نوشته های زیر یه قسمت از صحبتای صاحب وبلاگی هست که تو پست قبلی گفتم. برام جالبه که علت شکستی که ایشون عنوان کردن رو به طور مکرر از بچه های که اینجا هستن هم شنیدم.
"این قسمت متن مربوط یه 7 بهمن 90 است، این رو گفتم که بگم روزی که این وبلاگ رو زدم قصدم ترک بود اما حدود9 ماه میگذره و من هنوز درگیر آخرین ترکم هستم، یعنی تو این 9 ماه هم بارها انجامش دادم متاسفانه، گفتم که بگم این ترک برای من شبیه ترک سیگاری ها هست، من مثل خیلی از دوستان اراده ی یکباره ترک کردن رو نداشتم، انشالله که اینبار موفق میشم، تنها علت هر شکستم این بود که یه مدت میگذشت و من به خودم میگفتم خب روزهای زیادی گذشته و من مقاوم دیگه، و حتی اگر عکسی ببینم تاثیر زیادی نداره و هر بار شکست خوردم، و شیطان هر بار چقدر ماهرانه دیدن تصاویر رو برای من توجیه میکرد!!!! خدایا کمکم کن تا قوی باشم"
امروز داشتم روزنامه میخوندم
کلی از ضررهای قلیون نوشته بود
خیلی ترسیدم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بچه ها بیایین به هم قول بدیم
که دیگه هیچ وقت
روزنامه نخونیم...!!!
تو ماهانه آقای عاشق فاطمه زهرا بحث کتاب و صحنه و سانسور و دفاع مقدس رو مطرح کردن
نخواستم اونجا بگم که نظم بهم بخوره..
راجبه کتابای دفاع مقدس من تصمیم گرفتم فقط مستندات رو بخونم مثل کتاب دا،من زنده هستم و...
چون زمانی که راهنمایی بودم یه رمان درقالب دفاع مقدس مقدس خوندم که صحنه که چه عرض کنم مغز آدم سوت می کشید!!!
اسمش دقیق خاطرم نیست!!
ولی جدأ به هرکس که میرسم و حرف رمان میشه میگم از رمانهای پوچ و بیهوده الحذر الحذر چرا که با خوندنش آدم مغز درد میگیره (الان آقای وجدان میخندن دوباره) واقعأ هم همینطوره...
من الان 5-6 سالی میشه که فقط رمان و نوشته های آقای امیرخانی رو میخونم...و چقدر هم قشنگ مینویسند ایشون
سلام بچه ها
بالاخره آواتار محبوبم رو پیدا کردم. نیمه گمشده خودم رو یافتم.
آواتار هم مثل همسر می مونه ، بعضی ها همون اول یه انتخاب می کنن تا آخر عمرشون با همون می مونن با بدی ها و خوبی هاش می سازن. مثل درخشنده
بعضی ها هم هی عوض می کنن آواتارشون رو و تا آخر هم همین جوری می مونه.
ولی بعضی ها هم مثل من یه چند بار خواستگاری می رن و نامزدی و حتی چند باری هم ازدواج و طلاق تا آخرش نیمه گمشده شون رو پیدا می کنن.
می توانم خانم ، مسابقه آواتار راه نمیندازین؟ بهتون قول می دم این آواتار من اول میشه. گوشیم مونده بدون شارژ
(1394 تير 9، 1:09)خانوم لبخند نوشته است: [ -> ]تو ماهانه آقای عاشق فاطمه زهرا بحث کتاب و صحنه و سانسور و دفاع مقدس رو مطرح کردن
نخواستم اونجا بگم که نظم بهم بخوره..
راجبه کتابای دفاع مقدس من تصمیم گرفتم فقط مستندات رو بخونم مثل کتاب دا،من زنده هستم و...
چون زمانی که راهنمایی بودم یه رمان درقالب دفاع مقدس مقدس خوندم که صحنه که چه عرض کنم مغز آدم سوت می کشید!!!
اسمش دقیق خاطرم نیست!!
ولی جدأ به هرکس که میرسم و حرف رمان میشه میگم از رمانهای پوچ و بیهوده الحذر الحذر چرا که با خوندنش آدم مغز درد میگیره (الان آقای وجدان میخندن دوباره) واقعأ هم همینطوره...
