۱ : آقا آرمین من اگر محدودیت جنسیتی نبود حتما با تور می رفتم
گاهی وقتا می شینم سرچ می زنم تورها به جاهای مورد علاقه م
... یه کمی حالم بهتر می شه!
۲ : آقا رامین یکی از آرزوهای خیلیا همینه که خانواده تشریف ببرن سفر!
من حاضرم نون پنیر بخورم یه هفته
۳ : علی آقا اون باز یکی از حسرتهای من در سیستمهای اجتماعیه مدرنه
خیلی وقتا می طلبه چند تا باز بزنی تا طرف زحمت بکشه و جواب بده
چی با خودشون فکر کردن که تو تلگرام این آپشنو نذاشتن؟؟؟
۴ : کاکو محمد جدا فکر کردین این همه تلاش برای هماهنگی بیش از یک خانواده است؟
خیر
تلاش من برای هماهنگ کردن خانواده خودمون و خانواده خواهرم و در نهایت برای هماهنگ کردن فقط تعدادی از اعضای خانواده در نهایت به هیچی منتهی شد
۵ : عاشق خان من گاهی می گم شما خارجی !
۹دا ایرانین یا خارج؟
می توانم خانم ان شالله یه روز میاد که همه تورهایی که عکس هاشون رو دیدید و دوست دارید رو با یه همراه خوب میرید و کلی لذت می برید از سفرهای دو نفره تون.
امیدوارم این همراه خوب هر چه زودتر قسمت تون بشه.
-------------
شما عادل و میعاد رو میشناسید؟
من تصادفی دو روز پیش آشنا شدم.
شبکه یک برای برنامه نوروزی آورده بوده شون.
اجرا هم داشتن.
پسر کوچیکه میعاد، چقدر بامزه است.
نگاه ها و لبخندهاش واقعا دوست داشتنیه.
خوش به حالش که همچین برادر بزرگتر خوبی داره.
پدر و مادرشون ناشنوا هستن.
برادر بزرگتره میره دنبال موسیقی بعد کوچیکه هم همراهش میشه.
رفتم پیچ اینستاشون دیدم بالای 500 هزار تا فالور دارن.
دنیای هنر عجب دنیایه.
تو حوزه های تخصصی هر چقدر کارت درست باشه چقدر معروف میشی؟
اما یه خواننده یا بازیگر نه چندان فوق حرفه ای هم باشی، صدها هزار نفر و بلکه میلیون ها نفر به دنبالت میان.
من تا آخر عمرم فکر کنم نهایتا 1000 نفر اسمم رو بشنون.
شناخت و فالو کردن و غیره و ذالک بماند.
من همیشه دوست داشتم معروف بشم.
------------
آشنایی با عادل و میعاد موجب شد با سهیل رحمانی هم آشنا شم.
ای ول داره.
علی الحساب
این آهنگ رو ازش داشته باشید.
(1397 آبان 13، 10:52)سها نوشته است: [ -> ] (1397 آبان 4، 19:21)Pourya نوشته است: [ -> ]درود
باید اعتراف کنم که چقدر دلم هوای اون روزای کانون رو کرده ، چقدر به کانون و بچه هاش وابسته بودم
لحظه های قشنگی داشتیم ، خوب و بد همشخاطره شد
سلام مجدد
چقدر این پست هیجان انگیز بودددددد....
اینقدر دلم میخواد ی بار ی فرصتی بشه تک تک از بچه های قدیم خبر بگیرم ک حد نداره..
کسایی ک درد دلاشونو دغدغه هاشونو میدونستم و درگیر بودم تا بهبود پیدا کنن..
بابا و مامان شدن ها .... ازدواج ها.. اشتغالها.. تحصیل ها.. بزرگ شدن ها... کاش میشد همشونو دید..
یاعلی.
درود
عرض ارادت سها خانم
حرف دل منو زدید
، کانون مثل خونه دوم بود انگاری با بچه های کانون با هم زندگی میکردیم
زندگی منم که شده آه کشیدن و حسرت خوردن
نقل قول: ۵ : عاشق خان من گاهی می گم شما خارجی !
