[dir=rtl]من نمیتونم پستهامو ویرایش کنم و چون معمولا نوشته هام پر از غلطهایه نگارشی و معنایی و املایی هست اینجوری خیلی نوشته هام غلط غلوط میشه خواستم ببینم واسه همه اینجوری هستش یا فقط برای من این امکان وجود نداره...راستی نقل قول هم نمیتونم کنم...ممنون میشم یکی جواب بده
و اما ترک...
الان داشتم پستهایه قدیمی رهروان رو میخوندم . به این نکته توجه کردم چقدر آدم اومده اینجا و رفته؟خدایا اونا الان کجان؟چند درصدشون پاکن؟چکار میکنن؟
چند وقت دیگه هم شاید یکی راجع به ما همچین چیزی بگه...
یادها رفتند و ما هم میرویم
این همه بالا و پایین رفتنها برای چیه؟به عمر آنلاین بودنم تو کانون دقت کردم، بازدهش چی بوده؟
خوش به حال هر کسی که این دقایقش به کمک به خودش و بقیه گذشت.واسه من که
عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده اند :
که در قیامت هیچ بنده ای قدم از قدم بر نمی دارد تا به این پرسش پاسخ دهد : اول آنکه عمرش را در چه کار فانی نموده است ، دوم جوانیش را چگونه و در چه راه تمام کرده است.و از مالش كه از چه راهي بدست آورده و چگونه مصرف نموده است و از محبت ما اهل بيت(علیهم السلام)
من حتی به بازدهی داشتن کانون اومدنم مطمئن نیستم کانون اومدن که کار مفیدم بوده اینه وضعش دیگه خدا به داد بقیه کارهایی برسه که وقتمو خرجش کردم.[/dir][dir=RTL]
جان کندن مدام بود بی دوست زندگی[/dir][dir=RTL]
این احتضار بود که از عمر ما گذشت[/dir][dir=RTL]خدایا لحظات و دقایق من و بقیه خواهر برادرام تو کانون رو پر برکت قرار بده پر از پاکی و پر از کمک به همدیگه،آمین
[/dir][dir=rtl] [/dir]
[dir=rtl]سلام دوستان
اقای همساده پیام پروفایلتون ک بستس نمیشه پیام گذاشت
یه داستان بود یاادمه میزاشتین من تا قسمت سه شو همراهی کردم
میشه بگین تو کودوم موضوعه ؟ کجاست
دلم میخواد بقیشو بخونم
ممنونم[/dir]
(1393 اسفند 22، 7:41)Alireza 68 نوشته است: [ -> ]امضات که هست من دارم میبینم
نه نبود آقا علیرضا دوباره از روی امضای قبلیم یکی دیگه طراحی کردم
[dir=rtl] الان هفت الی هشت روزه از خوابگاه اومدم ولی اصلا نتونستم با حال و هوای اینجا اخت بشم همش مثه اینا که ازگردن به پایین فلجن تو خونه نشستم اصلا حوصله بیرون رفتن ندارم پروژه و پایان نامه مو پهن کردم ولی هیچ کاری نمیکنم.تا اخر هفته باید یه چیزی واسه استاد بفرستم الان یه هقته ست فقط عزا گرفتم بالا سرش.
حال نیست
حوصله ندارم
استرس پایان نامه دارم
این حال و هوا رو هم دوست ندارم[/dir]
سلام
من زمانایی که اینجوری میشم وسایلم و تو پزیرایی پهن میکنم تا تو جمع باشم اینجوری انگار آرامش بیشتری دارم و از یه جا شروع میکنم
اگه هم نه .. یهسخنرانی میزارم تو گوشم و برگه هام و پهن میکنم...اینجوری تمرکز پیدا میکنم...
هر چی بیشتر نگاهش گنید سخت تره..
از یه جا شروع کنید..
شروع که کردید خودش میره جلو
the first step is the hardest
سلام
ممنون از راهنمایی های تخصصی تون می توانم خانم...
دفعه بعد باز تلاش کنم ببینم چی میشه...
البته که روش فرمانده سهیل هم خیلی خوب جواب میده...
داداش همساده
اشتباهی که من نکردم رو تو نکن.... هر چی آدم دیرتر شروع کنه، روز به روز استرس بیشتر میشه...
از هر جا که می تونی شروع کن... حتا شده روزی نیم ساعت... خودتو اولش مجبور کن...
بعد که کم کم جلو رفتی... خیالت راحت تر میشه و استرست هم کمتر...
