(1389 مرداد 28، 22:36)sulfur نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
ابجی تواب سفر خوش ، امیدوارم انوطور که دلت می خواست بوده باشه..
کانون جای ارامش هستش..
سلام
متشكرم سولفور جان
خيلي خوب بود ولي دوست داشتم بيشتر مي بوديم
سلام به همگی
همه خوبند انشالله؟
طاعات و عباداتتون قبول باشه
الان تو اخبار خوندم که کانون 8 روز تعلیق بوده
من که نبودم بخوام بفهمم. امروز اومدم دیدم چه قدر کم پست زدند بچه ها تو چند روز گذشته، بعدش شصتم خبردار شد
من سایتهای زیادی رو دیدم که اعضاش پول جمع آوری می کنند. خب این کار بهترین راه می تونه باشه برای این سایت هم.
تواب جان زیارت قبول ممنون از سوغاتیا
---
پول جمع آوری کردن راه حل خوبیه ، اما به نظرم اصلا این mybb مفت نمیرزه
امروز سحري اصلا آب نخوردم، اصلا فرصت نشد.
خيلي تشنمه، زير كولر دراز كشيدم دارم به ماه عسل نگاه ميكنم. تازه از تمرين موسيقي رسيدم خونه. اونجا هم كولر گازي داشت، با اينهمه خيلي تشنه ام. اين ماه رمضون خيلي خيلي سنگ شدم. دلم از سنگ شده. مثل اينكه گناهام خيلي سنگين شدن. گناه كه فقط خ.ا نيست، داشتم ميگفتم... خيلي تشنه ام. يه لحظه تشنگي (با اينكه زير كولر بودم) چنان فشار آورد كه ميخواستم به خدا اعتراض كنم...
به جان پدرم قسم چيزي يادم افتاد كه آتيشم زد
تو رو خدا يه دختر سه ساله چطور 3 روز بدون آب دوام بياره. اي خدا. مگه آدم با امامش ميتونه اين كارو بكنه. مگه ميشه لب تشنه سر از تن مرد جدا كرد. مگه يه خواهر چقدر طاقت داره كه پاره شدن گلوي برادر رو بعد از سه شبانه روز تشنگي بايد ببينه. چه عشقي كرديد با خدا.
آخ حسين. آخ حسين. بازم دلم هوايي شد. بازم دلمو نزديك كردي به خدا. ياد يه روايتي افتادم كه طرف مسخره ميكرد مسجدي ها رو، بهشون توهين ميكرد ميومد مسجد بد و بيراه ميگفت. پيامبر فرمودند كه ديگه راهش نديد مسجد، مردم خوشحال شدند و بهش خنديدن. دلش سوخت گفت نشونتون ميدم. رفت بيرون از مسجد. ديد حسين (ع) داره بيرون مسجد بازي ميكنه. جلو رفت گفت حسين (ع) ميخواي سوار كمرم بشي بازي كنيم. سوار پشتش كرد، هي بوسه به پاهاي حسين ميزد رفت توي مسجد گفت يا رسول الله منو به اين حسين (ع) ببخش، من بد كردم اما وقتي نوه شما رو ديدم دلم شكست. منو ببخش. پيامبر اشك از چشماش جاري شد گفت خدا تو رو به اين پسر كوچك بخشيد.
كسي چه ميدونه، وقتي پيامبر به دخترش ميگه دارم ميبينم وقتي كه گلوي فرزندت رو پاره ميكنن. يا ابوالفضل.
بچه ها دلم گرفته... دعام كنيد...
وای یه ماشین کنار خونمون بومب بومب آهنگشو روشن کرده هر بار که میگه بومب من یه بار از رو صندلیم میوفتم پایین! خاک بر سر اون فرهنگ و شعور نداشته اش کنم... البته خوبه که شادی میکنن و اینا ولی دیگه نه 12 نصف شب. اون شادی بخوره تو اون سرش مرتیکه یانکی!
خوبین شما بچه ها؟
هر کس این طرف رو پیدا کرد، تحویل مامورای RTL بده لطفا
سلام،
ببخشید که احوال پرسی نمیکنم،
میخواستم تو درددل بنویسم ترسیدم اسپم بشه،
چند ماهی هست که نمیدونم چرا تو جمعتون نیستم،
همیشه میامو پست ها رو میخونم و میرم،
الانم حرفی واسه گفتن نداشتم،
همینجوری نوشتم که حس کنم بینتون هستم،
توو این ماه رمضونی،بقول یکی از دوستان،شاید دلی بلرزه،اشکی جاری بشه،منو هم دعا کنین.