکر نمیکنم طرف مقابلم میخواد منو بکوبه یا داره منظور دار حرف میزنه
چون واقعا خیلی وقت ها طرف مقابلتون اینطور نیست و از سر دلسوزی یه حرفی رو میزنه
حالا شاید نتونه اون منظورش رو خوب بیان کنه و این از ضعف کلامی و یا حتی درک شعورشه
من چون خودمو آدم با شعوری میدونم ،با حرف یه آدم با سطح درک پایین به هم نمیریزم
دوم اینکه همیشه در مقابل همه جبهه نداشته باشین
من خیلیا رو دیدم که فقط منتظرن طرف یه چیزی بگه و از صد تا راه دلیل بیارن که منظورش من بودم
سوم اینکه ضعفای خودتون رو بشناسید و قبولشون کنید
خیلی وقتا ما همش در حال انکار حقایقیم و وقتی یکی اونا رو هرچند به حق بهمون میگه عصبی میشیم
نکته آخر اینکه کلا بیخیال
خیلی همه چیز رو جدی نگیرین
حتی اگر طرف با قصد آزارتون داد وقتی ببینه شما برعکس حتی ازش تشکر کردین و اصلا هم ناراحت نشدین
میره سراغ یکی دیگه تا عقده های روانیش رو خالی کنه
مهرخدای عزیز...
من سوالم از شما اینه که وقتی اومدین کانون به خاطر دیگران اومدین که حالا میخوای بری؟!
شما واسه دل خودت اومدی...پس واسه دل خودت بمون...
میدونم ناراحت شدی خانومی...
ولی اگر تذکری هم داده شده این رو بدون که پشت این تذکر فکر و بررسی بوده...اگر فکر میکنی به ناحقه ازشون توضیح بخواه!
اگرم قبول داری پس ناراحتی و رفتن چرا؟!
من همیشه به کسایی که تصمیم میگیرن از کانون برن میگم که پاک کردن صورت مسئله درست نیست...از کانون رفتن یعنی پاک کردن صورت مسئله...
بگرد دنبال یه راه حل واسه موندن
سلام کسی تو کانون هست که در زمینه مهندسی نفت ، فرآیند ، مهندسی شیمی اطلاعات و رفرنس داشته باشه ؟
انگار باید برم سراغ ارشد با لیسانس جایی کار نمی دن
سلام
ی جا خوندم :
"آدمی که می خواهد برود
می رود
داد نمی زند که من دارم می روم..
آدمی که رفتنش را داد می زند
نمی خواهد برود
داد می زند که نگذارند برود
حتی شده در ناخودآگاه...."
نمیدونم میشه تعمیمش داد ب مهر خدا یا نه..اما ما دیگه اصرارمون رو کردیم.. اسما حتی خودشم عین کار مهر خدا رو کرد..
دیگه بسه..
..بذارین تصمیم رو خودش بگیره..
کانون جایی برای تغییر عاداته.. اگه راضی ب تغییر نشیم نمیتونیم بهره ببریم و ب هدف برسیم..و موندنی هم نمیشیم..
تکلیفمون باید با خودمون معلوم باشه..
در پناه خدا..
یاعلی.
خانوادم قرار برای جشن پاکیم برام کامپیوتر خفن بخرن .
(1394 مرداد 30، 17:14)تـــواب نوشته است: [ -> ]سلام کسی تو کانون هست که در زمینه مهندسی نفت ، فرآیند ، مهندسی شیمی اطلاعات و رفرنس داشته باشه ؟
انگار باید برم سراغ ارشد با لیسانس جایی کار نمی دن
عزیز چی میخوای بدونی در مورد نفت؟
فعلا ک نفت به گِله
نمیدانم عزیز اوستاس منم شاگرد. بگو کمکی از دستمون بر بیاد دریغ نمیکنیم...