The hardest step is the first one
سلام
كي بود مي گفت شمام لباس مي خريد پشيمون مي شيد يا نه
اره ما هم پشيمون مي شيم
در حد تيم ملي هم پشيمون مي شيم
يه لباس خريدم
عكسشو براي دوستام ارسال كردم
اكثريت قريب به يقين گفتن افتضاحه
الانم ديگه رو ندارم برم پسش بدم
يه جوري از چشمم افتاده كه نگو و نپرس
دلم مي خواد فقط بزنم تو سر خودم
كاش ادماي راحت تري بوديم
امروز صبح از خواب برخیزیدم کلی برنامه برای خودم داشتم که برم بیرون ناهار و ...
در حال پاکسازی ایمیل هام بودم ساعت 7 و نیم صبح که یکدفعه چشمم خورد به یک ایمیل به نام "کال فور پیپر" برای 9 مارس بود!!!
بازش نمودیم و دیدم واوووووووووو.... تا 15 مارس زمان داره و چه دل انگیزه یه ژورنال بود...
حالا بگید باران چه کرد؟؟؟؟
و اینکه امروز چندمه!!!
امروز 15 مارس ه ...
بعد از چک کردن موضوع و مطمئن شدن
دو عدد پیامک ارسال نمودم
1- به دوست گرام جهت خیزش از خواب
2- به استاد گرام جهت گرفتن اوکی
و یک تلفن چهتت کنسل نمودن قرار امروز
سپس...
فایتیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنگ
زدم تو دل جنگ و جبهه ی علمی و تصمیم گرفتم تا شب مقاله رو بفرستم
به اطلاع دوستان برسونم که مقاله رو 5 دقیقه ی پیش فرستادم
به جون خودم جک نبود...فقط یه واقعیت خنده دار بود از یک روز زندگی من
سلام دوستان
همگی بیاین تاپیک جشن
قهرمان مدیریت مسابقاته
هووووورا
آیت الله جوادی آملی
ایران اسلامی از فرهنگ غنی برخوردار است و زمانی که دانشمندان و فرهیختگان ایرانی وجود داشتند هنوز بعضی کشورها کشف نشده بودند، ولی انسانهایی که فکر الهی نداشته باشند به فکر خدمت به بیگانگان می افتند.
وی گفت: فکر الهی را باید در جامعه اسلامی هزینه کرد و چون این گونه انسانها فکر می کنند که مرگ تنها یک پل برای رفتن از این دنیا است و به همین دلیل دست به این خدمت رسانی به بیگانگان می زنند، ولی مرگ یک چاله نیست؛ بلکه یک پوست اندازی است. اگر این گونه فکر کنند استعداد خود را رایگان برای پیشرفت غرب قرار نمی دهند.
وی همچنین اضافه کرد: دین از راه علم، استواری و شرف را به جامعه اسلامی عنایت کرده و تاکید فراوانی بر اهمیت این موضوع در جامعه دارد.
آیت الله جوادی آملی ادامه داد: اسلام، جامعه ای را مستقل و استوار می داند که در سایه ادراک و تعقل صحیح باشد؛ اگر در جامعه اندیشه نباشد، تعقل و ادراک مستقل هم نخواهد بود.
وی گفت: هر بیگانه ای گاهی طمع مالی و گاهی طمع استقلالی به یک جامعه دارد و حرکات دشمن در طول زمان تاریخ اسلام بیانگر این حقیقت است که دشمنان همیشه بیدار بوده و از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام استفاده کرده اند.
آیت الله جوادی آملی افزود: بیگانگان نه تنها به دنبال ضربه زدن به اقتصاد بودند بلکه قبل از هر نوع ضربه ای به فکر تخریب و غارت فرهنگ بوده تا از این طریق جامعه را به عَمَلِگی بکشانند.
این مرجع تقلید ابراز داشت: حضرت علی (ع) در سفارش خود به مالک اشتر که در مسیر رفتن به سرزمین مصر بود تاکید فراوانی بر فرهنگ می کنند و می فرمایند هدف از دین اجرای فرهنگ است؛ ولی این فرهنگ به وسیله عوامل دشمن به یغما رفته و نگذاشته اند با حضور یک دولت و حکومت اسلامی ارتقاء پیدا کند.
وی گفت: مردم زمانی می توانند دین را نگه دارند که دارای درک و فهم صحیح باشند و در نگاه حضرت، مردم مانند سد هستند که قدرت را در خود ذخیره می کنند و به عنوان مرکز قدرت به شمار می آیند، این مرکز قدرت اگر بتواند عالم باشد می تواند بسیار تاثیر گذار باشد.