۹دا ایرانین یا خارج؟
چطور مگه؟
(1398 فروردين 3، 18:30)aliunknown نوشته است: [ -> ] (1398 فروردين 3، 18:25)آرمین نوشته است: [ -> ]از این تاریخچه 16 سالش رو فکر می کنم باهاش بودم. 14 سال قبلش دست کی بود؟ چرا به ما نگفتن؟
۱۴ سال قبلش....
بعد اینجا هم یه چکی کن یا تو همون صفحه بالایی Launch رو بزن
بعد یکم قبل ترش هم اینجا میتونی پیدا کنی
البته خیلی از این زمان هاش اینترنت چیز پابلیکی نبود.
داستان درست شدن اینترنت هم خیلی جالبه...
این سرن که صفحه هاش رو آوردی، یه مرکز تحقیقات فیزیک نظریه توی لوزان
چندین و چند کشور جمع شدن و بودجه های عظیم گذاشتن برای کشف ذره های بنیادی جدید توی این مرکز
یک لوله ای به قطر چند متر و به شعاع ۳۰ کیلومتر زیر زمین که داخل خلا می شه و الکترون های پر سرعت رو اون داخل شتاب می دن
بهش می گن شتاب دهنده
حالا شما ممکنه بپرسین، این همه گرسنه توی جهان هست، چرا باید این همه پول خرج بشه برای این کارا؟
بهترین پاسخ همین مثال اینترنته. اینترنت رو اولین بار محققین سرن برای تحلیل داده های خودشون و ... درست کردن
بعدش دیدن عجب چیز بدرد بخوریه و پابلیکش کردن
و الان از نتیجه اش کل جهان دارن استفاده می کنن
شما اگر بخوای یه ماشین بهتر بسازی نیاز به مهندس داری
ولی اگر بخوای روش جدیدی برای حمل و نقل پیدا کنی به فیزیک دان نیاز داری
(1398 فروردين 3، 22:52)Pourya نوشته است: [ -> ] (1397 آبان 13، 10:52)سها نوشته است: [ -> ] (1397 آبان 4، 19:21)Pourya نوشته است: [ -> ]درود
باید اعتراف کنم که چقدر دلم هوای اون روزای کانون رو کرده ، چقدر به کانون و بچه هاش وابسته بودم
لحظه های قشنگی داشتیم ، خوب و بد همشخاطره شد
سلام مجدد
چقدر این پست هیجان انگیز بودددددد....
اینقدر دلم میخواد ی بار ی فرصتی بشه تک تک از بچه های قدیم خبر بگیرم ک حد نداره..
کسایی ک درد دلاشونو دغدغه هاشونو میدونستم و درگیر بودم تا بهبود پیدا کنن..
بابا و مامان شدن ها .... ازدواج ها.. اشتغالها.. تحصیل ها.. بزرگ شدن ها... کاش میشد همشونو دید..
یاعلی.
درود
عرض ارادت سها خانم
حرف دل منو زدید ، کانون مثل خونه دوم بود انگاری با بچه های کانون با هم زندگی میکردیم
زندگی منم که شده آه کشیدن و حسرت خوردن
سلام
اخی.. فکر نمیکردم جواب بدید ب پستم..
از خودتون هم میگفتین بد نبود..
ان شاءالله هر چی پیش روتون هست پر از خیر باشه و قدر لحظه هاتونو بدونین و عالی طی بشه براتون..
و
چقدر نگران بچه های کانونم..
تو شهرهای مختلف خیلی ها درگیرن..
خدا ختم ب خیر کنه این اتفاق های ناگوار رو..
ی دوستی تو کانون داشتیم رفت ک رفت ک رفت..
ی وقتا تو ذهنم میاد ک نکنه فوت شده!!
خیلی منفی بافیه.. اما خب میتونه باشه..و چقدر غصه داره همچین تصوری...
یاعلی.
فکر فوت دوستای قدیمی تو ذهن من هم میاد
دور از جونشون
سلام
فکر می کردم فقط من نگران از دست رفتن جان کانونی هام.
