(1400 آبان 8، 23:54)chika نوشته است: [ -> ]سلام رفقا چطورین؟
یادم رفته بود یه انجمن شبانه روزی داریم میشه دور هم جمع شد
قدیما چقد شام ناهار میدادن بچه ها اینجا
خوشحالم کنارتونم ها
از اشنایی با همگی خوشبختم
من داشتم پست میزدم که شما هم اینجا پست زدید.
هنوز هم گاهی شام و ناهار به راه هست.
البته اگه بودجه کانون کفاف این جور مسائل رو بده.
انشاءالله برقرار باشید.
راستی خانم چیکا
برامون بنویسید که تو این چند سالی که کانون نبودید چی یاد گرفتید و چی بهتون اضافه شد.
برای من و سایر اعضا حتما جالبه.
خانم چیکا خیلی خوش حالم که باز هم شما رو توی کانون میبینم
البته من باز نمیبینم من بار اوله که میبینم
ولی هم پست هاتون رو خوندم هم در موردتون از بقیه دوستان شنیدم
و از اینکه باز هم هستید خوشحالم
خیلی خیلی خوش برگشتید به کانوون
مهدی خیلی خوشحالم که انقدر به تنبل ها علاقه پیدا کردی
حس میکنم داری رسم درست زندگی کردن رو در زیر پرچم رامینیسم یاد میگیری
دوستان در جریان نیستن که تو بعد از خانم مهرخدا بزرگ ترین پیرو مکتب رامینیسم هستی
مرسی مرسی
چ جالب ک پیگیرم بودین اقا کلی ذوق کردم
وای اخی این ایموجیه یاهومسنجرم بودا چ روزگاری و چ ایامی . پای سیستم داشتیم
جونم براتون بگه ازین چندسال
سخت گاهی طاقت فرسا ولی رو به رشد بود
چیزایی ک میتونم بگم بهم اضافه شده اینه ک تونستم یکم از خودم رو بشناسم
من یه دوره رکود و بحران رو سپری میکردم که الان میدونم دلیلش یه عالم زخمی بود ک از بچگی ، نوجوونی ، جوونی حملشون میکردم با خودم و تمام تصمیم گیریا تمام انتخابا عین یه سیکل معیوب منو دوباره زخمی میکرد و به همون زخمای قدیم دوباره اضافه میشد و من شده بودم کوله باری از خشم و حس بی ارزشی . حس های سرکوب شده و ... که با هر تصمیم اشتباهی درد های جمع شده زخمای قبلی رو دوباره تجربه میکردم .
خلاصه سرتونو درد نیارم
انقدر این لایه های روانمو زدم عقب تا تونستم ریشه های یه سریشونو پیدا کنم
تعریفای اشتباهمو پیدا کنم
البته توی مرحله پیدا کردم گیر کردم
هنوز زخما هست گاهی خونریزی میکنه اما نه به شدت قبل
الان میتونم روش مرهم بزارم و اروم اروم مدارا کنم تا خوب شن
سرگشته و کلافه نیسنم
یکم خستم که این خستگی رو دارم در میکنم
هنوز نمیدونم میخام با زندگیم چیکار کنم ولی دیگه حال یه مرده متحرک با یه چاه عمیق از بی محبتی رو ندارم
اروم اروم روی ارزشمندی هام کار کردم
الان خودم و زندگیمو دوس دارم
دیگه دنبال معجزه نیستم یا شاید کمتر هستم
بیشتر دنبال راه حلم تا بتونم روی پای خودم بایستم
این راه سختو اومدم و الان کنارتونم
خانم چیکا عرض ادب و احترام خدمت شما
متنی که نوشتین هر برام جالب بود هم یک حسی بهم دست داد که من باید برای آینده چ کار کنم که بتونم به. اهداف و آرزو هایی که دارم برسم ...
خوش برگشتین
انشاالله موفق و موید باشید
یا علی مدد
از یه طرف برای تایپ با گوشی پدر انگشتام در میاد
چون کل شیشه شکست و به لطف خدا فقط تاچ گوشی کار میکنه
از یک ورم اصلا نمیتونم ببرم گوشیم تعمیرگاه نمیدونم چرا
اینقدر تنبل شدم
بیایید من سر صحبت باز میکنم
فقط جواب بدین ضایع نشم
به عنوان یه بنده گناهکار اینجام ک میخوام همه چیو از نو شروع کنم
کدوم تاپیکو برای شروع پیشنهاد میدین
(1400 آبان 10، 15:46)نجوا نوشته است: [ -> ]بیایید من سر صحبت باز میکنم
فقط جواب بدین ضایع نشم
به عنوان یه بنده گناهکار اینجام ک میخوام همه چیو از نو شروع کنم
کدوم تاپیکو برای شروع پیشنهاد میدین
بستگی به علایقتون داره
من از تاپیک مکتب خونه شروع کردم
بعد سراغ زنیرو بود مرد را راستی رفتم
و بعد فکر کنم تاپیک برنامه ریزی و بعدش تاپیک های تالار مذهبی
(1400 آبان 10، 16:13)Silent Voice نوشته است: [ -> ] (1400 آبان 10، 15:46)نجوا نوشته است: [ -> ]بیایید من سر صحبت باز میکنم
فقط جواب بدین ضایع نشم
به عنوان یه بنده گناهکار اینجام ک میخوام همه چیو از نو شروع کنم
کدوم تاپیکو برای شروع پیشنهاد میدین
بستگی به علایقتون داره
من از تاپیک مکتب خونه شروع کردم
بعد سراغ زنیرو بود مرد را راستی رفتم
و بعد فکر کنم تاپیک برنامه ریزی و بعدش تاپیک های تالار مذهبی
بسی مچکر که جواب دادید
من حقیقتش میخواستم برم سراغ تاپیک دزسیجات
ولی قوانینش سخته یکم
باید از شنبه شروع کنم
کنترل نگاه و همون تاپیک ورزش ک گفتین ب نظرم گزینه های مناسبی باشه
نقل قول: بستگی به علایقتون داره
من از تاپیک مکتب خونه شروع کردم
بعد سراغ زنیرو بود مرد را راستی رفتم
و بعد فکر کنم تاپیک برنامه ریزی و بعدش تاپیک های تالار مذهبی
چشمم روشن
در آخر تاپیک های تالار مذهبی ....
پس تاپیک کنترل ذهن و نگاه چی میگه
آقا مهدوی داداش همون تبر هات رو قرض بده ...
من اینجا مشکل داااااارم