آیت الله جوادی آملی خاطرنشان کرد: توده مردم باید اینگونه رفتار از خود در جامعه بروز دهند و به دنبال علم و تعلیل باشند، اگر جامعه ای اینگونه نباشد مانند رسانه می شود که کار او تنها تبلیغ و تکرار شده است.
این مرجع تقلید افزود: دشمن از طریق غارت فرهنگی به دنبال این است که معیار را از انسان بگیرد و از این طریق می خواهد جامعه را تحت فشار قرار دهد.
سلام
منظورشون اینه بچه های ما رو تطمیع میکنن برن خارج برای ادامه تحصیل و اونا همون جا میمونن و به خاطر وضعیت مالی و تطمیع مالی دیگه حاضر نیستن برای کشورشون کاری انجام بدن
چون اصطلاحشون اینه..اونجا همه چیز هست اینجا باید با تلاش به یک دهم چیزایی که اونجا داریم برسیم خوب چه کاریه داریم راحت زندگیمون و میکنیم و به پیشرفت علمیمون میرسیم
البته این برداشت من بود
[dir=rtl]این حرفهایی که میزنم اصلا پاسخ، نقد و یا نظر راجع به پست داداش مرد مجاهد نیست.
صرفاپراکنده گویی های همساده راجع به پدیده دشمن خارجی و مهاجرت و البته ترک است.
من توصیه میکنم مستند میراث آلبرتا رو ببینید راجع به همین فرار مغزهاست.البته این حرفی که اینجا میزنم اصلا ربطی به این مستند نداره این بخشی از پایان نامه منه ولی خوب اون مستند جالبه.[/dir]
وقتی از استان فقیر نشین یه نابغه مجبور میشه بیاد تهران کار کنه و کارآفرینی کنه خوب جوان مستعد فارغ التحصیل از دانشگاههای تاپ تهران هم میره خارج از کشور.فقط سقف ارزوهایه اون نابغه ها با هم فرق داره وگرنه مهاجرت درون کشوری نخبه ها به قطبهای اقتصادی سیاسی آسیبش اصلا کمتر از مهاجرت بین کشوری نیست.منتهی طرف که میره خارج از کشور به راحتی میگیم تطمیع شده توسط دشمن و به مملک خودش تعصب نداشته رفته اونجابه بیگانه خدمت میکنه ولی کار آفرین فارغ التحصیل از دانشگاههای قوی غیر از تهران که از استان محروم هجوم میبره به سمت تهران دیگه نمیتونیم بگیم دست دشمن در کاره و با یک غفلت باور نکردنی چشمامونو روی مهاجرتهایه از این دست میبندیم.
کلا جدیدا هر اظهار نظر سیاسی دینی فرهنگی و مخصوصا اقتصادی(صرف نظر از جایگاه علمی اون شخصیت) که میخونم وقتی سریع از دشمن بیگانه حرف میزنه به خوندنش ادامه نمیدم.اصلا به این کلمه دشمن آلرژی شدید پیدا کردم.
و اما ترک...
چقدر میشد من لغزش میکردم و بعدش فحش میدادم به صهیونیستها که چرا این سایتها و فیلم های پورنو رو درست کردن...یه مدتی هم رفته بودم تو جو رائفی پور لغزش که میکردم میگفتم کار فراماسونرها و کابالیستهاست و این حرفا...بدحجابی؟کار دشمن...فیلم پورنو؟کار دشمن...دید زدن ناموس مردم؟مسببش دشمن...تو کله من پر از افکار شهوانیه؟کار پروژه کنترل ذهن بیگانگانه..
خوب به زمین و زمان لغزشم رو ربط میدادم و از عالم آدم شاکی میشدم بدون توجه به نقطه اصلی...
نقطه اصلی خودم بودم...خود همساده بدتر از هر دشمن و فراماسونر و صهیونیستی داشت به خودش و افراد دیگه ضربه میزد...
راستی یه زمانی همه تلاشم این بود منم هر طوری شده از ایران برم بزرگترین آرزوم بود و روی تمام جزوه هام نوشته بودم:
دور باید شد از این خاک غریب...
اما الان کلی آرزو دارم...آرزوهایی از جنس آرزوهای باران خانم ولی یه کم متفاوتتر...
خدایا من و همه خواهر برادرهامو نسبت به شهوت هوشیار کن در قدم اول بعد کمکون کن به آرزوهامون برسیم و بشیم یه وسیله از وسیله های تو برای خدمت به بقیه آمین