سلام اولین باره میبینم که اینجا انقدر خلوته
نکنه بمبی موشکی چیزی خورده تو انجمن همه فرار کردن؟!!!
ولی خوبه همه دارن به کار هاشون میرسن
این نشون میده بیشتر زندگیتون هدفمند شده
موفق باشین
و یه کم هم از کتاب هاتون فاصله بگیرین
(1391 تير 3، 19:22)بارونی.... نوشته است: [ -> ]سلام...لطفا توجه ...توجه
من این سعادت رو نداشتم که با باران از نزدیک آشنا بشم.....ولی خوب تو همین مدت کم به حضورشون عادت کرده بودیم...و زحماتی که ایشون واسه کانون کشیدن مسلما غیرقابل انکاره....
قبل از رفتنشون یه مسابقه ی طراحی رو ترتیب داده بودن ..که خوب متاسفانه به دلیلی که خودشون گفتن و ما هم میدونیم نتونستن ادامه ش بدن....
این مسابقه چون توی تالار ادبیه من وظیفه ی خودم دونستم که پیگیریش کنم.....و از شمام بخوام که به خاطر باران و به عنوان یه یادگاری هر کدوم حداقل یه طرح توی مسابقه بزارین.....
پس لطفا اول قوانین و مطالعه کنین و بعدم طرحتون رو بزارین....
بابا حالا من یه چیزی گفتم شما چرا انقد جدی گرفتین؟!
از وقتی من تمدید فراخوان کردم اصن خیل عظیم تصاویرِ که به سوی تاپیک مربوطه روانه شده!!!!اصن به جون خودم این پشتکار شما آدم و دیوونه میکنه!!!
آخه انقد تصویر و من چجوری جمع و جورش کنم به خدا......
یه کم بهم رحم کنین بابا
سلام عصری حالم خوب نبود گفتم شعر حافظ بخونم و حفظ کنم. برای اولین بار به این شعر برخوردم گفتم برای شما هم بگذازم. خیلی به دلم نشسته. شاد باشید
هـاتـفـی از گـوشـهی مـیـخـانــه دوش
گفت : بـبـخـشـنـد گـنـه ، می بـنـوش
لـطـفِ الـٰهـی بـکـنــد کـــار خـویــــش
مــژدهی رحــمـت بــرســانــد سـروش
ایـن خــــرد خــام بـه مـیــخــانـــه بــر !
تـا می لـعـل آوردش خــون بـه جــوش
گـر چه وصـالـش نـه به کوشش دهنـد
هـر قـَدَر ، ای دل کـه تــوانـی بـکــوش
لـطـف خـدا بـیـشـتـر از جـُرم ما سـت
نکتهی سربسته چه دانی ؟ خموش !
گـوش مـن و حـلـقـهی گیـسـوی یـار
روی مــن و خــــاک در مــــی فروش
رندی حـافــظ نه گنـاهیست صعب
بـا کـَـرَم پــادشـــه عـیــب پـــــــوش
داور دین ، شاه شجـاع ، آن کـه کـرد
روح قـُدُس حلـقـهی امـرش به گوش
ای مـَلـِـکُ الـعــرش ! مـُرادش بـــده
و ز خـطــر چـشـم بــدش دار گـوش
سلام
دلم لک زده برای خوش گذشتن تو کانون...
اما حیف! لک های رو شیشه نمیذاره!!!!!!
و
لـطـف خـدا بـیـشـتـر از جـُرم ما سـت
نکتهی سربسته چه دانی ؟ خموش !
مرسی اهورا خان..چسبید..
یاعلی.
(1391 تير 6، 18:53)کیمیا نوشته است: [ -> ] (1391 تير 4، 14:09)کیمیا نوشته است: [ -> ]این تاپیکه از ص 6 به بعدش هنگ کرده یا واسه من فقط اینجوریه؟
اوهوم اوهوم
یه مدیر گرامی یا گرامیه زحمت میکشن لطفا این پست منو ببرن توی اون تاپیکه که مشکل اینا میگیم
این که 6 صفحه بیشتر نیست کیمیا خانوم
سلام.سلام. برای اولین باره میام اینجا.
فک نمی کنم زیادم بتونم بیام.احتمالا کسی نیست. آقا آرمان شما از اول اسم کاربری تون آرمان بود.
آخه میدونید آواتورتون خیلی واسم آشناس.
فقط اینو میدونم که قبلا هم دوره بودیم.
سلام علیک. ما خوبین؟ شما خوبین؟ دنیاتون خوبه؟ زندگی خوبه؟ دنیا دسته کیه؟ شما کیی؟ من کیم؟
اون سماورو کجاست؟ کاکو چه خبرا از کیجا؟
چه طوری پرشان جان؟
گلدی پسر؟
سلام علیکم برادر
یه جور بگو ما هم بفهمیم
من که گیج بودم دیگه کامل قاطی کردم
البته ساعت هم ساعت مناسبی نیست برای درست حرف زدن
سلام
صبح بخیر
صبحانه هم یوخدی پول نداریم حقوق ها هم واریز نشده
سها خانوم ازین لک هم گاهی دل ما هم میزنه
امیدوارم که لک ها نمونن
و مارال خانوم ایشون همون آرمان 67 هستن
پرشان جان خوش اومدی اما دعا کن دستم بهت نرسه این رسمه لوتیگریه؟
امید جان به دل نگیر هادی خان دیروز زیاد درس خونده اینجوری شده
دلم سوخت رفتم صبحانه هم گرفتم
هادی آخر سر نگفتی جزء کدوم دسته از اون جانداران هستم؟
یا علی
راستی ی چیزی یادم اومد
نمیدونم چی قراره بشه همه دارن خواب منو میبینن
دیروز 8 صبح ی دوست زنگ زد که خواب دیدم مردی
گفتم آخ جون ی سال به عمرم اضافه شد
بعدش گفت با ی نفر بحثت شد بد بیراه گفتی و عذاب وجدان گرفتی و خودتو کشتی
پرسیدم دیشب شام زیاد نخوردی گفت نه
و منم به یکی گفتم و گفت که به فال نیک بگیر منم کلی تعبیر خوب کردم
از زن گرفتن خودم بگیرید تا ترک گناه خودمو دو متاهل شدن اونی که اون تعبیر برام کرد
تازه ی نفرم ی خواب دیده بود که من کتاب ختم اوردم دادم بهش و دوتاشو خودمبرداشتم برای ترکم
میگما نکنه مردم گرمم حالیم نیس
و اینکه چقدر بده ی درسو فکر کنی میشی بالای 18 بعدش نمره ات بیاد شده باشی 10
درس زبان تخصصی خیلی خوب سر امتحان نوشتم از 35 تا سوال 28 تاشو درست زدم تازه ی نمره مثبت هم داشتم سر کلاس 10 حقم نبود