سلام
شب بخیر
خانم یاقوت من هم هفته پیش رفته بودم دکتر که برام فیزیوتراپی بنویسه، منشی گفت خودم میبرم داخل برات مینویسه میارم. گفتم باشه. حالا آورد دیدم تاریخ رو اشتباه زده. 3 تا نسخه بود. گفتم زحمت میشه بذار این سری خودم میبرم داخل. دست من بود. بعد دوباره گفت نه بذار خودم میبرم. دادمشون به اون. برد داخل و دوباره آورد داد به من. بعد من یه سوال داشتم دوباره دادم دستش. بعد دوباره داد به من. خلاصه این قدر دست به دست شد که در نهایت نفهمیدم چی دست من موند چی دست اون. اومدم خونه دیدم یه سری برگهای اضافه زیر برگههای من هست. نگاه کردم دیدم نوبتهای امروز دکتر هست.
اسم 30-40 نفر همراه با ساعت ویزیت و شماره موبایلهاشون. تا من برسم خونه خیلی طول کشیده بود. زنگ زدم بهش گفتم یه سری برگه نوبتهای امروز نمیدونم چطور زیر برگههای من بوده. 10 ثانیه سکوت کرد. نمیدونست چی بگه.
قشنگ معلوم بود کلی گشته بود ولی لیست بیمارها رو پیدا نکرده بود.
دیگه حتما یکییکی بیمارها رو صدا زده بود گفته بود هر کدوم بگید چه ساعتی نوبت داشتید از نو یه لیست درست کرده. کلی ناراحت شدم ولی خب دیگه کاری از دستم ساخته نبود.
ماشاءالله این دکترهای متخصص چقدر سرشون شلوغه. انشاءالله سلامتی برای همه باشه.
رامین جایزه مبارکت باشه. امیدوارم با بکگراند گوشیت لحظات خوشی رو سپری کنی.
تهیه شارژها به عهده من نبود. به عهده اسپانسر برنامه بود.
آپلودسنتر میخوایم چی کار؟
این
اطلاعیه رو بخون. یه زمانی بچهها خوب بهش عمل میکردن اما باز از یاد بردن. ثبت نام پیکوفایل یه دفعه است و بعد برای وارد شدن زمان خاصی نمیبره. در عوض امکان دستهبندی بهت میده، فایلها رو میشه مدیریت کرد و مزیت اصلی این هست که عکسها ماندگاره. اون هم بدون هزینه.
سپهر آدم ریلکس همه جا پیدا میشه.
امیدوارم به زودی جلسه دفاعیه ارشد خودت. بعد دفاعیه دکترا. بعد دفاعیه پسادکترا.
خانم روژان الان که فکر میکنم نتایج موفقی تو ریاضی 1 و فیزیک 1 به نظرم تو دانشگاه نداشتم اما یادم هست که هر کتابی میگرفتیم، یه کتاب حلالمسائل هم داشت. فیزیک هالیدی حلالمسائلش بود. ریاضی توماس حلالمسائلش بود و از اونها کمک میگرفتم. بعدتر که گسسته گریمالدی میخوندم، 4 جلد خودش بود و 1 جلد هم حلالمسائل. جزوه استاد رو هم که همیشه مینوشتم خودم و سوالاتی که خودش حل کرده بود رو با پاسخ داشتم. با تمرین و تکرار آدم راه میافته.
یا بابالحوائح چه خوب که بهمون سر زدی. خوبی؟ حاج خانم خوبن؟ امیدوارم اوضاع بر وفق مراد باشه.
دریفت چه عجب ما شما رو دیدیم. زندگی در چه حاله؟ خوش میگذره داداش؟
و
امروز از صبح تب و لرز شدیدی گرفتم. بعدازظهری دیگه این قدر ضعف داشتم اصلاً راه نمیتونستم برم. یک راست از محل کار رفتم دکتر. این آخر هفته یه سفر استانی دارم. هفته دیگه یه سفر استانی دیگه. باید در اسرع وقت سرپا میشدم. دکتر گفت میتونی سرم بزنی؟ گفتم چرا که نه. خلاصه با یک سرم و چهار آمپول قشنگ وضعیتم رو از این رو به اون رو کرد.
یه بسته قرص هم بهم داد.
و
خدای نکرده، کسی برای
گردهمایی حرفی، سخنی، ایدهای، پیشنهادی نداره؟
کی مسئولیت شیرینی رو برعهده میگیره؟ کی شام؟ کی فال حافظ؟