سلام بر علیرضای کبیر
چطوری برادر؟
خوبی؟
ممنون از خوش آمد گوییت
دلم برا کانون خیلی تنگ شده بود
سلام
کیمیا خانوم سرما خوردگی هرجورم باشه بلاخره برای نیم ساعتم میتونن ان بشن
نقل قول: سلام بر علیرضای کبیر
چطوری برادر؟
خوبی؟
ممنون از خوش آمد گوییت
دلم برا کانون خیلی تنگ شده بود
سلام حسین جان سلام به روی ماهت
کجا بودی پسر؟
دلمون برات ی ذره شده بود
چرا بیخبر رفتی؟
هان؟
کجا بو.دی؟ چیکارا کردی؟
(1391 مهر 19، 22:02)Alireza 68 نوشته است: [ -> ]سلام
کیمیا خانوم سرما خوردگی هرجورم باشه بلاخره برای نیم ساعتم میتونن ان بشن
خوب من دیشب باهاش حرف زدم...اونور آن شده بود
سرماخوردگیش خیلی شدید بود خب
اینجا هم همش باد....
فدای تو بشم علیرضا جان
ممنونم از لطفت
جایی نبودم
تو دل یه مزرعه یه کلاغ رو سیاه بودم
من نتم سرعتش خیلی پایینه فعلا با اجازه بچه های گل کانون برم ایشالا فردا دوباره میام
فعلا یا علی
حسين جون دلمون تنگ بود :s:
پ.خ هم كه جواب نميدي رفيق
نقل قول: توجه کردین خانوم میتوانم چند روزیه نیومدن کانون؟
سلام
فك كنم رفته مشهد.. خودش تو نسيم گفته...
اميدوارم همين لحظه يادش بياد و دعامون كنه...
و
آقا حسين خوش آمدين..
كانون و بر و بچش هم دلتنگتون بودن..
ان شاء الله هر جا هستين خوش باشين و پاك...
و
آقاي اهورا..
خدا رو هزار مرتبه شكر.. ك الان سلامتين و تلفات آنچناني هم نداشته...
و
ميشه اينجوري هم نگاه كرد ك خدا فرصت داده ها...قدرشو بدونين.. لطف بوده!
و
ارادت!
آقا خدا سيستم هيچ كدومتونو خراب نكنه!
سيستم منو هم درست كنه!
بلند بگو آمين..
دلم براي فراغ بال داشتن و چرخيدن تو كانون تنگ شده!
در پناه خدا..
ياعلي.
به به داداش حسین 442
ما همون الون من بودیم شدیم مرد
خلاصه دیگه هیچ وقت نرو از کانون
سـها خانم مشکلش اساسی ـه سیستمتون ؟ فضولی نباشه ولی یه جدیدش رو بخرید و از دست این سیستم ابو گرازه خلاص بشین
اهورا جان خدارو شکر که برات اتفاقی نیوفتاد خودت که واردی دعا کن هر چی زلزله با ریشتر کمتر و تعداد بیشتر بیاد بهتره یا ی زلزله مهیب بیاد خدای نکرده
فکر کنم ی نمازی هم باید خوندهبشه دقیقا یادم نیست
نقل قول: فدای تو بشم علیرضا جان
ممنونم از لطفت
جایی نبودم
تو دل یه مزرعه یه کلاغ رو سیاه بودم
من نتم سرعتش خیلی پایینه فعلا با اجازه بچه های گل کانون برم ایشالا فردا دوباره میام
فعلا یا علی
کوچیکتم هستیم حسین جان
برداشت من ازین حرفت آهنگ چاووشی هست
توی دل یه مزرعه، یه کلاغ رو سیاه، هوایی شده بره، پابوس امام رضا
اما هی فکر می کنه، اونجا جای کفتراست، آخه من کجا برم، یه کلاغ که رو سیاه است
من که توی سیاهیا، از همه رو سیاه ترم، میون اون کبوترا، با چه رویی بپرم
من که توی سیاهیا، از همه رو سیاه ترم، میون اون کبوترا، با چه رویی بپرم
توی همین فکرا بودش، کلاغ عاشق ما، یه دلش می گفت برو، یه دلش می گفت بمون
که یهو صدایی گفت، تو نترس و راهی شو، به سیاهی فکر نکن، تو یه زائری برو
جوابشو داخل خود آهنگم داده ان شاء الله از امروز دوباره حسین پرانرژی رو میبینیم
(1391 مهر 19، 23:07)مـَرد نوشته است: [ -> ]سـها خانم مشکلش اساسی ـه سیستمتون ؟ فضولی نباشه ولی یه جدیدش رو بخرید و از دست این سیستم ابو گرازه خلاص بشین
سلام
آره خيلي اساسيه!
امااخوي پولم كجا بود؟!همين حقوق بچه هاي مدير رو همموندم از كجا بدم؟!؟ دخل و خرج نميخونه به هم!
باران ك بود ميرفتيم دست فروشي.. الان اونم ك نيست!!.. حالا نميدونم چ كنيم!
ياعلي.
سلام
جای میتوانم خالیه
ایشالله که زودتر حالش خوب شه بیاد پیشمون
آقای حسین جای خالیتون حس میشد چه خوب که برگشتین
و
هعععععععععععی
اگه بدونین حقوق ما رو چند ماه ندادن
یه ساله تو نوبت وامم گفتم از سرپرستی برم مدیریت دیگه حله ولی فایده نداشت
میگم سها جونم حالا که تنها جان اومده دست تنها نیستین با هم برین
البته به خدا اگه ما راضی باشیم به خاطر ما سختی بکشین
سلام
آره مونا تنها اومده .. سلام هم هست..
اما هـــــــــــــــــــــــــــــــــي شماها از حال من ك خبر ندارين ك...
اين بندگان خدا مدتهاس.........................
نه نميتونم بگم!!!!! من راز دارم!
(آقا كيا پايه ان اينو ي ژانرش كنيم؟ نه آقاي سلام اينجا رو ميخونن نه تنها! :d )
ياعلي.
سلام
می توانم جون مگه نرفتن مشهد؟:s:
نه ظاهرا نرفتن الانم مریضن
ایشالله که زودتر خوبِ خوب بشن
سها من که پااااااایم
کاش میتوانم هم بیاد اون استاده قصه نوشتنه
بگو سها بگو
بذار همه بدونن
یه غروب سرد زمستون بود...
انشالله حالش زودتر خوب بشه...