آقای تولد 40 کار خوبی می کنین.
ولی من خدا نکنه یه سوسک ببینم!!
یه بار تو خوابگاه می خواستم از زیر تختم یه چیزی بیارم بیرون که یهو دیدم یه موجودی که اسمش سوسک بود به این بزرگـــــــــــــی پرواز کرد و اومد بیرون..... نزدیک بود بیاد رو صورتم!!! تا حالا سوسک به این بزرگی ندیده بودم ..
چنان جیغی کشیدم که کل خوابگاه اومد رو سرم!!! فقط می دویدم!! باورتون نمیشه داشتم از ترس سکته می کردم ...
ولی یکی از دوستام هستش، سوسک رو زنده زنده از شاخکاش میگیره
عمه گرامی ما رفته از داروخونه یه ماده ایی خریده که بهش گفتن باید بریزی دور تا دور خونه
فکرش رو بکنید این ماده با سوسکای بدبخت چیکار میکنه!!!!
این ماده اینقدر شیرینه که سوسکا دوست دارن بخورنش ولی وقتی خوردن چنان عطشی پیدا میکنن
که مجبور میشن برن تو فاضلاب و هی آب بخورن و هی آب بخورن
اینقدر بدبختا بخاطر عطش آب میخورن که 1 ساعته تو همون فاضلاب میمیرن
من نمیدونم این موجودات حیوونن یا سازنده این ماده....
------------
ای ول امین جان
دمت گرم و سرت خوش باد
خب ترسناکه دیگه...چه جوری ترسمون رو کنترل کنیم؟
من حاضر دیگه نکشم سوسک ها رو اما عمرا نتونم زنده بگیرمشون...مامان من همیشه همه ی منافذی رو که سوسک ممکن بود از توش بیاد تو خونه رو مسدود میکرد اما امسال،نمیدونم چرا این کار رو نکرده...
راست میگین واقعا این آدم ها چقدر بی رحم هستند...نچ نچ...یه خرده رحم و مروت ندارن اصلا:smiley-yell:
میگم بهنام خان حالا اسم این ماده ایی که عمه تون گرفته بود رو نمیدونید؟
برای خونه خودمون نمیخوام ها...میخوام به مامانم بگم یه وقت از اینا نخره...سوسک ها رو زجرکُش کنه...باور کنید
ولی جدای از همه ی این صحبت ها منم از اینکه یه موجود زنده که به قول بهنام خان بی دلیل خلق نشده رو میکشم،حس خوبی ندارم اما مجبورم خب
امین خان چیزی که راجع به خانوما همیشه شنیدین درسته
اینم این طوری ثابت میشه که مثلا خانوما نسبت به همه حیوونای دیگه خیلی زیاد دلرحمن
مثلا مورچه
من همیشه سعی می کنم به مورچه ها کمک کنم!
و کلی حیوونای دیگه...
برای سوسکم من همیشه همینو به بقیه میگم ولی خب اصلا سمتشم نمی تونم برم تا از این کارا کنم که شما گفتین
تازه همیشه ناراحتم میشم و فکر می کنم به این قضیه وقتی اتفاق میوفته
ولی خب کاری از دستم بر نمیاد که!
اینم که خانوما راجعبش این جوری میگن ته دلشون به خاطر اینکه اونم یه حیوونه و موجود زنده هست، این جوری که میگن نیست ولی خب این حرفا هم به خاطر خندهست، هم این که خیلی اذیت میشن
دوستان از بحث سوسک که بگذریم برای امشب برنامتون چیه؟
بعله...شما که دارین زحمت پرورش سوسک میکشید چرا صادر نمیکنید به کشور این مردمان چشم بادومی؟
اینا سوسک میل میکنن
سوسک پرورشی تمیز و چاق و چله
عُق
حیف که عکسش خیلی حال بهم زنه وگرنه یکی دوتاش رو میذاشتم برای نمونه
هرچند که همه مون دیدیم
بعدم اصلا تولید نشده دمپایی که بخواد منو له کنه
(1390 تير 25، 13:09)m.amin نوشته است: [ -> ]دوستان از بحث سوسک که بگذریم برای امشب برنامتون چیه؟
ما که چندین سال پیش توی این شب میرفتیم چراغونی های میدون خراسان و میدون شوش و خیابون 17 شهریور رو نگاه می کردیم(اون طرف ها خانواده های مذهبی زیاد داره و این جور کارها براشون مهمه و خیلی برای امشب تدارک میبینن) کلی هم شیرینی و شربت میخوردیم ،خیلی زحمت میکشیدیم از چراغونی ها عکس هم میگرفتیم...
اما یه کم که بزرگتر شدیم دیگه فهمیدیم که کلی کار مهمتر هست که میشه تو این شب انجام داد...مثلا شب زنده داری و دعا خوندن و...کلی اَعمال برای امشب تو مفاتیح هست
خدا کمک کنه بتونم چندتاشو حداقل انجام بدم
سلام بچه ها
مسافر كوچولو چون خيلي كوچيكه نتونست كاري بكنه
فقط امروز صبح حرم بودمو برا همتون دعا كردم و به نيابت از همتون دو ركعت نماز زيارت خوندم.البته اگه به دعاي گربه سياه بارون بياد.
