می دونی مشاور من چی میگه هیچکس؟
میگه وقتی خودت حالت خوب نباشه نمیتونی به بقیه کمک کنی نمیگم مسیولیت هات رو بذار کناپس اول حال خودتو خوب کن
بودنت با اون ادم فقط بدترت میکنه؟
ببین چی برات درسته
درسته
بنظرتون بهتره یهویی غیب بشم از زندگیش؟
چون دیگه همو نمیبینیم فقط تلفنی و واتس اپ و وایبر و اینا....بلاکش کنم توشون؟
یا دعوا راه بندازم قهر کنم؟
البته این کارم کردم دوباره اومده با حرفاش دلم میسوزه باهاش آشتی میکنم.
نخیر
با جدیت بهش بگو این حرفا رو نزن
شروعم کرد در جا حرفشو قطع کن
حرفایی زد که ناراحتت میکرد در جا بگو بهش اذیت میشم
بگو منم مشکلات خودمو دارم
اگرم دیدی دست بردار نیست
مثلا همه ش داره ایه یاس میخونه
مودبانه خدافظی کن برو
سلام
هیچکس خانم، میتوانم خانم درست میگن
به نظرم ایشون بهتون وابسته شدن شدید
برا حفظ خودتون و ایشون رابطتونو قط کنید
شماره 09640 برای پاسخگویی به سوالات مذهبی هست که البته بخش مشاوره و روانشناسی ام داره ولی مشاورش فک کنم مرده، و فک کنم تماسشم رایگان باشه
تو تلتکسم یه چندتا شماره زده برا روانشناسی، تلتکس شبکه 3رو یه نگاه بندازین، البته برا تلفن هزینه میندازه
مشاورهاشم زن و مرد هستن
ان شاء الله موفق باشین
من داره چشام باباقوری میشه
ممنون میتوانم خانم
التماس دعا
یاعلی
خیلی ممنونم
درسته من بایدجدی برخورد کنم.و اون هم زیادی وابسته شده.
میتوانم خیلی لطف کردی
آقای اسورد از شما هم ممنون برای مشاور
نزنی شل و پلش کنی بگی می تی گفتا
جدی باش
اما نزنش
:دی
(1393 دي 18، 22:46)mahdi نوشته است: [ -> ]كار نميخواستم راه بندازم، بايد برم سركار
فعلا تصميم دارم يكم استراحت كنم، اگه بذارن البته. و يكم درس بخونم.
داداش ازدواج قبل از خدمت سخته، توو طول خدمت واقعا اذيت ميشه آدم.
داداش شما وارد نیستی.
ازدواج که کنی ، یه مدرکم داشته باشی خدمتت تو شهر خودت ، هر روز هم می ری خونه. یکی از اقوام بنده عقد کرد بعدش رفت سربازی. البته خوب سختی کشیدا ولی شما فکر کن اگر عقد نمی کرد کجا باید می رفت خدمت ولی این جوری تو شهر خودشون خدمت رفت توی یه بهداری. دندونم می کشید.
بعضی شب ها هم می اومد خونه می خوابید.
ولی خب متاسفانه همه شانس اون اقوام بنده رو ندارن ، هر جا بری خاستگاری اول می گن خونه ، بعد می گن شغل و ماشین و پول عروسی ، البته قبلش می پرسن سربازی رفته ، اگه بگی نرفتی که می اندازنت بیرون.
خلاصه این که منم مثل شما فکر می کم هنوز یه ده سالی تا ازدواج کار دارم. ولی خب این سنت غلطیه به نظرم.
(1393 دي 18، 22:48)می توانم نوشته است: [ -> ]اقایون تشریف ببرن اورژانس
با منی ؟ چرا آخه؟
اخه یه اقایه اورژانسی داشتیم
گفتم اقایون برید دربابیدشون
که نرفتن به خیالم
سلااااااااااااااااام به همگی
عیدتون مباااااااااااااارک
(1393 دي 18، 22:16)mahdi نوشته است: [ -> ]سلام عليكم
عيد همگي مبارك
خدمت ما هم تموم شد
مبااااااااااااارک باشه آقا مهدی
به سلامتی
پس شیرینی تون کو؟؟؟؟؟؟
عجیبه ها داداش منم که خدمتش تموم شده میگه کاش دوباره خدمت بودم
جدیدا خدمت سربازی انگار خیلی خوش میگذره
البته سختی های خودشم داره
آموزشی که داداشم رفته بود خیلی مقرراتی و سخت گیر بودن
وقتی داداشم میومد خونه واقعا اخلاق و رفتارش 180 درجه تغییر کرده بود و عالی بود بنظرم
اما بعد آموزشیش یه جورایی شبیه خونه خاله بود تا سربازی و داداشم دوباره همون شد که بود!
به هر حال هر کسی اگه زرنگ باشه از سربازی هم یه موقعیت طلایی میسازه
خیلی حرف ها دارم اما تا بعد
موفق باشید همگی
راستی شیرینی های گلبرگ خیلی خوشمزس
حتما بخورید
سلام -میشه راهنماییم کنید لطفا
تا حالا شده کاری رو شروع کنی که نیاز به آموزش اولیه داشته باشه اما تو از روی علاقه تونسته
باشی مراحل اولیه اش رو بدون آموزش طی کنی اما تو مراحل بعد همش شکست بخوری تا جایی
که ازش یه نفرت تلخ پیدا کنی و بخوایی انجامش ندی اما چون دوستش داری دوباره بری سمتش ولی
بازم شکست ها شروع بشه.حالا تو از یه طرف دوستش داری از طرف دیگه احساس میکنی که
شخصیتی که برا خودت متصور هستی داره بخاطر شکست هات جلوی دیگران خرد میشه .
این شده مشکل من .نمیدونم بیرون باشم و در آرامش از ناظر بودن بهش لذت ببرم یا دوباره واردش
بشم و احساس خرد شدن شخصیت بهم دست بده (دوستش دارم که اینطوری شده برام). آیا
دوست داشتن در جدا بودن معنی پیدا میکنه