سلام
چه خبر؟
شنیدم پاییز اومده
من عاشق این فصلم
حکایت فصل ها برای ما کاملاً متفاوته
اینجا پاییز مثل بهار میمونه
تازه گل و گیاها و درختا سبز میشن
چون یه دوره سوزان تابستانی رو گذروندن
اساساً اینجا تابستون چنان هوا گرمه که خیلی از گیاها برگاشون میریزه و منتظر میمونن تا پاییز بشه و هوا خنک تر شه تا دوباره سبز بشن
البته حساب گیاهان خزان دار مثل انگور و انجیر و توت سواست.
در کل همه اینجا گل و گیاهان رو مهر ماه معمولاً میخرن و تو باغچه هاشون میکارن تا وقتی گرما رسید، تونسته باشن خودشونو تو خاک محکم کنن
مثلاً الآن دیگه فصل خرید گل یاس و محمدی هست
از تفاوت ها که بگذریم، پاییز ما با پاییز شما شباهت هایی هم دارن
مثلاً پاییز فصل مرکبات و اناره
همچنین فصل عشق و عاشقی و اینجور چیزاست که واسه سلامتی پوستمون خیلی مناسب نیست برای همین بهش نمیپردازیم
از پاییز که بگذریم، میرسیم به زمستون که اینجا عین بهشت میشه
بعد از اون هم فصل بهاره که 15 روز اولش خلاصه میشه به بوی بهارنارنج و گل شب بو و شمعدونی معطر و رنگ های شاد ختمی
بعد از اون اینها محو میشن و هوا کم کم به گرما روی میاره
قدری جلوتر میریم و اندک اندک گیاهان پژمرده میشن
شروع تابستون با صدای جلز و ولز پاها روی آسفالت همراهه
و وقتی شرجی میشه، حکماً بخار پز میشیم
تابستون دیگه فصل نشستن تو خونه و تماشای تلویزیونه و عمده تفریحات به وقت شب موکول میشه
مثلاً تو تابستون تفریحاتمون از ساعت 10 شب به بعد تازه شروع میشه
حتی برخی بازارها رو داریم که فقط شب فعالیت میکنن
هر سال چرخه ما همینه و آفتاب اینجا پادشاهی میکنه
البته بعضی وقتا این پادشاه چنان درخشان میشه که کرم ضد آفتاب که هیچی، باید با ملاط خودمونو عایق بندی کنیم!
ولی این آفتاب خارک رو برای ما تبدیل به رطب و خرما میکنه
غوره رو انگورش میکنه
و انجیر رو نرم و مومی میکنه
و باز هم به پاییز میرسیم و این چرخه باز تکرار میشه