نقل قول: سلام
چه جالب خونه مام این مشکل هست و موقع ظرف شستن اندازه ظرف های یک تالار عروسی برای 5 نفر آدم باید ظرف بشوریم
حالا این طرحتون جواب داده؟ خوبه مام پیاده کنیم؟
نه
البته یه فایده ای داشت
فهمیدیم سرنوشت خیلی از قاشق ها مثل سرنوشت قاشق شماره چهار بوده
اینو تا قبلش نمی دونستیم
برخی از پیاله ها هم سرنوشت شومی داشتن که قابل پخش نیست
نقل قول: آره خب چنگال هم همون قاشقه که شیار داره نمیدونم چرا وقتی باهاش ماست میخورم بقیه مسخرم میکنن
آخه این رفتار از شما بعیده
بهتون می خوره درحالت عادی ماستو سر بکشین
همراه با گفتن این جمله که
ماست همون شیرِ که یکم خودشو گرفته ،فکر می کنه کی هس حالا
نقل قول: اگه بنا به صداقته بگید که شما نارنجی ها توی سینک ظرفشویی هم فین میکنید هم جوراب میشورید هم پاهاتون رو
سلام
عیدتون مبارکا
چه وضعیتیه
یه پست زدم برای ثبت نام . با همون یه پست شدم برترین ارسال کننده امروز
احساس میکنم یه نفر اومده کانون رو با خانواده دعوت کرده رفتین پیشش ولی به من نگفتید
سلام عزیزان
نمیدونم چرا ولی دوست دارم تو شبانه روزی حرف بزنم
البته احتمال میدم که شاید هیچ ری اکشنی هم دریافت نکنم
کانون بهم احساس امنیت میده ...
انگار من برای اینجام ...
گاهی از پاکی دور میشم
میرم چرخ هامو میزنم
گاها از خودم ناامید میشم
شاید درک نکنید چه حال بدی دارم
برام عجیبه نفهمیدم چیشد چجوری گذشت زندگیم
فقط میدونم کارهایی رو انجام دادم که من واقعی نبود
نمیدونم چرا خواستم کس دیگه ای باشم تو زندگیم
شاید یه دنیا خستگی دارم از نرسیدن ها
از تحقیرها
اینا باعث شد بشم یه ادم دیگه بزنم زیر همه چی
ولی مگه دل بی یاد خدا اروم میگیره ؟؟
امروز اومدم کانون امگار به خودم برگشتم ...
من همیشه میگفتم خدا کافیه
اما الان بدجوری گم شدم تو عقاید خودم
یه خستگی عمیق دارم
امیدوارم ز این روزا با درسای بزرگی خارج شم
التماس دعا عزیزای دل
قدرخودتونو بدونید
همه تون بهترینید
صادقانه بگم بهترین دوستای من دوستای کانونیم بودن
(1402 تير 10، 19:46)فرید نوشته است: [ -> ]احساس میکنم یه نفر اومده کانون رو با خانواده دعوت کرده رفتین پیشش ولی به من نگفتید
واقعا ها!!!!!
چه خبره اینجا
سکوت بی سابقه ایه
هنوز امتحانا تموم نشدن ؟؟ یا موضوع یه چیز دیگست؟