امشب شب عیش است که یاران همه جمع اند
ساقی تو بده باده که جانان همه جمع اند
به به شب عیش است همه غرق تنعم
رقص و طرب و عیش جوانان همه جمع اند
امشب شب شادی است ز الطاف خداوند
الطاف خداوند که خوبان همه جمع اند
امشب شب عیشی است که تکرار ندارد
مطرب تو بزن دف که خویشان همه جمع اند
گویی شب قدر است که در لحظه ی وصلیم
شور است و وصال است که شوخان همه جمع اند
لطف است ز یزدان که شده شامل این جمع
در محفل ما جمله بزرگان همه جمع اند
ناصر ز طرب عاشق این جمع بگردید
جمع همه جمع و همه جانان همه جمع اند
عرض سلام به خانم گل سرخ
مهدیار جان اگر وصل شدی ؛ یادی از ما هم کن
(1394 دي 9، 3:18)نمیدانم نوشته است: [ -> ] (1394 دي 9، 3:14)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]از فواید زل زدن به شیشه لپتاپ :
این جمله امضای نمی دانم
این بار، بی تاریخ؛
خسته ام،
آن همه روزها که قرار بود شروع ی باشند ...
خسته نشو آقا جان ، حتی لفظش هم خوب نیست.
............
منتظرم صبح شه
مواظب امضای من باش،
یه هو دیدی اون شعله ه سوزوندت ها
این شعله رو گذاشتم،
بچه ها یاد جهنم بیفتند
ای آقا مدتیست که این شعله ها ما رو سوزونده
از خرمن ما چیزی نمونده دیگه
به قول می توانم خانم
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد
....
مثل این که خانم کیمیا خیلی حوصله ندارند.
چهار تا از اینا
من م برم کم کم ساک م رو ببندم.
نیستم برای کمی،
خدا حافظ یک چندی
چرا؟
صبح فردا قراره یه شروع دوباره باشه؟
با دل خوابیدن ندارید؟
نمی دانم خان به سلامتی ساعت چند عارمید؟
لبخند خلنم منم یک هفته فقط وفت دارم
بازم دارم تنبلی می کنم
شارژ باطریم کمع نوز ندارم دارم خقظی. می تایپم
جناب نمیدانم سفر بیخطر و به سلامت انشالله...
خدا پشت و پناهتون
همه یه کار دارن که باید تا صبح تموم کنن
خانم کیمیا،
شما با این همه کمالات،
به نظر نمیاد برا گرسنگی ای جوری
بشید !؟
ساعت 6 بلیط اتوبوس،
ولی تو اتوبوس می خابم ها
باا اتوبوس مستقیم تا وسط دریا
(1394 دي 9، 3:27)خانوم لبخند نوشته است: [ -> ]جناب نمیدانم سفر بیخطر و به سلامت انشالله...
خدا پشت و پناهتون
همه یه کار دارن که باید تا صبح تموم کنن
جدی؟ پ چرا ما اینجوریم؟!؟!؟ دقیقه 90 ای!
آخ آخ شد 3:30
من برم سر کارم
امیدوارم همتون کارهاتون خوب پیش بره
ساعت 4 دوباره سر میزنم.
جناب نمیدانم سفر به خیر و سلامت انشالله
نه من کاری ندارم
خلی وقته چراغو خاموش کردم
اومدم تو کانون
یک ساعت. نیم
بل بیشتر
دلم به خوب نیست
فردا با امروز چه فرق داره؟
بیدارم
دلم به خواب نیست
خیلی ممنون خانم کیمیا و لبخند و می توانم.
عاشق جان، می بینمت به زودی.
این دفعه دیگه خداحافظ
الان رادیو اوا این ترانه رو پخش کرد از شعر سهراب سپهری
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
ان که اورد مرا باز برد در وطنم
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خوشتنم؟
از کجا امده ام امدنم بهر چه بود
به کجا می روم اخر ننمایی وطنم
...
کیمیا جان من که خیلی دقیقه 90 هستم
نمیدونم چرا واقعا..
میتی جان منم همیشه وقت خواب که میشه اکثر وقتا به خودم میگم بخوابم که چی فردا چه فرقی داره با امروز..
درکل به خاطر اینکه شبا خیلی بیشتر از هر وقت دیگه آرامش دارم ترجیح میدم نخوابم...