5 ساله تو کانون میام میرم تاحالا نشده 3 تا پست پشت سر هم بتونم بزنم ؛ چجوری انقدر پست میزنید؟
چقدر هم سرعتتون بالاست
من برای این 11 تا پست یه هفته وقت لازم دارم
منم دقیقا همینایی که آقا رامین گفتن
الون خانم هم دلشون واسه کانون و کانونیا تنگه
و همتونو دوست داره
دانی که را سزد صفت پاکی: آنکو وجود پاک نیالاید
در تنگنای پست تن مسکین جان بلند خویش نفرساید
دزدند خود پرستی و خودکامی با این دو فرقه راه نپیماید
تا خلق ازو رسند بسایش هرگز بعمر خویش نیاساید
آنروز کسمانش برافرازد از توسن غرور بزیر آید
تا دیگران گرسنه و مسکینند بر مال و جاه خویش نیفزاید
در محضری که مفتی و حاکم شد زر بیند و خلاف نفرماید
تا بر برهنه جامه نپوشاند از بهر خویش بام نیفراید
تا کودکی یتیم همی بیند اندام طفل خویش نیاراید
مردم بدین صفات اگر یابی گر نام او فرشته نهی، شاید
از هدفهای زندگیم این بود که به تلافی همه کارهای زشتی که تو مجازی کردم بخاطر همه چرت و پرتها و ناهوشیاریهایی که کردم..تو نت اثر مثبت بزارم...تو کانون و جاهای دیگه ای که عضوم به دوستان همدردم کمک کنم مخصوصا به خواهران همدردم به تلافی همه آزار و اذیت ها و چتهایی که کردم و نباید میکردم...واسه همین اگه مسئولیتی میپذیرفتم با عشق انجام میدادم همه زورمو میزدم از کسی هم انتظار تشکر نداشتم چون کفاره کارهای زشتم بود.
اما الان به این نتیجه رسیدم که برنامه میگه:
اگر در جمع دوستان همدردمان درباره بهبودی صحبت کنیم، اما مانند دوران اعتیاد فعال زندگی کنیم، اعضای گروه ممکن است گمان کنند که ما کاری بیشتر از نقل شعارهای که به درد چسباندن بر روی سپر اتومبیلها میخورد، انجام نمیدهیم.
آنچه به اعضای تازه وارد منتقل میکنیم، بیشتر از آنچه میگوییم، از شیوه زندگی ما نشأت میگیرد. اگر بدون تجربه معجزه توکل به خداوند فردی را به "سپردن اوضاع به نیروی برتر" نصیحت کنیم، احتمالاً این پیام به گوش تازه واردی که مد نظر است، نخواهد رسید.
.........................
خیلی خرابم از همه لحاظ
اینبار نمیتونم به قطعیت بگم که درست میشه همه چیز
عاشقم بمون همیشه باورم همیشگی شه / فرق بین بودو نبودت فرق مرگ و زندگیشه
سلام
این ویدئو قشنگه
برنامه ی ویتامین 3 ؛ صحبت های علی ضیا با کسی که کما رفته بود و برگشته
همه چیز از اون دنیا یادشه و تعریف میکنه
حجم زیادی نداره ؛ 13 مگ ؛ اگه میتونین ببینین خیلی تاثیر گذاره
ترس میاد تو جون آدم ! اون دنیا چه شکلیه واقعا ؟ من که میدونم هیچوقت بنده ی خوبی نبودم . کاش هیچوقت دنیا نمیومدم
سلام دوستان
خوبید؟
بهتون عید رو تبریک می گم.
(1395 آذر 26، 20:42)رامین. نوشته است: [ -> ]سلام
این ویدئو قشنگه
برنامه ی ویتامین 3 ؛ صحبت های علی ضیا با کسی که کما رفته بود و برگشته
همه چیز از اون دنیا یادشه و تعریف میکنه
حجم زیادی نداره ؛ 13 مگ ؛ اگه میتونین ببینین خیلی تاثیر گذاره
ترس میاد تو جون آدم ! اون دنیا چه شکلیه واقعا ؟ من که میدونم هیچوقت بنده ی خوبی نبودم . کاش هیچوقت دنیا نمیومدم
خب داداش ، این خیلی خوبه که الان به یاد اون دنیات بیافتی.
خیلی ها هستن ، که تا چند ثانیه قبل از مرگشون هم باور ندارن که روزی می میرن.
تناقض های زمانه ی ما
امروز خانه های بزرگ تر داریم اما، خانواده های کوچکتر داریم. امروز راحتی بیشتر اما، زمان کمتر داریم.
مدارک تحصیلی عالی تر داریم اما، درک عمومی کمتر شده. آگاهی بیشتر داریم اما، سلامتی کمتر شده.
متخصصان بیشتری داریم اما، مشکلات بیشتر شده. داروهای بیشتری داریم اما، سلامتی کمتر شده.
بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم. خیلی کم می خندیم. خیلی تند رانندگی می کنیم. خیلی زود عصبانی می شویم. تا دیروقت بیدار می مانیم. خیلی خسته از خواب برمی خیزیم. خیلی کم مطالعه می کنیم. اغلب اوقات تلویزیون نگاه می کنیم. به ندرت دعا می کنیم.
چندین برابر ثروت داریم اما، ارزش هایمان کمتر شده. زیاد صحبت می کنیم اما، به اندازه ی کافی دوست نمی داریم و زیاد دروغ می گوییم.
زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما، زندگی کردن را نه. به جای اینکه زندگی را به سالهای عمرمان بیفزاییم سالهای عمر را به زندگی افزوده ایم.
بیشتر خرج می کنیم اما، کمتر داریم. بیشتر می خریم اما، کمتر لذت می بریم.
بیشتر می نویسیم اما، کمتر یاد می گیریم. بیشتر برنامه می ریزیم اما، کمتر به انجام می رسانیم.
عجله کردن را آموخته ایم اما، صبر کردن را یاد نگرفته ایم. درآمدهایمان بیشتر شده اما، اصول اخلاقی ضعیف تری داریم.
اکنون زمان غذاهای آماده اما، دیر هضم است. مردان بلند قامت شده اند اما، شخصیت ها پست است. سودها کلان شده است اما، روابط سطحی است.
فرصت بیشتر شده است اما، تفریح کمتر است. تنوع غذا بیشتر شده است اما، تغذیه ناسالم تر است. درآمد بیشتر شده است اما، طلاق هم بیشتر است. منازل رویاییست اما، خانواده ها از هم پاشیده است.
بدین دلیل است که پیشنهاد می کنم از امروز هیچ چیز را برای موقعیت های خاص نگذارید. زیرا هرروز زندگی، موقعیت خاص است.
در جستجوی دانش باشید. بیشتر بخوانید. در ایوان بنشینید و منظره ای را ترسیم کنید بی آنکه به نیازهایتان توجهی کنید.
زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید. غذایی بخورید که به آن علاقه مند هستید. جاهایی را ببینید که دوست دارید.
از جام کریستال خود استفاده کنید. بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید. هر لحظه که دوست دارید از آن استفاده کنید.
عباراتی مانند: "یکی از این روزها " و "روزی " را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه ای را که قصد داشتید "یکی از این روزها " بنویسیم، همین امروز بنویسیم.
هر روز و هرساعت و هردقیقه خاص است و شما نمی دانید که آن آخرین لحظه است یا نه.
برگرفته از کتاب روز را خورشید می سازد، روزگار را ما
مسعود لعلی، فهیمه ارژنگی
بازم باختم :( حالم بازم زیاد خوش نیست ظورمو زدم یک هو و بیکاری اومد سراغمو دوباره . . . .
(1395 آذر 28، 0:49)meep نوشته است: [ -> ]بازم باختم :( حالم بازم زیاد خوش نیست ظورمو زدم یک هو و بیکاری اومد سراغمو دوباره . . . .
سلام داداش اشکالی نداره.
پیامم رو خونده بودی که بهت فرستاده بودم؟
این وضعیت سریالی
فشار خانواده برای ازدواج
بی خبریشون از وضع من
درس های تلنبار و راه طولانی تحصیل
بیکاری
بلاتکلیفی
...
آذر 95 هم گذشت
امروز داشتم فکر میکردم که مشکل من کجاست. با چی حل میشه با یه عشق جدید با تمام شدن سربازی با دکتری قبول شدن با یه شغل خوب با پولدار شدن.اما واقعا با دست یافتن به هدفها و آرزوها حال من بهتر میشه؟ خوب خیلی هدفها و آرزوها داشتم که بهشون رسیدم ولی باز روزگار تغییری نکرد و زندگیم بهتر نشد. تا به این پیام بهبودی رسیدم. به درد خودم که خیلی خورد دیدم نزدیک ۵۰ تا مهمان داریم تو کانون گفتم شاید به درد اونا هم خورد.
پیام بهبودی
اکثر ما هر کاری که فکرش را میکردیم، امتحان کرده ایم و حداکثر توان خود را به کار گرفته ایم تا خلأ روحانی درون خود را پر کنیم. هیچ چیز—نه هر گونه تماس مجازی یا حقیقی با جنس مخالف، نه کنترل و مدیریتخود و دیگران، نه ارضای جنسی، پول، مال یا پرستیژ—این خلأ را پر نکرده است. ما عاجز هستیم؛ زندگی ما حداقل از جانب خود ما غیر قابل اداره است. انکار ما این حقیقت را تغییر نمیدهد.
