سلام
به نظرم یه چیز سلیقه ایه
مثلا واسه خود من هیچ وقت تاپیک های مذهبی مناسب نیست چون خیلی اهل این حرفا نیستم
تاپیک ورزش نمیرم چون اصلا وقت واسه ورزش ندارم
یا مثلا تاپیک برنامه ریزی نمیرم چون اصلا سیستم زندگیم یه جوریه که صبح تا شب سرکارم وقتی واسه برنامه ریزی اینجوری نمیمونه
بیشتر فی البداهه میرم جلو یا نهایتا صبح واسه کل روز تصمیم میگیرم
بیشتر به جاش تاپیک های ادبیات و مسابقات رو دوست دارم
حالا اینا واسه من اینجوریه واسه یه نفر دیگه ممکنه مذهبی جات ومکتبخونه وخیلی چیزای دیگه مفید باشه
ولی در کل هر فعالیتی توی روز داشته باشیم که حس مفید بودن و حس مثبت بهمون بده میتونه ما رو توی مسیر ترک کمک کنه
حالا چه کتاب خوندن چه ورزش یا هر کار دیگه ای
اینو خودم دیدم ودارم اجرا میکنم که میگم
(1398 مرداد 19، 19:52)آرمین نوشته است: [ -> ]یکی از دوستان بهم مطلبی رو گفت.
نقل به مضمون:
نقل قول: اینکه من ورزش کنم و بعد بیام کانون اعلام وضعیت کنم، سودی نداره.
کاری که نه سودی برای خودم داره و نه سودی برای دیگران، چرا باید انجام بدم؟
مثلا بنویسم: آرمین / 1 مرداد / 4 روز ورزش
خب که چی؟
من هدفم ترک خودارضایی هست.
مشکل من خودارضایی هست.
نه ورزش. نه قرآن. نه مطالعه.
طبیعتاً انگیزه ای برای این جور فعالیت ها هم تو کانون ندارم.
بقیه هم این طور فکر می کنن؟
می دونم راستگو هستید
اما به خاطر من، لطفا راست راستش رو بنویسید.
من زندگیم الان چون خیلی روب راه نیست فعالیتی تو این زمینه ها ندارم اما در جواب این دوست بگم..ی تجربه ی شخصی بگم..من همیشه و هرزمانی گفتم ک ورزش ..نماز و قران خیلی خیلی بیشتر تو ترک تاثیر دارن تا اینکه مثلا خیلی بی نظم بگیم میخوام ترک کنم.
من خودم هروقت نماز میخونم واقعا تو انجام هرگناهی حس خجالت و ناراحتی زیادی دارم و این جلوگیری میکنه...خ ا خیلی تخریب کنندس..و معنویات واقعا باعث میشن ک ذهن آروم تر شه و برای تغییر انعطاف پذیر تر.
ای خدای پاک بی انباز و یار* دستگیر و جرم ما را درگذار
گر خطا گفتيم اصلاحش تو كن * مصلحی تو ای تو سلطان سخن
داداش آرمین عزیز
متنتو جمعه خوندم یه مقداری جواب نوشتم ولی دیدم مناسب نیست ، شبش دوباره متنو نوشتم ولی وقت نشد بزارم تا امشب که وقتش شد
یکم ناراحتی می دونم سخته وقتی کلی برای یکی تلاش کنی و بعد اون ازش استفاده نکنه و یا به نتیجه ای که می خوای نرسی
حدود 6 ساله داری زحمت می کشی ولی اگه مطمئنی به کار زیبات ادامه بده داداش اولین نفری که شعر سرود شاید توسط غار نشینان مسخره شد و یا اولین نفری که شروع به نوشتن کرد توسط بقیه مسخره شدن یا نادیده گرفته شدن ولی با این کارشون سنگ بنای تمدن جامعه ی امروز را گذاشتن
و باعث رشد جامعه شدند
دقیقا کار زیبای تو و این زحمات 6 ساله ی تو
چقدر باعث رشد بقیه شده ، کسایی که عضو بودن و چه کسایی که فقط اومدن مطالب را دیدن و رفتن
مثل من که قبل از عضویت همیشه توی شکست هام میومدم سر میزدم و پست های اینجا را می خوندم و تلاشتون را به نظاره می نشتم و کلی کیف می کردم و کلی حسرت می خوردم که میشه روزی منم یکی از شما باشم یا نه ؟!
