مامان مامان...اول دبستان یه مداد داره رو جلدش....دوم دبستان دو تا و پنجم دبستان پنش تا....
چقدر من باهوش بودم...
....از همون اول مشخص بود مهندس میشم.....
سلام به همه
خوبین؟
شب همگی بخیر
نتونستم امشب نیام
راستش به دعاهاتون خیی اعتقاد دارم
امسال سال خیلی متفاوتی رو تجربه کردم
از اولش تا همین امروز..همه چیزش متفاوت بود
خداروشکر و بازم خداروشکر که دارم سر بلند ازش در میام
فردا آخرین کاریه که باید امسال تمومش کنم البته یکی مونده به آخر
دعا کنید از اینم سربلند بیرون بیام...
کمی دل نگرانم اما همچنان لبخندم همراهمه
اما میدونم دعای شما آرامشم و بهم برمی گردونه
نمیدونم میشه یا نمیشه..
میخوام ازتون که دعا کنید هر چی خیر و صلاح همون بشه
دوستتون دارم
مواظب خوبیهاتون باشید.
سلام
چشمان ما به دیدار خانوم باران دو نقطه خانوم منور شد
ان شاء الله بعد کنکور منتظر منهدم کردن هاتون توسط انرژی لاوصفتون هستیم
و همچنین پرشان خانوم نایاب
( دیدین واقعا گفت تو پارازیت همکاری نمیکنم؟ هی خدا ببین چ روزگاری شده ( ستاد فرافکنی و گذاشتن دست پرشان درگردو و حنا باهم))
خیلی خیلی خوش تشریف آوردید
و تشکر از احسان 1500 و سهیل خان بابت حس نوستالژی که بهمون دادن
ایهاالناس که فردا کنکور دکترا دارید
علاوه بر دعا از بردن مورچه سر جلسه کنکور غفلت نکنین
وامرهم شوری بینهم وشاورهم فی الامر
خدا جون یوقت نزنی کمرم نصف شه
و اینکه تولد خانوم گلبرگ هست در تاپیک تولدم مبارک و همچنین جشن چند نفر از دوستان در تاپیک جشن اگه ی وقت خسته نمیشین بیاین شرکت کنین
پ.ن : با تشکر از خانوم میتوانم و ترلان خانوم بابت کلمه پوست گردو من بعد میتونم از آن در کنار دست در حنا گذاشتن استفاده میشود
سلام
پرشان خان
تو این مدت که نبودم
"م" اضافه پیدا کردن؟
السلام علی الرکن الرکین فی بارازیت الوزین
السلام علی الذی بالسواتیّ العجین
با خودتم برادر علیرضا
مرد مجاهد جان
"وم" اضافه
خودتم که سوتی دادی
خب سوتی من هم سوتی سال شد
بلاخره رامین که نیست یکی بایدجور اونو بکشه یا نه؟
سلام
من متوجه شدم
اما امان از این سرعت نت که نتونستم ویرایش کنم
الان اولین باره که بعد ارسال پستم تونستم این صفحه رو باز کنم
ما کارمون درسه داش!
سلااااااااااااااممممممممم
سسسسسسسلام
صبح جمعه تون بخیر باشه
مرد مجاهد جان اصلا تو ته کار درستی ولی من چیزی رو که دیدم این بود که نوشتی " م "
دارلینگ خانوم خیلی خوش برگشتید
الان کنکوری های دکترا دارن امتحان میدن سلامتشون صلوات
الان احتمال داره که استرس داشته باشن آرامش دلشون صلوات
ما هم گفتیم هواشناسی گفته امروز باران میاد دلمونو خوش کردیم امروز سر کار تعطیله
اها دوستان از پشت اشاره میکنن که بدآموزی داره
بله کار که عار نیست
برو کار میکن مگو چیست کار که سرمایه جاودانیست کار ( شاعرش رو هم هرکی که تنهاترین سردار بگه هموه
)
ما رفتیم حاضر شیم
(1392 اسفند 16، 9:25)darling نوشته است: [ -> ]سلااااااااااااااممممممممم
سلااام خب دارلینگ جان... چرا داد میزنی اول صبح
:P
ان شاءالله که کسایی که کنکور دکترا دارن آروم باشن و موفق بشن
آقا علی رضا هم که دیگه باید برن سر کار... کار خوش بگذره بهتون امروز...
خدایا باران جونمونو کمک کن
راستی مسابقه کاریکاتورم هست ها
:d
سلام
گوگل رو باز میکنم ، سرچ میکنم آموزش رنگ کردن تخم مرغ
وارد جمعی شدم کاملا دخترونه ؛ الان من افسانه شونم
سلام
ممنوووووووووووونم از همگی که دعا کردین .. اینکه چه شود و نمیدونم
بابا این سها من و از دیروز گذاشته سر کار
یه شعری بود که مصرع آخرش و داداشم دوست داشت ،دوستاشم رو کاشی براش نوشتن و آوردن (خدا قسمت کنه این دوستا رو
)
خلاص دیروز سها دو بیتیش و به من داد
رفتم سر کار سر این جمله
"""هر چیز که در جستن آنی,آنی.."""
حالا مدام می پرسم از خودم در جستن چیم
جناب گمنام اول که رنگی شدنتون مبارک (چه رنگ باران مد شده دیدین
)
دومن هم تخم مرغای ما رو همیشه خان داداش با سیبیل خفن رنگ میکنن
پس کارش دخترونه نیست فقط کمی صبر و هنرمندی میخواد که بنده ندارم
میشه من تخم مرغای داداشم و شرکت بدم ؟؟
سلام باران گلم..
خوبی؟
آقا من شرمنده ام.. اما واقعا قصدم همین چالش بود..
ان شاء الله بفهمیم هممون..
نقل قول: جناب گمنام اول که رنگی شدنتون مبارک (چه رنگ باران مد شده دیدین )
عزیزم.. جناب گمنام خیلی وقته ک رنگی هستن آآآآآآ....
برادر پایلوت خودمون هستن..
و
منم خیلی بلد نیستم.. اما خب خیلی کار جالبیه..
امسال شریک شو با داداشت.. هر دو رو شکرت بد تو مسابقه..
هان؟
بسی ارادت..
یاعلی.
مجتبی افسانه میشود برنامه امشب سینماهای ایران
و باران خانوم آقای گمنام همون مجتبی پایلوت خودمونه مدیر جدید نیستن
مدیر جدید خانوم مهسا 20 هستن که از قم برگشتن ولی سوغاتی نیاوردن
راست میگینا در جستن چی هستیم؟
و اینم تو نت دیدم گفتم حیفه نذارمش کانون
لبخند فراموش نشود
سلااااااااااااااااااااااااام به بچه های گل کانون
پس فرش قرمزتون کو؟! من برگشتم
حالا سردرو چراغونی نکردین اشکال نداره، ولی یه گاوی گوسفندی که میتونین برام بکشین
هیچ جا خونه خود آدم نمیشه،
خب چه خبرا؟ زود برام خبرای کانونو توی این یک ماه و نیم بگین، چقد دلم برا کانون تنگ شده بود
فعلا از آخرین پست علیرضا اینارو فهمیدم که داداش مجتبی اسمشو عوض کرده، مهسا خانم هم مدیر شدن
مهسا خانم تبریک میگم، موفق باشید