کانون فراز ها و نشیب های زیادی رو از سر گذرونده.
اما اینکه بعد از اینهمه سال همچنان پابرجاست، مدیون حضور و مجاهدت همه اعضاشه.
میخوام تشکر کنم از سه عضو و مدیر گرامی آقا
صادقین، خانم
سنا و آقا
یا باب الحوائج که علی رغم همه سختی ها و مشکلات، پای کانون موندن و لطفشون شامل حال همه ما شد.
کتمان چرا؟
خیلی وقت ها از صبر و متانت بعضی از بچههای کانون تعجب میکنم.
حرفی زده میشه یا فعلی صورت میگیره که اگر در قبال من بود، شاید سکوت نمیکردم.
اما جز سعه صدر و احترام و محبت، واکنشی نمیبینم.
این رفتار موقر رو بارها از صادقین و یا باب الحوائج و خانم سنا دیدم؛ امیدوارم بتونم از شما یاد بگیرم و همینقدر صبور باشم.
به هر حال گاهی اعصابم از اینهمه صبوری به هم میریزه و با خودم تکرار میکنم:
سهراب! شدی تهْمتن اما به چه قیمت
دشمنشکن و صفشکن اما به چه قیمت
زیباست تماشای نبرد دو دلاور
در معرکهای تنبهتن اما به چه قیمت
آلوده به خون گاهی و آلوده به تهمت
معروف شد این پیرهن اما به چه قیمت
آزادی گلهای چمن حرف قشنگی است
پرپر شدن نسترن اما به چه قیمت
ای آینه همرنگ جماعت شو و خوش باش
همرنگ جماعت شدن اما به چه قیمت...
اما عزم شما رو که برای کمک به کانونی میبینم یاد این جمله آرمین میفتم که میگفت:
نقل قول: اونی که بخشنده است به خاطر دل خودش می بخشه... نه به خاطر احتیاج طرف مقابل...
گاهی حتا نگاه نمی کنه چی رو می بخشه... یا چقدر...
دمتون گرم