يه قولي به يه دوست دادم حالا موندم توش
يه مقاله دارم مي خونم انگليسيه
منم كه زبانم تووووووووپ
بعد بايد يه گزارش يه صفحه اي ازش بنويسم
ابوالفضل،
من تا یه کمی دیگه هستم.
بذار از امروزم بگم.
سر شبی این سرپرست مون رو گاز گرفته بود، گیج شده بود، خورده بود زمین
یه شصت و خورده ای سال داره، نمی کشه دیگه !! نمی دونم والا
بعد از درمانگاه، رفتیم پیشش، هنوز رنگ ش زرد بود ...
دیگه این که، امروز کارفرما به همین سرپرست مون گفته بود:
این کارگرات یعنی ما ها به درد نمی خورند
دوستام
من بی خیالــــ
بشکنه این دستـــ
دیگه بگم،یه مشتی عکس یکی بچه ها برام ریخته بود رو فلش،
چند روز پیشا رفته بودیم بالای مخزن آب آتش نشانی،
دم غروب، یه عکس موبایلی، کمی مبهم
ولی خیلی خوشم اومد ازش، یه عکس کارگری
داداش ابوالفضل پس بي زحمت در كانون هم باشين كه من روحيه مو از دست ندم
ما هم بریم کم کم کپه رو بزاریم
این شکلکه چه قدر حسرت به دل داره
انگار جوان ناکام شده
خب دیگه بسه خندیدیم :smiley-yell:
ماسا خانوم بفرمایید سوالتون رو بلد باشم میگم
فقط زود ک باس برما
یه دونه ریاضی دان خواستما!!
داداش شما برین مریم هس!
:21:
ینی توهین در این حد
بگم ابولفضل بیاد نقل بریزه رو سرتون
کل جامعه مهندسی رو بردید زیر سوال که
:21:
خب موفق باشید
شب بخیر
یاعلی
بچه ها دعوا نكنين
به من روحيه بدين
من آدمِ شب بيداري واس درس نيستم،اون وقت الان دارم تكليف دوستمُ انجام ميدم
اصن مرام تا چه حد آخه
اين جوري پيش برم تا ٨ صبح تموم ميشه انشالله