سلام به دوستا گلم
اخی راحت شدم
منم اودمدم از کنکور ، هورااااااااااااااااااا
البته کنکورم تموم شده انگار سرم بیشتر شلوغ شده وقت نکردم بیام کانون
ممنون از همه بچه هایی که دعام کردن
به نظر منم نباید گفت
و صمیمیت همه چیز گفتن نیست
صمیمیت این که طرف مقابل را درک کنی و باعث رنجش خاطرش نشی
مثلا یه مثال میزنم ااگه مادر شما پشت سر عروسش حرفی زد واجب نیست برید به همسرتون بگید تا رنجش خاطر بشه
این قضیه هم همین ، چون این کار گناه کبیره است و خدارا شکر داریم ترک میکنیم نگاه خوبی بهش نیس
و تازه نیازی نیس انسان گناهانش را بگه حتی برای همسرش و چه بسا گناه داره
و این نظر من
من میگم
صمیمیت به نظرم خیلی مهمه همون طور که آقا آرشام گفتن ...
کلا همه چیزو میگم
(1391 بهمن 21، 19:52)آرشام نوشته است: [ -> ]اما من همچنان نمی تونم توی یه همچین رابطه ای احساس صمیمیت کنم.
اگه تا بعد ازدواج همینطوری باشم و همینطوری فکر کنم... من میگم یه روز وقتی که جاش باشه... و خب شاید یه همچین انتظاری هم از طرفم دارم...
ولی شاید اشتباه کنم شاید پشیمونم بشم!!!
ولی من خودم زمانی احساس صمیمیت میکنم که از چیزایی که الان تو زندگیش میگذره بیشتر بهم بگه نه گذشته اش!!
راستشم بگم حتی اگه همسرم درگیر بوده و حتی قبل از ازدواجم ترک کرده باشه دوست ندارم بدونم... اونوقت فکر و خیالهای زیادی میاد تو سرم ممکنه منفی نگرم کنه یا حس بدی بهم دست بده.
بعدشم اگه بهش بگم دو حالت داره : یا من از چشمش می افتم با نشون دادم عیب ها و ضعفهام به اون...
یا اون بخاطر علاقه زیادش به من خیلی ناراحت میشه دق میکنه....
چرا ناراحتش کنم خب؟!
منم مخالفم.
دلیلی واقعا برای گفتن گدشته نیست. فقط باعث بدبینی میشه.
از قدیم گفتن راست گفتن خوبه ولی هر راستی رو نباید گفت! بعضی راستها گفتنش باعث خیلی چیزا میشه. گفتن همچین موضوعی حتی ممکنه کل رابطتون رو تخت تاثیر قرار بده. صمیمیت تو خیلی چیزای دیگه تعریف میشه به نظرم. ادم کلا نباید ضعف های شخصیتیشو به همسرش بگه. خصوصا مردا منظورمه بیشتر
سلام.منم نظر بدم خوب!!!به نظر من اصلا نباید لو داد.تجربه خیلی بدی دارم.ضعفا باید برطرف شن نباید بیان شن اونم با کسی که قراره تکیه گاهمون باشه یا چشمه عاطفیش باشیم.
آجیا و داداشا عرضم به خدمتتون که خیلی بی انگیزه شدم.دلم به هیچکاری نمیره نه درسی نه کمک مامانی نه تفریحی.اگرم این کانون نباشه دیگه دیوونه میشم.اما زیادی معتاد کانون شدم.نمیدونم چیکا کنم بهتر شم؟
راستی 09640 مرکز پاسخگویی به سوالات دینیه.
سلااااااااااام:22:
آقا من چندتا اعتبار به کسی میدم که این داستانو تموم کنه.....
چندتا خیلی زیاده هااااااااااااااااااااااااا
(1391 بهمن 21، 12:49)همای رحمت نوشته است: [ -> ]سلام
دوستان کنکوری یک ارزیابی از کار من می کنید
من شیمی فیزیک زیست دینی زبان عربی سوم را کامل خوندم(البته عربی کار داره زیست هم ک مثل اتر فراره!!!! باید تکرار شه)
هندسه شیمی 2 را هم خوندم. عربی دوم خوندم ولی مثل سوم کار داره هنوز. زیست دوم را تابستون خوندم هفته پیش فصل 1 تا 5 را باز خوندم.
ادبیات.... از دستم در رفت مغرور شده بودم ولی خودم را می رسونم چون تو قرابت ارایه و تکواژ خدا هستم مشکلم لغت و املا هست.
زمین.... بگذریم ولی فصل 8 و 9 سوم را خوندم.
می تونید بگید در چ وضعیتی هستم؟!!!!
شاد باشید
فیزیک نور را هم خوندم
سلام
لطقا تو تاپیک تحصیل حوابم را یدید
ممنون
یا برام پ پ کنید
در مورد سوال داداش آرشام
منم حاضر نیستم همه چیز گذشتمو به طرف بگم و دوست ندارم که اون هم بگه
برای اینکه گذشته ها گذشته و من یا اون تغییر کردیم .
شاید اون اول ازدواج طرف بگه عیبی نداره و عین خیالش نباشه
اما بعدها اگه خدایی نکرده اختلافی ،دعوایی ،بگو مگویی پیش بیاد، طرف همچین به روت میاره که حض کنی
( اینو تو فیلما زیاد دیدم:21
یعنی دس میزاره رو نقطه ضعفت یا اینکه فکرش مشغول میشه به اون قضیه ( البته در مورد همه صدق نمیکنه ها
)
اما اگه طرف هنوز داره اون اشتباه گذشتشو تکرار میکنه قضیه یه چیز دیگست اونوقت اگه پنهان کاری باشه هر دو طرف از هم ناراحت میشن
(1391 بهمن 21، 13:48)باران.. نوشته است: [ -> ]سلام
کسی میدونه حسین 442 چرا خداحافظی کرد؟
آخرم اسمشو یادنگرفتیم
حسین 4
22
دیوارنویسی کنیم باران؟؟
آخه دلیلش هم مشخص نیس !!
آقا من که فعلا جایی نمیرم... اما خدایی وصبت میکنم اگر از کانون رفتم واسم دیوارنویسی نکنین
(یعنی اگه میگفتم بکنینم عمرا همچین کاری میکردین!)
دیدم کسی توجه چندانی به امضاهای کوچیک نمیکنه زدم یه بزرگشو تو امضام! بروید استغفار کنید تا من برگردونم کوچیکش کنم!
داداش آرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام برگرد
آخ من امروز هم ورزش نکردم
من برم بخوابم ، فردا زود بیدارشم
دوستان شب خوش
سلام به همه
سنا جان من دیدم ناگهانی خداحافظی کردن گفتم شاید دوستانشون دلیل رو بدونن !!
واقعا کسی نمیدونه جناب
حسین 422 چرا رفتن؟؟؟
جناب آرشام شما نگران نباشید من برمم یه جانشین خوب میزارم که هر کی دلیلش برای رفتن منطقی نباشه برش گردونن
نقل قول: واقعا کسی نمیدونه جناب حسین 422 چرا رفتن؟؟؟
دو سه ماه پیش بهم گفته بود که به زودی میره
قرار بود منو قانع کنه که ظاهرا یهویی رفت
مطمئنم به دلیل شکست و این ها نیست
هر جا که هست خدا پشت و پناهش باشه