راستي چكاوك جانم به همه سلام رسووند و عيدو تبريك گفت!!!
منم عيدو تبريك ميگم آقا امين منم قصد دارم دعا بخونم و اعمال امشبو انجام بدم راستش كار ديگه اي از دستم برنمياد كه انجام بدم.
راستش تصميم گرفتم كه از همين امروز تمام تلاشمو بكنم كه ترك كنم. شايد سال ديگه اين موقع پاك بودنم برام يه ارزش باشه.
التماس دعاي مخصوص امشب.
يا علي
بحث سوسک تموم شد؟؟؟؟
من کلی نقد و بررسی به سخنان دوستان داشتم خوب
حرفام تو دلم موند
برنامه ی من برا امشب دعا و اینجور چزاست.اعمالی که تو مفاتیح هست رو انجام میدم انشالله.و کمی هم شب زنده داری.....و چند تا دعای سفارشی مخصوص
و یه دعای خیلی خیلی مخصوص هم برا خودم.البته اگه مثل همیشه منصرف نشم از دعا کردن برا خودم
او پیامبر اسلام بود
(5)
روزی شتری را دید که زانوهایش بسته شده و هنوز بار سنگینی برروی آن است . گفت به صاحب شتر بگویید خود را برای مواخذه خداوند در روز قیامت آماده کند
کافری را که در جنگ اسیر شده بود، آزاد کرد زیرا اعتقاد داشت که او مرد خوش اخلاقی است که همواره با عفت رفتار می کند
مردی بادیه نشین در زمانی که او در مدینه هم پیامبر و هم حاکم بود، به سراغش آمد و یقه او را گرفت که باید خرماهایی که از من قرض گرفته بودی، برگردانی. اصحاب عصبانی شدند و خواستند با آن مرد برخورد کنند. پیامبر برآشفته شد و گفت شماها باید طرف صاحب حق را بگیرید. من برای همین مبعوث شده ام تا هرکسی بتواند حق خود را از حاکم بدون لرزش صدا بگیرد
گفت اگر در حال کاشتن نهالی بودید و علائم روز قیامت فرا رسید، به کار خود ادامه دهید و نهال را بکارید
گروهی از اصحاب خود را برای تبلیغ اسلام به منطقه ای دیگر فرستاد. قبل از سفر از او پرسیدند تا چگونه این کار را انجام دهند. گفت تعلیمشان دهید و آسان بگیرید. سه بار از او این را پرسیدند و هر بار جواب همین بود
من سوره ی یاسین میخونم
راستی چرا به این سرعت بحث سوسک ومارمولک رو عوض کردین
بحث مارمولک گرفتنمو تعریف کنم شیر شین
یه دفه یه صدای جیغی از حموم اومد که گفت علیرضا مارمولک گنده
گفتم خودتی که دیدم یه مارمولک گنده تاحالا به این بزرگی ندیده بودم
اومد بیرون با اقتدار
من راستش کمی جا خوردم
اومد تو اتاق رفت زیر میز کامپیوتر منم پای کامپیوتر بودم
دیگه با کلی سرزنش رفتم سراغش و با کلی وسایل وتجهیزات
کامپیوتر رو جابجا کردم رفت زیر تخت همه وسایلرو بردم بیرون از اتاق در اتاق رو بستم
همش ترس داشتم که نکنه اتفاقی بیوفته
با یه جارو وخاک انداز رفتم سراغش
بگین خب
اعضای کانون:خب
با جارو نگهش داشتم دستم 2 لایه دستکش وپلاستیک بود
اومدم از دمش بگیرم که دمش قطع شد
بعد از کنده شدن دمش سرعتش به شدت پایین اومد جالب اینه که دمش همینجوری تکون میخورد
گرفتمش و با احترام از خونه گذاشتمش بیرون
راستی ما در مواجه با سوسک ومارمولک اینجوری هستیم در برابر خرس وگرگ و شیر چجوری میشیم
.......................
یا منیب
دارم حس میکنم هر روز به تو
وابسته تر میشم
تو انگاری حواست نیست دارم دیوونه تر میشم
یه حالی دارم این روزا نه آرومم نه آشوبم
به حالم اعتباری نیست تو که خوبی منم خوبم
مخاطب همه ی "تو"های شعر بالا "کانون"بود
خل شدیم رفت
(1390 تير 25، 17:00)Alireza 68 نوشته است: [ -> ]یه دفه یه صدای جیغی از حموم اومد که گفت علیرضا مارمولک گنده
گفتم خودتی
گرفتمش و با احترام از خونه گذاشتمش بیرون
من باب همذات پنداری بوده که با مارمولکه خوب رفتار کردین...
دست شما درد نکنه:smiley-yell:
حالا هم ذات پنداری با مارمولک:smiley-yell: