سلام
خدا بد نده عاشق جان... آنفولانزا مرغی گرفتی؟ یا خروسی؟
اشکال نداره.. شما شادی کن... دوا درمونش با من...
ممنونم ازت طاهر جان...
منم برات دعا می کنم زودتر سربازیت درست شه و بعدم بری سر خونه زندگیت...
(1394 مهر 18، 22:25)می توانم نوشته است: [ -> ]فقط یه خورده ادم دلش یه جوری می شه کلی تلاش کرده درس خونده حالا بره سر کاری که با دیپلمم می شده سرش رفت. حس میکنی عمرتو بیخودی هدر دادی
بله همینه دیگه...
آدم یه عمر تلاش می کنه درس می خونه... بعد یه عمر تلاش می کنه تا کار مرتبط گیر بیاره که تلاش هاش برباد نره...
یکی از دوستام IT خونده الان مسئولیتی شبیه به صندوق دار رو برعهده داره... (شرکت خوبیه و حقوقش هم بد نیست)
ولی خب من اگه می خواستم صندوق دار بشم با همون تحصیلات راهنمایی هم می تونستم برم...
تازه الان 10 12 سال هم سابقه کار داشتم...
نمی دونم...
یه جا دیگه که آزمون استخدامی داده بودم... امروز زنگ زدن گفتن سه شنبه واسه معاینه پزشکی بیا... و چهارشنبه هم مصاحبه...
دعا کنین برام...
راستی...
دفترچه ی قهرمانان کنترل نگاه و ذهن همساده رو دیدید؟ خیلی گرافیک جالبی داشت...
احسنت به این ذوق و سلیقه... و خوش به حال بچه های ما که همچین سرپرستی دارن...
(1394 مهر 19، 9:33)seyed_mahdi نوشته است: [ -> ]سلام میشه بهم یه کتاب در مورد متقاعد کردن آدم ها بگید.
متقاعد کردن بقیه = هدر دادن عمر خودمون
جز در موارد خاص توصیه نمیشه... چرا که ثمره اش چیزی نیست جز کباب شدن خود آدم...
خیلی سخته فهموندن چیزی به کسی؛ خصوصا اگه طرف مقابل نفهم باشه!
چیزی که در عمل دیدم در 90 درصد مواقع حتا اون آدمای فهمیده هم به خوبی نقش آدمای نفهم رو بازی می کنن...
و حالا تو می مونی و یه دیوار که مدام باید سرتو بکوبی توش...
در مورد متقاعد کردن دیگران نمی دونم چه کتاب هایی باشه...
ولی کتاب های خوبی در مورد اصول مذاکره می تونی پیدا کنی...
راستی امضات رو هم خیلی دوست میدارم...
و
درخشنده وقتی نیستی ما هم دلمون برات تنگ میشه... بیشتر از خودت...