سلام
به به چه سعادتی فرش دو نفر شبیه فرش خونه ماس نفری 5 تومن بدید چون حق کپی رایتو رعایت نکردید
زون کن رو خریدم چون دیدم هیچ راهی غیر ازین برا رهایی ازون همه فاکتور نبود
شاهزاده کوچولو جان تو 5 تومن بیشتر بده بابت زاویه
و
(1394 بهمن 3، 17:23)Alireza 68 نوشته است: [ -> ]سلام این عکس یکی دو ساعت پیش گرفتم
کنار اون یکی ساختمونی که مشغولم یک پرورشگاهی هست دیوار به دیوار ما که توش 7 تا دخترو که اکثرا کوچولو هستن نگهداری میکنه با هزینه شخصی
دیوار بغلی ما یکم کوتاه هست
با استا بنا داشتم صحبت میکردم یهو دیدم صدای خنده میاد سرمو برگردوندم چیزی ندیدم اون صدا چندین و چند بار تکرار شد بعد دیدم دوتا شون ازونجا دارن دید میزنن اینورو بعد یهو دیدم ی چیزی پرت شد اینور
رفتم دیدم این بود:
نمیدونم اشتباهی انداختن اینوری یا اون یکی میخواست اونو اذیت کنه گلشو انداخت اینور
بعد چند دقیقه دیدم دوتا دختر بچه با مربشون بیرون رفتم حدودا ده ساله
گلو دوباره گذاشتم از یک سرواخ دیواراونور
چقدر بیشتر؟
پنج تومنشو بریزید به حساب بابا بزرگ
بقیه ش رو بریزید به حساب من
با تشکر
***
یه بار من رفته بودم یه جایی کاموا هم خریده بودم
به یه خانم مسنی نشون دادم گفتم چطور اینو گره بزنم که بد نشه روی کارم؟
یه مقدار که حرف زدیم یه خانم مسن دیگه هم به جمعمون اضافه شد
گفتن چقدر دلمون خواست ببافیم
گفتم لباس بچگونه ببافید
ببرید برای این بچه های بی سرپرست و بهشون هدیه بدید
هر بار که این لباس رو بپوشن حتما خیلی خوشحال می شن و احساس می کنن یه مادر بزرگ پیر دارن
این خانمای پیر هم حتما خوشحال می شدن از این احساس که دسترنجشون دل یه بچه رو شاد می کنه
البته احساس می کنم عمرا همچین کاری کنن
از حالت چهره شون
ولی ادمایی که پیر می شن بعد تمام وقتشونو به بطالت می گذرونن
بهترین و دلسوزترین مربیا می شن واسه این مهدا
فکر کن چقدر قصه بلدن که برای اون کوچولو ها بگن
سلام
من پنج شنبه کلی اومدم فعالیت کردم تو کانون
کلی کار مثبت انجام دادم
بعد الان اومدم دیدم همشون پریده
شاید مصلحت نبوده
نمیدونم
سلام
میگم اعتباراهم پریدههههههههههههه؟
من حس میکنم از اعتبارام کم شده
خووو چیه مگه
به نظر همساده هم امکان نداره
از مرگ...
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگرچه دستانش از ابتذال شکنندهتر بود.
هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینیست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی
افزون باشد.
جُستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتنِ خویش
بارویی پیافکندن ــ
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا، حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
احمد شاملو
سلام
یکی هم پست من توی تایپک ورزش تحویل.بگیره
(1394 بهمن 3، 23:02)آقای ضربتی نوشته است: [ -> ]سلام
یکی هم پست من توی تایپک ورزش تحویل.بگیره
سلام
من رفتم تحویل بگیرم دیدم روی سخنت خاص هست نه عام؛ منصرف شدم
اما از من میشنوی خیلی دور و بر اونجا نرو
چون ما اصلا دوست نداریم یکی دیگه از بچه های کانون رو ازد دست بدیم
در جریانی ک تا به الان چ بلایی سر مدیرای اونجا اومده
یاعلی
بازم خداهمراهمونه و طاهر
بقیه اصلا پست منم میخوانند
چقدر بی حال هستید
یه انرژی مثبتی به من بدید لااقل بفهمم
به یه دردی میخورم
ضربتی خودت انرژِ مثبت هستی
انرژی مثبت میخوای چکار؟
شوخی کردم
ضربتی اخلاقت مثل این نظامیاستا اعصاب نداری
راست میگه خب چرا نمیایین تاپیک ورزشی دق کرد
بیای ورزش کنین دیگه بابا دهه
حتمن با زور و کتک بیاییم دنبالتون
(1394 بهمن 2، 23:22)سها نوشته است: [ -> ]سلام
آقا ما خودمون هم نبودیم!
کانون ی روز و نیم قطع بود..
حالا .. خوبین؟ کجا بودید ک نبودید؟
یاعلی.
یعنی همش من یک و نیم روز نبودم؟
کلا روزای بدون کانون طولانی می گذره
من خودم خوبم ، شکر
یه هفته ای حال عجیبی داشتم ، خیلی خوب بود.
(1394 بهمن 3، 0:37)می توانم نوشته است: [ -> ]حق با شماست
هم درباره بی مرامی
هم درباره احوال نپرسیدن ما
انشالله خوبید؟
مراقب خودتون هستید؟
چه خبر؟
من عالیم ،
مراقبم هستم ، یه دو هفته ای هم پاکی خوشگل دارم
.............................
آقا من وقتی می رم توی پروفایلم ، فکر می کنم مجلس ختمه
هر کسی اومده یه گل گذاشته روی قبرم یه فاتحه خونده رفته
مخلص اونایی که با شاخ گل یاد ما هستند هم هستیم ،
آره منم وقتی گل میدم بهتون
همچین حسی بهم دست میده
دور از جون همتون زبونم لال
از بس که کانون خلوته
همه تو لکن
معلون نیس
یا لک تو اینا ست