من الان 5-6 سالی میشه که فقط رمان و نوشته های آقای امیرخانی رو میخونم...و چقدر هم قشنگ مینویسند ایشون
آقای امیر خوانی رو امتحان نکردم ، ولی بین نویسنده های وطنی بنده آقای نادر ابراهیمی تضمین می کنم ، ایشون نویسنده با اخلاقی هستند و من تا حالا تو نوشته هاشون چیز بدی ندیدم. ولی متاسفانه نویسنده های داخلی هم خیلی هاشون این موارد رو رعایت نمی کنن و گاها نوشته هاشون پرفروش هم میشه.
رمان های عشق و عاشقی رو کار ندارم ولی تو خیلی موارد یه فیلسوف یا یه روانشناس یا متفکر می آد مطالعاتش رو تو غالب یه داستان عرضه می کنه. من همیشه از خوندن این جور داستان ها لذت می بردم ، حتی اگر سردرد هم بیگیری یه چیزی داره تهش ، ولی مشکل اینه که تو این جور موارد طرف می خواد عقایدش رو در مورد همه چیز از جمله مذهب و روابط جنسی هم توضیح بده ، متاسفانه
،
این آخری بوف کور رو که خوندم ، تصمیم خودم رو گرفتم. تصمیم کبری
شاید از نادر ابراهیمی یه کتاب خونده باشم اون هم سال ها پیش..
با فیلسوف جماعت هم اصلأ کاری ندارم
ولی کتابای روانشناسی خیلی میخوندم...الان دیگه متأسفانه وقتی ندارم واسه این کتابا..
اردیبهشت هم که رفتم نمایشگاه 160 هزارتومن دادم 4 تا دونه کتاب که هنوز وقت نکردم بخونمشون
ناگفته نماند که من اصلأ رمان خارجی و نمیخونم و کتابای روانشناسی هم اگر خارجی بود میگشتم ببینم کی ترجمه اش کرده و چطور ترجمه شده!!
بوف کور رو آوازه اش رو شنیدم من هم..حرفی ندارم
نمیدونم چرا آقای مجاهد رفتن تو لیست سیاه!!!!
و من نمیتونم پیام هاشون رو ببینم!!!
نمیدونمم چجوری از لیست خارجشون کنم..
راهنمایی کنید لطفأ!!!!!
اگر فقط کتابای یک نفر رو بخونید مغزتون قالب نوشته های اون شخص رو میپذیره
کتاب خیلی رو شخصیت و طرز فکر و طرز تلقی تاثیر داره
مسابقه آواتار سرپرست نداره به همچنین امضا
هر کی مایله بره واسه سرپرستی با آقا رامین صحبت کنه
تا انشالله مسابقه هم برگذار شه
ولی به نظر من آواتار مثل لباس خونه است
من طی روز ممکنه لباسامو دو بار عوض کنم
بستگی به حسم داره
اواتارمم ممکنه با همین نرخ عوض کنم
اواتار که برای من مثل آرم شرکت میمونه! نباید عوض بشه!
مجبورمون کردن عوض کنیم!
آقای وجدان ممنون از راهنمایی ولی خودم تا اینجا رو بلدم از این به بعدش رو بلد نیستم!!!
خب این یه اصطلاحه که بعضیا از جمله من استفاده میکنن! شامل هنگ کردن مغز هم میشه..
دیگه کسی نمی دونه من باید چیکار کنم واسه خارج کردن اعضا از لیست سیاه؟!!!!
سلام
خانوم لبخند گلم..
وقتی وارد لیست میشی.. کنار هر اسمی ی علامت آدمک داره ک ی خط تیره قرمز روش هست..
اونو بزن.. از فهرست دوستان یا سیاه خارج میشه اون شخص..
موفق باشی..
یاعلی.
_________
اینجا گفتم اگه کسی نمیدونست بدونه!
میدونی کجا دستت خورده؟
رفتی تو پروفایلش
زیر جعبه پیام
اشتباهی کلیک کردی
حالا میتونی دوباره بری همین جا و روی حذف از لیست سیاه کلیک کنی