جهت اطلاع همخونهایهای گرامی و عزیز
مدتی من کانون حضور نخواهم داشت.
به مراقبتهای جدیتری نیاز دارم که حضور کانونیم مانع اون میشه.
امیدوارم تو فاصلهای که نیستم برای همهتون همه چی خوب پیش بره
و موقعی که برمیگردم خبرهای خوب بشنوم.
فقط قبل اینکه برم میخواستم تشکر کنم از دوستانی که تو فعالیتهای ماه محرم شرکت کردن
و همینطور تشکر از دوستانی که با بیتفاوتی عبور کردن.
خداییش از نظر شما بد نیست که یه نفر میشینه کلی فکر میکنه، برنامه میذاره و دوستانش رو دعوت میکنه ولی اونها هیچ واکنشی نشون ندن؟
تو فعالیت سوم فقط
یه نفر باید شرکت میکرد؟
این فعالیتها رو تا صد فعالیت هم میشد انجام داد. من هنوز کلی برنامه داشتم.
اما واقعاً روم نشد فعالیت چهارم رو مطرح کنم.
با روندی که در پیش بود احتمالاً تو فعالیت چهارم همون یک نفر هم شرکت نمیکرد.
ده دقیقه وقت گذاشتن واسه جواب دادن چند تا سوال این قدر سخت بود؟
اصلاً ۶ تا سوالش رو جواب نمیدادید. ۳ تاش رو جواب میدادید.
باور کنید اگه مینوشتید دچار نوعی عقبموندگی ذهنی هستید که اثرات اجتماعی و خانوادگی پاکی رو نمیتونید درک کنید. یا دستاوردهای پاکی رو نمیتونید درک کنید. اما به احساسهای پاکی میتونید فکر کنید و ۲ تا از همونها رو مینوشتید بازم کلی قوت قلب میگرفتم.
فکر کنید یه تازهوارد بیاد و ببینه مدیر یه سایت هر ۱۰ روز یک بار، منظم و دقیق و برنامهریزیشده، فعالیت دسته جمعی میذاره ولی اعضای اون سایت شرکت نمیکنن. بعد هی میبینه کسی بها نمیده، هی دوباره به کارش میده.
نمیگه این آدم دیوونه است؟ نمیگه چه آدم احمقی که برای در و دیوار ۵۰ خط ۵۰ خط مطلب مینویسه؟
فکر نمیکنید وقتی من دعوت میکنم و کسی این دعوت رو نمیپذیره، جلوی این جمع بیاعتبار میشم؟
به فرض که این فعالیتها رو دوست نداشتید. کی گفته مهمه به علتهای پاکی فکر کنیم؟ چه اهمیتی داره باورهای ما باورهای قوی باشه؟
به فرض که این فعالیتها برای شما نبود. برای منافع شخصی و سود کلان شخصی آرمین بود.
به فرض که تو ماه محرم و صفر نبودیم. کی گفته تو ماه محرم باید اتصال حسینی داشت؟ اصلاً کی گفته برای امام حسین باید کاری کرد؟
به فرض که من مدیر نیستم. من کارگر کانون. شما همه مدیر کل کانون.
به اندازه دعوت یه کارگر و دوست کانونی هم نمیارزیدم که یه فعالیت ناخوشایند رو صرفاً برای منافع شخصی، تو ماه محرم که ماه دستگیری هست ۱۰ دقیقه از وقتتون رو تلف کنید؟
من براتون چند دقیقه میارزم؟
چقدر از وقتتون رو اختصاصی به خاطر من هدر بدید حالتون بد نمیشه؟
مثلاً یک دقیقه میارزم؟ یا اونم نمیارزم؟
نه مشکل نرمافزاری داریم. نه سختافزاری. نه محدودیت بانکهای اطلاعاتی.
چیزی به نام دشمن هم نداریم که ازش بترسیم یا برامون مانعی ایجاد کرده باشه.
اینجا صدها کار میشه انجام داد.
صدها ایدهی بکری که هیچ جایی شدنی نیست، اینجا شدنیه.
اما موضوع سر اینه:
(1398 مرداد 18، 7:33)آرمین نوشته است: [ -> ]موضوع سر اینه.
واقعا می ارزه؟
ارزش داره این همه وقت بذاری؟ این همه انرژی؟
برای کی؟ برای چی؟
آدمهای کانون برای من خیلی میارزن.
خیلی بهشون فکر میکنم.
نمیدونم چرا. اما واقعاً برام مهمن.
اینکه اینجا بیان و اینجا شلوغ باشه برای من مهم نیست.
اینکه چطور زندگیشون رو پیش میبرن برام مهمه. اینکه اینجا بیان چی کار کنن و چه اثری روی کانون بذارن تا بقیه هم زندگیشون رو درست پیش ببرن برام مهمه.
اما در قبال این همه که آدمهای کانون برای من میارزن، وقتی احساس میکنم براشون نمیارزم واقعاً ناراحتم میکنه.
حداقلش به این فکر میکنم که واقعاً اینجا فضا اشغال کردم و وقتم رو در جایی هدر میدم که اون رو اشغال هم کردم.
خب از یه طرف واقعیت اینه که حتما خیلی آدمهای متخصصتر از من هست. مومنتر. بااخلاقتر. متعهدتر. سالمتر. دوستداشتنیتر.
شانس شما بوده که به تور من افتادید.
اما از یه طرف دیگه واقعیت اینه که من از خیلیها یاری میخوام. تو همین ۶ ماه اول سال از خیلیها یاری خواستم و پاسخ منفی دادن.
وقتی اونها قبول نمیکنن من چی کار کنم؟ من خودمم بیش از این بلد نیستم.
خدا رو شکر که همه به شرایط فعلی کانون و خودشون راضیان و نیاز به تغییر نمیبینن. من میتونم کلی خوشحال باشم.
و خدا رو شکر که نمیتونم ترغیب و تشویقی برای فعالیت کسی باشم. من با وجدان راحت میتونم اینجا نباشم.
امیدوارم لااقل وقتی که برای خودم میذارم، برای خودم مفید باشه و حال بهتری رو برام به وجود بیاره.
ممنون که برام دعا میکنید.
هوای خودتون و کانون رو داشته باشید.
تو فاصلهای که من نیستم لطفاً مواردی رو که من به ارجاع میدادید به آقایان عاشق فاطمه زهرا، شازده کوچولو و قاصدک ارجاع بدید.
هم امین هستن. هم کاربلد و متعهد.
خدا آخر و عاقبت همه ما رو ختم به خیر کنه.