سلاااااااااااااااااااااااام به همه ی دوست هایی که انقدر برام عزیزن که الان که شرو ع کردم به تایپ اشک تو چشمام جمع شد
مرد مجاهدم ...
گفته بودم سال 92 میام برا اعلام پاکی ...
گفته بودم یا نگفته بودم؟ ! ... گفففته بودم یا نگفته بودم؟! ... گفففففففففففته بودم یا نگفته بودم
خدا رو شکر
23 روزه پاکم
اصلا هم ناقابل نیست
خیلی هم با قابلیته!
از روزی که رفتم آمارم حدودا اینطوریا بود:
6 روز ، 8 روز ، 11 روز ، 5 روز ، 34 روز، 6 روز ، 8 روز، 17 روز، 16 روز ، 16 روز ،
و الان خدا رو شکر 23 روز
این آخرین شکست زندگیم که رخ داد
دیگه زدم به سیم آخر
گفتم دیگه کارهای موقتی و بزن در رویی فایده نداره
باید ترک کنم
9 روز پیاپی روزه گرفتم
بعدش سه روز استراحت
دوباره سه روز دیگه پیاپی گرفتم
نهضت ادامه داره انشاالله
البته اون روزه های پیاپی برای انتقام از نفس بود
حالا باید با برنامه و به طور اصولی تربیتش کنم
بچه ها! من بیدار شدم دیدم نه ساله خوابم
من نفسم رو میخوابونم
نفسم هم من رو!
من با کارهای ناکامل
20 روز
30 روز
40 روز
60 روز
80 روز
نفسم رو میخوابونم
اما مهارش نمیکنم
نفسم هم با کمک شیطان
منو در خواب پاکی نگه میداره
تا نفهمم اوضاع چقدر خرابه
درحالیکه ...
به قول سعدی:
این همه پرده که بر کرده ی ما می پوشی
گر به تقصیر بگیری نگذاری دیّار
اوضاعم خیلی خراب بود
اما من حالیم نبود
هنوزم هست
باید دست به کار شد
منم باید از شما یاد بگیرم و آدم شم
دوست دارم گرم گرم عرض ارادت و تبریک بکنم به:
می توانم خانم؛ اولین کسی که در کانون کمکش به من خیلی کمک کرد. واقعا انسان هستن ایشون. براشون بهترین ها رو آرزو دارم.
خانم سها؛ که بهتره توصیفی درباره اشون نکنم. همه چیز در همون سها نهفته.
داداش علیرضای عزیز که خیلی وجودش با برکته برا کانون؛ ممنون از پاسخت، داداش جون.
عمو سعید با مرام و با معرفت و با سواد و فهیم؛ پارسال تقریبا توی یه زمان عضو شدیم؛ یادش بخیر، اول اسمش سعیدلی بود.
سیبیلاشم که هنوز خوردنیه!
داداش هلپ می عزیزم، که الان دیگه توی اراده آقایی میکنه؛ دمش گرم؛ همسنگر یکی یه دونه ی خودمه؛ پاک، شاد، با اراده. داداش جون! انشاالله تا آخرش میریم.
خانم مریم گرامی؛ دیدم خدا رو شکر اومدن بالا تو مسابقات. مطمئنا موفق میشن. انشاالله در سال جدید، منبع تشعش انرژی های مثبت باشن و افکار گرامافونی رو با گرامافون بدن به سمساری ببره.
خانم بارونی محترم؛ انشاالله که کنکور رو عالی داده باشید و هفت شهر عشق رو گشته باشید.
بچه های گروه پرواز که حالا در دو گروه دیگه دارن در اوج پرواز میکنن؛ سرکار خانم خلبان کیمیا، خانم زهرا، خانم آسمان، داداش حسین و ...
و همه ی مدیرا و سرپرستای عزیز
من اون زمان گفته بودم دلایل رفتنم رو
هنوز هم فکر میکنم بنا به اون دلایل بهتره یکی دو ماه دیگه تنهایی ترک کنم
اطرافیانم هم به اینجا اومدنم حساس شده بودن و هی میگفتن کجا میری؟ چرا میری؟ زیاد میری و ...
و این یه بار روانی مستمر برام داشت
فکر کنم بهتر باشه فعلا همین روند رو ادامه بدم
به دعاتون محتاجم
سال نو تون مبارک