بنابراین تسلیم میشویم؛ از نیرویی برتر میخواهیم از اراده و زندگی ما مراقبت کند. گاهی اوقات در هنگام تسلیم نمیدانیم نیرویی برتر از ما وجود دارد که میتواند سلامت عقل را به ما باز گرداند. گاهی اوقات مطمئن نیستیم خداوندی که درک میکنیم از زندگی غیر قابل اداره ما مراقبت میکند. با این حال، تردید ما واقعیت را تغییرنمیدهد: ما عاجز هستیم. زندگی ما غیر قابل اداره است. باید تسلیم شویم. تنها از طریق این کار میتوانیم خود را به قدر کافی پذیرای از میان رفتن عقاید کهنه و خرابی گذشته و ورود نیرویی برتر در زندگی خود کنیم.
فقط برای امروز: بیقید و شرط تسلیم میشوم. میتوانم این تسلیم را به هر اندازه که میخواهم برای خود آسان یا دشوار کنم. در هر حال، این کار را انجام میدهم.
(1395 آذر 28، 22:59)همساده نوشته است: [ -> ]امروز داشتم فکر میکردم که مشکل من کجاست. با چی حل میشه با یه عشق جدید با تمام شدن سربازی با دکتری قبول شدن با یه شغل خوب با پولدار شدن.اما واقعا با دست یافتن به هدفها و آرزوها حال من بهتر میشه؟ خوب خیلی هدفها و آرزوها داشتم که بهشون رسیدم ولی باز روزگار تغییری نکرد و زندگیم بهتر نشد. تا به این پیام بهبودی رسیدم. به درد خودم که خیلی خورد دیدم نزدیک ۵۰ تا مهمان داریم تو کانون گفتم شاید به درد اونا هم خورد.
پیام بهبودی
اکثر ما هر کاری که فکرش را میکردیم، امتحان کرده ایم و حداکثر توان خود را به کار گرفته ایم تا خلأ روحانی درون خود را پر کنیم. هیچ چیز—نه هر گونه تماس مجازی یا حقیقی با جنس مخالف، نه کنترل و مدیریتخود و دیگران، نه ارضای جنسی، پول، مال یا پرستیژ—این خلأ را پر نکرده است. ما عاجز هستیم؛ زندگی ما حداقل از جانب خود ما غیر قابل اداره است. انکار ما این حقیقت را تغییر نمیدهد.
بنابراین تسلیم میشویم؛ از نیرویی برتر میخواهیم از اراده و زندگی ما مراقبت کند. گاهی اوقات در هنگام تسلیم نمیدانیم نیرویی برتر از ما وجود دارد که میتواند سلامت عقل را به ما باز گرداند. گاهی اوقات مطمئن نیستیم خداوندی که درک میکنیم از زندگی غیر قابل اداره ما مراقبت میکند. با این حال، تردید ما واقعیت را تغییرنمیدهد: ما عاجز هستیم. زندگی ما غیر قابل اداره است. باید تسلیم شویم. تنها از طریق این کار میتوانیم خود را به قدر کافی پذیرای از میان رفتن عقاید کهنه و خرابی گذشته و ورود نیرویی برتر در زندگی خود کنیم.
فقط برای امروز: بیقید و شرط تسلیم میشوم. میتوانم این تسلیم را به هر اندازه که میخواهم برای خود آسان یا دشوار کنم. در هر حال، این کار را انجام میدهم.
اتفاقا امروز منم داشتم همین رو می گفتم : گفتم خدایا تسلیمم.
خدایا من زدم درب و داغونش کردم ، درست کردنش با تو
مقصر اینکه من افتادم توی این راه چه کسی می تونه باشه ؟
خودم ؟
دلم شکست ...
ای عزیز حضرت زهرا س
حسین ع
خسته ام
سلام
بچه ها من بعد از این چند سال یه چیزی رو خیلی بهش عقیده پیدا کردم ..
فقط خدا ...
فقط خدا ...
فقط خدا ...
مشکل ما نداشتن خداس .. مشکل ما عمل نکردن به دستورات خداست ..
اگر در همه ی زندگیمون خط کش خدا باشه .. همه چی حل میشه ..
این دیگه شده باورم ..
و به عینه دیدم چطور خدا جبران می کنه ..
باید سعی کنیم تقوامون رو زیاد کنیم .. هرکاری خدا گفته انجام بدیم .. اخلاقمون رو خوب کنیم .. با همه مهربون باشیم .
بعد بشین و ببین خدا برات چیکار می کنه ..
زندگیت میفته رو غلتک .. اگرم یه جای در زندگیت به مشکل خوردی . میدونی که این از جانب خداست و حل میشه ..
مشکلی که از جانب خدا برای ما اتفاق بیفته از عسل شیرین تره ..
دیگه غمی نداره ..
چون رفیقت خداست ..
یه رفیق خوب خیر بنده اش رو می خواد ..
بازم فقط خدا ...