ولی حیف که بعد از رسیدن به این آرزو کم کاری کردم خیلی !! کلا البته آدم مسئولیت پذیری نیستم !! اعتراف می کنم بار گناهم سبک تر بشه ( هر چی بهم بگی حق داری)
یادمه اوایل بود فک کنم کلی زحمت می کشیدم یهو یکی اومد بهم گفت چقدر می نویسم و حال خوندنشو نداره ! ( من کلا زیاد می نویسم دستم به کم نمیره مخصوصا برای دوستام که شاید شرایط خوبی نداشته باشن برای اینکه بدونن تنها نیستن و حالشون برای یکی دیگه هم مهمه )
ولی هر موقع بتونم می نویسم براتون ،
هر چند اگه کسی نبینه داداش و کسی نخونه
ته تهش نوشته هام می شه دفترچه خاطرات خودم
مهم نیست چقدر بقیه جدیت می گیرن ، چقدر مسخرت می کنن و یا چقدر الان نتیجه می گیری و نتیجه اش را می بینی . اگه قبول داری قانون نتیجه ی هر خوبی خوبی ه
کشتی خودت را بساز داداش حتی اگه چندین سال دیگه نتیجه اش را ببینی. در مقابل تمام سایت های پر از بدی ، یک سایت درست فارسی زبانه و اونم اینجاست ( البته تا جایی که من سرچ می کردم) . ولی خوبی هر چقدر هم که اندک باشه می تونه همه ی بدی ها را ببلعه . آماری ندارم ولی عزیزایی که عضو نیستن هم میان بازدید می کنن انرژی میگیرن و تلاش میکنن برای پاکی و زندگی زیبا، و یه مرهمی میشه برای التیام همه ی کمبودهاشون .
عذر خواهی می کنم از همه کسایی که وقتشون را با نوشته هام گرفتم
از همه ی دوستایی که باید توی زمان مناسب کمکشون می کردم ولی نبودم یا خودم درگیر بودم
داداداش ازت عذر خواهی می کنم اگه ناراحتت کردم .
پاک بودن ، با شما بودن شاید آرزوی خیلیا باشه که بیرون اینجان
پس دست از ادامه نکش دست از توقف این سایت نکش
اگه خسته شدی استراحت کن ولی نگذار ،نشدن آنچه که باید می شده ، آرزو های خودت و همه ی دوستایی که می خوان پاک باشن را خراب کنه
ببخشید اگه نبودم آنچه که باید می بودم
قدر دان زحماتتون هستم و بازم شرمنده
و زهی دوستایی که عمر خودشون را وقف کردن برای خوبی
در این زمانه ای که پر از کمبود وقته و پر است از مشغولیات ذهنی بی فایده
هر وقت رشد نکردم، دست از تلاش برای رشد کردن کشیدم و به سکون رسیدم شکست داشتم
ایشالا
از دل تموم این بحث ها راهی پیدا بشه برای رشد ، رشد خودت ، رشد تک تک بچه ها و رشد انجمن و اینجا
همون آسمونی بشه که وقتی آدم میاد توش رویاهاش زنده بشه
گر رنج شود مشكل نوميد مشو اي دل/ كز غيب شود حاصل اندر عوض ابدالي
( این دفعه هم متنم زیاد شد )
(1398 مرداد 19، 19:52)آرمین نوشته است: [ -> ]یکی از دوستان بهم مطلبی رو گفت.
نقل به مضمون:
نقل قول: اینکه من ورزش کنم و بعد بیام کانون اعلام وضعیت کنم، سودی نداره.
کاری که نه سودی برای خودم داره و نه سودی برای دیگران، چرا باید انجام بدم؟
مثلا بنویسم: آرمین / 1 مرداد / 4 روز ورزش
خب که چی؟
من هدفم ترک خودارضایی هست.
مشکل من خودارضایی هست.
نه ورزش. نه قرآن. نه مطالعه.
طبیعتاً انگیزه ای برای این جور فعالیت ها هم تو کانون ندارم.
بقیه هم این طور فکر می کنن؟
می دونم راستگو هستید
اما به خاطر من، لطفا راست راستش رو بنویسید.
سلام
من نتونستم زیاد کانون باشم حالم خوش نیس یک چند خطی از حرفای دوستان رو خوندم ولی کامل در جریان نیستم
در مورد این هم فقط خواستم بگم در بعضی مواقع اره
مثلا من باشگاه میرفتم یا تا یک ماه پیش که خونه ورزش میکردم دیگه زیاد جالب نبود ک بیام بگم ولی خوب چون من ورزش درم نهادینه شده بود ولی از طرفی برای کتاب خوانی مثلا میتونه مفید باشه برام چون زیاد سمتش نمیرم البته باید بگم خیلی زیاد
اینم حقیقت
ی چند خطی هم از خودم بگم ک چ خبر
والا کنکور اصلاااا جالب نبود
احتمال سربازی ۵۰ ب ۵۰
همه رفتن کسی با ما نمونده : (
منم کل زندگی رو هواست اگه باورتون بشه
حس چیزی نیست
یک ماهه اتاقم بهم ریختس وقت نمیکنم جمع و جور کنم
فردا مرخصی گرفتم با این حال بازم نمیرسم احتمالا
خیلی فکرا تو سر دارم ولی نمیتونم ی قدمم بردارم سمتشون فعلا با این وضعیت
دو سه هفتهس ک ساز جدیدمو گرفتم هنوز وقت نکردم کار کنم باهاش
دیروز ساعت ۴ صبح خ.ا انجام دادم امروز سرکار همش ضعف و از حال رفتن و ده تا مرض دیگه تا اینکه به همکارم گفتم ساعت ۱۲ منم دیگه نمیتونم تا ۳،۴ وایسم اصلا ک اومدم خونه...
خوابم نمیره ولی خابم میاد
نمیدونم گفتم یا نه ولی از کارم راضی نیستم
انتخاب رشته شروع میشه امروز و حس هیچ چیز نبس
ببخشین زیاد شد
ببخشین اینجوری گفتم
علی و خانوم کرن رزم رفتن ک
دارن اذان صبح و میگن..شهرداری آشغال هرو هم همین الان از کوچه جمع کرد..چقدر اکثر آدم ها الان بیدارن...
الهی ب حق همین اذان هرچی ک تو دلتونه بشه و خوشحال و سالم باشین..
********
برادر کامو بالاخره همه چ درست میشه..دنیا همیشه همینجور نمیمونه
اقای اراده این بیشتر عصرانه هست ها تا صبحانه..والله ماکه تو صبحانه لیشتر چایی شیرین و نیمرو میخوریم تا خیارو گوجه...البته ی چیزی هم هست این روزها انقدر چند صد کیلو گوجه مردم میخرن برا رب و اون طرز درست کردنش واقعا آدم دلش نمیخواد الان گوجه بخوره...صبحانتون چایی داغ کم داره
(1398 مرداد 20، 0:02)omid 24 نوشته است: [ -> ]
ای خدای پاک بی انباز و یار* دستگیر و جرم ما را درگذار
گر خطا گفتيم اصلاحش تو كن * مصلحی تو ای تو سلطان سخن
داداش آرمین عزیز
متنتو جمعه خوندم یه مقداری جواب نوشتم ولی دیدم مناسب نیست ، شبش دوباره متنو نوشتم ولی وقت نشد بزارم تا امشب که وقتش شد
یکم ناراحتی می دونم سخته وقتی کلی برای یکی تلاش کنی و بعد اون ازش استفاده نکنه و یا به نتیجه ای که می خوای نرسی
حدود 6 ساله داری زحمت می کشی ولی اگه مطمئنی به کار زیبات ادامه بده داداش اولین نفری که شعر سرود شاید توسط غار نشینان مسخره شد و یا اولین نفری که شروع به نوشتن کرد توسط بقیه مسخره شدن یا نادیده گرفته شدن ولی با این کارشون سنگ بنای تمدن جامعه ی امروز را گذاشتن
و باعث رشد جامعه شدند
دقیقا کار زیبای تو و این زحمات 6 ساله ی تو
چقدر باعث رشد بقیه شده ، کسایی که عضو بودن و چه کسایی که فقط اومدن مطالب را دیدن و رفتن
مثل من که قبل از عضویت همیشه توی شکست هام میومدم سر میزدم و پست های اینجا را می خوندم و تلاشتون را به نظاره می نشتم و کلی کیف می کردم و کلی حسرت می خوردم که میشه روزی منم یکی از شما باشم یا نه ؟!
ولی حیف که بعد از رسیدن به این آرزو کم کاری کردم خیلی !! کلا البته آدم مسئولیت پذیری نیستم !! اعتراف می کنم بار گناهم سبک تر بشه ( هر چی بهم بگی حق داری)
یادمه اوایل بود فک کنم کلی زحمت می کشیدم یهو یکی اومد بهم گفت چقدر می نویسم و حال خوندنشو نداره ! ( من کلا زیاد می نویسم دستم به کم نمیره مخصوصا برای دوستام که شاید شرایط خوبی نداشته باشن برای اینکه بدونن تنها نیستن و حالشون برای یکی دیگه هم مهمه )
ولی هر موقع بتونم می نویسم براتون ،
هر چند اگه کسی نبینه داداش و کسی نخونه
ته تهش نوشته هام می شه دفترچه خاطرات خودم
مهم نیست چقدر بقیه جدیت می گیرن ، چقدر مسخرت می کنن و یا چقدر الان نتیجه می گیری و نتیجه اش را می بینی . اگه قبول داری قانون نتیجه ی هر خوبی خوبی ه
کشتی خودت را بساز داداش حتی اگه چندین سال دیگه نتیجه اش را ببینی. در مقابل تمام سایت های پر از بدی ، یک سایت درست فارسی زبانه و اونم اینجاست ( البته تا جایی که من سرچ می کردم) . ولی خوبی هر چقدر هم که اندک باشه می تونه همه ی بدی ها را ببلعه . آماری ندارم ولی عزیزایی که عضو نیستن هم میان بازدید می کنن انرژی میگیرن و تلاش میکنن برای پاکی و زندگی زیبا، و یه مرهمی میشه برای التیام همه ی کمبودهاشون .