ان شاءالله که همه شون سلامت باشن و این قدر غرق خوشی که وقت کانون اومدن ندارن.
اینجا که یه ریز بارون میومد تا همین دو سه ساعت پیش.
آسمون دل پری داشت.
------------
علی ناشناخته
اعلام کرده فردا ساعت 9 شب جشن تولد کانون رو بگیریم.
چه کنیم به نظرتون؟
کی حاضره جشن تولد؟
باید بگردم یه لباس خوشگلم رو پیدا کنم.
من ناچیز از درک حکمت خدا قاصرم
درک نمیکنم چرا منی که مدتهاست اماده رفتنم و به نظرم همه چی برای رفتن مهیاست و دیگه نباید بیش از این خانواده رو اذیت کرد
ولی
چرا من نمیرم و ادمهای دیگه ایی که پر از امید و شادی تو این ایام بودن یهو خانواده اشون داغ دار میشن
خدا به همه صبر بده همه اونایی که چه ایرانین چه غیر ایرانی، چه مسلمان و چ غیر به نحوی عزیزشون رو از دست دادن
سلام
خانم سلف مید واریور
بله استقلال خیلی خوبه.
چه تصمیماتی می تونیم بگیریم که به ما کمک کنه امسال مستقل تر از سال پیش باشیم؟
خانم مهر خدا
خدا همه درگذشتگان رو بیامرزه.
و به شما هم طول عمر با عزت بده.
عاشق
اینجا آفتابی آفتابی شده. هوای خارج خب معلومه فرق داره.
اینکه همیشه مهمونی ها رو به جشن های تولد کانون ترجیح میدی، اصلا قشنگ نیست.
تو هیئت مدیره مطرح می کنم تا تصمیمات جدیدی روت اتخاذ بشه.
بچه ها
فقط نه ساعت دیگه به تولد کانون باقی مونده.
سلام اومدم تولد کانون رو تبریک بگم یادم نمیره اینو
...عید رو هم تبریک میگم به همه کانونی ها
ببخشید اگه کمتر فرصت حضور در جمع کانونی ها رو دارم...از کم لطفی نیست از کم سعادتیه
راستی منم مزدوج شدم...
خودم یکی خبر ازدواجشو میداد سریع قبل تبریک میرفتم تو پروفایلش که ازدواج چه تاثیری روی هوشیاری و پاکیت گذاشته
و بعد از این همه سال یه پاسخ سرراست نگرفتم که بالاخره چی میشه با ازدواج. کسی رک و راست نگفت
حالا خواستم بگم من تازه عقد کردم زوده نظر بدم حتما میام تجربم رو رک و راست و شفاف بهتون میگم. الان زوده حرفی بزنم
راستش خودمم دو دل بودم برا ازدواج دیگه به خدا و امام رضا سپردم همه چی رو برام خیلی دعا کنید لطفا
اما راجع به خواستگاری و عقد و اینا در خدمتم سوالی بود.اولین و مهمترین توصیه م اینه که قبل از ایجاد علاقه قبل اینکه خیلی خودتون و خانواده هاتون درگیر بشین به علم روانشناسی احترام بزارید و مشاور برید.درسته مشاور خوب گرونه ولی خب واقعا ارزشش رو داره...اینم توصیه همساده
سلام همساده جان
مباااااااااااااااااااااااااااااااارکه.
چقدر غیرمنتظره.
امیدوارم خوشبخت بشی کنار همسر محترم.
با همدیگه روزهای خوشی داشته باشید.
به به همساده جان رفیق قدیمی
مباااارکههههههه
تبررریک به اقای همساده برای مزدوج شدنشون
خبررررر خبرررررر خبررررررر
عکس لو رفته از عروس و داماد جدید اقای همساده و بانو
خبررررر خبرررررر خبرررررر
ما تو نوروز کلاً یه دونه عیددیدنی میرم
اون یه دونه رو هم قرار شده الان بریم.
به نظرتون تا 9 برمی گردم؟
کجایی ای هیئت مدیره؟