نقل قول: تاج گویا شیرینی گذاشته بودی. برای من که هر کاری کردم باز نشد. فکر کنم یکی قبل از رسیدن من ترتیب همه رو داده. 4chsmu1
نمیدونم چک کردم دامنه اش هم com بود
من براتون پیک میکنم ادرس بدید
نقل قول: آدم هر قدر برای رسیدن به یک هدفی تلاش کنه و به هدفش نزدیک تر بشه شادی بیشتری نصیبش میشه.
اگه هدف درست باشه و اقدامات صحیح، طی کردن خود مسیر هم میتونه یه اتفاق شادی آفرین باشه.
این واقعا درست و زیباست
ولی جسارتا یکم ایده آلیستی نیست؟
پن: من از همگی فکر میکنم کوچیکتر باشم و قصدم واقعا به جواب رسیدنه خدایی نکرده جسارت نشه
(1402 آذر 3، 20:39)العبد المرحوم نوشته است: [ -> ]راستش یکم تو همین سختی توکل کردنه بحث وجود داره
من که به نظرم خدا همیشه صلاحمون رو میخواد و اگه بهصورت قلبی دل بدیم بهش، تلاشها بیحاصل نمیمونه. حتی اگه اولش متوجه نشده باشیم بعدها حکمتش رو میفهمیم.
(1402 آذر 3، 20:39)تاج نوشته است: [ -> ]نکته من : قانع بودن شاید باعث میشه بهتر چیز ها تجربه کنیم
ممنون داداش از نکته خوبت.
از این دید بهش نگاه نکرده بودیم.
آدم حریص و طمعکار هر چی بیشتر داشته باشه بیشتر میخواد و همیشه ناراضیه.
(1402 آذر 3، 20:39)تاج نوشته است: [ -> ]نکته من : قانع بودن شاید باعث میشه بهتر چیز ها تجربه کنیم
یعنی نیمه پر لیوان نگاه کنیم قدر نعمت های که داریم بدونیم و حفظشون کنیم مثل سلامتی یا حافظه یا هر چیز دیگه ای
خب با توجه به اینکه کمکم به آخرهای گردهمایی نزدیک میشیم، یکی لطفاً فال حافظش رو آماده کنه.
فقط خواست فال بگیره قبلش بگه که نیت کنیم.
راستش من تدارک یه نیمچه جشنی رو دیده بودم
اما خب آرمین جان به پیام بنده برای برگزاری پاسخ ندادن
ایشالا یه موقع دیگه برگزار میکنم
(1402 آذر 3، 20:43)تاج نوشته است: [ -> ]نقل قول: تاج گویا شیرینی گذاشته بودی. برای من که هر کاری کردم باز نشد. فکر کنم یکی قبل از رسیدن من ترتیب همه رو داده. 4chsmu1
نمیدونم چک کردم دامنه اش هم com بود
من براتون پیک میکنم ادرس بدید
داداش راضی به زحمت نیستم.
ولی باشه. خصوصی آدرس میدم.
وی دست رد به هیچ گونه هدیه و شیرینی نمیزند.
(1402 آذر 3، 20:43)سپهرر نوشته است: [ -> ]سلام
امیدوارم که خوب باشید
سلام داداش سپهر
خوبی؟ چه خبر؟
خوش اومدی.
نقل قول: سلام داداش سپهر
خوبی؟ چه خبر؟
خوش اومدی.
قربانت داداش خوبم خداروشکر
درس پروژه درس
شما چه خبر؟
سفر خوب بود؟
(1402 آذر 3، 20:43)سپهرر نوشته است: [ -> ]سلام
امیدوارم که خوب باشید
سلام داداش سپهر خیلی خوش اومدی
پست های بالا پذیرایی ها هستن بفرما استفاده کن
در مورد موضوع نکته تو چیه داداش؟
(1402 آذر 3، 20:49)سپهرر نوشته است: [ -> ]راستش من تدارک یه نیمچه جشنی رو دیده بودم
اما خب آرمین جان به پیام بنده برای برگزاری پاسخ ندادن
ایشالا یه موقع دیگه برگزار میکنم
داداش شرمنده.
من تو سفر بودم و اصلا یه وضعی. پیامهام رو ندیدم. همین الان دیدم پیام داده بودی.
و الان دیدم پیامهای دیگهای هم بوده که ندیدم.
عذرخواهی من رو بپذیر.
انشاءالله تو گردهمایی آینده جشن رو برگزار میکنیم. میشه برای شب یلدا.
(1402 آذر 3، 20:47)آرمین نوشته است: [ -> ]خب با توجه به اینکه کمکم به آخرهای گردهمایی نزدیک میشیم، یکی لطفاً فال حافظش رو آماده کنه.
فقط خواست فال بگیره قبلش بگه که نیت کنیم.
فال دسته جمعی مشکلی نداره
من نیت چی کنم و فال بگیرم؟
(1402 آذر 3، 20:51)سپهرر نوشته است: [ -> ]قربانت داداش خوبم خداروشکر
درس پروژه درس
شما چه خبر؟
سفر خوب بود؟
انشاءالله خوب و خوش و موفق باشی.
خدا رو شکر. خیلی خسته شدم. ولی تجربه خوبی بود.
(1402 آذر 3، 20:39)العبد المرحوم نوشته است: [ -> ]ممنون از شما
راستش یکم تو همین سختی توکل کردنه بحث وجود داره
خانم العبد المرحوم اینکه میگیم توکل بر خدا، میدونید چرا؟
چون خدا کمکاشو از قبل فرستاده
اینکه من میخوام کنکور بدم، دلیلش اینه که قدرت فکر و تحلیل دارم، توان مطالعه دارم، توان رقابت دارم.
اینکه من وارد رقابت کنکور شدم یعنی قابلیت اول شدن رو هم دارم.
همچنان که همه شرکت کنندگان این قابلیت رو دارن و خدا توانش رو بهشون داده و باقی کار به تلاش خودشونه.
و اینکه
خدا باز هم توی این مسیر کمک میکنه.
هرچند که
خدا کمکاشو از قبل فرستاده
(1402 آذر 3، 20:43)سپهرر نوشته است: [ -> ]سلام
امیدوارم که خوب باشید
سلام سپهر جان؛ خوش اومدی داداش
(1402 آذر 3، 20:43)العبد المرحوم نوشته است: [ -> ]این واقعا درست و زیباست
ولی جسارتا یکم ایده آلیستی نیست؟
پن: من از همگی فکر میکنم کوچیکتر باشم و قصدم واقعا به جواب رسیدنه خدایی نکرده جسارت نشه
نه بزرگوارید
تو نگاه اول شاید خیلی ایده آلیستی باشه؛ اما خوب که نگاه کنیم واقعیه
اگه بخواییم از عاقبت آخرت انسان ها چشم پوشی کنیم و در مقیاس این دنیا حرف بزنیم؛ واقعیت زندگی همینه
شاید با نگاه کردن به پدربزرگ و مادربزرگ ها اینو درک کرد.
مسلماً اونها رنج و مشقت زیادی رو تحمل کردن، درد زیادی رو چشیدن، سختی های عجیبی رو پشت سر گذاشتن اما وقتی خاطره تعریف میکنن، انگار دارن یه قصه افسانه ای نقل میکنن.
جوری که تلخی زندگی میشه نمک زندگی و نمک زندگی میشه شیرینی اون