عذر خواهی می کنم از همه کسایی که وقتشون را با نوشته هام گرفتم
از همه ی دوستایی که باید توی زمان مناسب کمکشون می کردم ولی نبودم یا خودم درگیر بودم
داداداش ازت عذر خواهی می کنم اگه ناراحتت کردم .
پاک بودن ، با شما بودن شاید آرزوی خیلیا باشه که بیرون اینجان
پس دست از ادامه نکش دست از توقف این سایت نکش
اگه خسته شدی استراحت کن ولی نگذار ،نشدن آنچه که باید می شده ، آرزو های خودت و همه ی دوستایی که می خوان پاک باشن را خراب کنه
ببخشید اگه نبودم آنچه که باید می بودم
قدر دان زحماتتون هستم و بازم شرمنده
و زهی دوستایی که عمر خودشون را وقف کردن برای خوبی
در این زمانه ای که پر از کمبود وقته و پر است از مشغولیات ذهنی بی فایده
هر وقت رشد نکردم، دست از تلاش برای رشد کردن کشیدم و به سکون رسیدم شکست داشتم
ایشالا
از دل تموم این بحث ها راهی پیدا بشه برای رشد ، رشد خودت ، رشد تک تک بچه ها و رشد انجمن و اینجا
همون آسمونی بشه که وقتی آدم میاد توش رویاهاش زنده بشه
گر رنج شود مشكل نوميد مشو اي دل/ كز غيب شود حاصل اندر عوض ابدالي
( این دفعه هم متنم زیاد شد )
چقدر همتون خوبید
چقدر خانم آتریسا خوب انرژی میدن
چه صبحونه ای داش اراده ردیف کرده
چقدر این امید خوبه .. حرفاش زلاله .. مثل آب روون ..
راستی نمیدونستم تعداد زیادی مهمان پر و پاقرص داریم .. جالبه
خود منم شاید از دو سال قبل عضویتم کانون رو دیده بودم .. کاش زودتر میومدم و عضو میشدم ..
آهنگ دیوار قشنگ بود
حرفای آرمین جان و عاشق جان رو درباره اش نظری نمیدم!
چون نیازی نیست!
وقتی بعد اون حرفهای پر دغدغه انقدر پاسخهای همدلانه نوشته شده، مشخصه که اون حرفها چه حرفهای عزیز و اررشمندی بوده که این اثر رو به جای گذاشته .. تازه در کوتاه مدت
..
چه جای گفتن مرد مجاهد ..
نقل قول: ولی در کل هر فعالیتی توی روز داشته باشیم که حس مفید بودن و حس مثبت بهمون بده میتونه ما رو توی مسیر ترک کمک کنه
حالا چه کتاب خوندن چه ورزش یا هر کار دیگه ای
اینو خودم دیدم ودارم اجرا میکنم که میگم
این سخن حاج یوسف هم قابل تامله
(1398 مرداد 20، 0:35)کامو نوشته است: [ -> ].
.
.
ی چند خطی هم از خودم بگم ک چ خبر
والا کنکور اصلاااا جالب نبود
احتمال سربازی ۵۰ ب ۵۰
همه رفتن کسی با ما نمونده : (
.
.
.
سلام
کامو جان
امیدوارم هر مسیری که میری، عاقبتش خوش باشه برات.
ما رو بی خبر نذار از خودت.
و
خانم آتریسا شما انتخاب رشته کردید؟ به نتیجه رسیدید که چه کنید؟
و
(1398 مرداد 20، 3:59)atrisa نوشته است: [ -> ]اقای اراده این بیشتر عصرانه هست ها تا صبحانه..والله ماکه تو صبحانه لیشتر چایی شیرین و نیمرو میخوریم تا خیارو گوجه...البته ی چیزی هم هست این روزها انقدر چند صد کیلو گوجه مردم میخرن برا رب و اون طرز درست کردنش واقعا آدم دلش نمیخواد الان گوجه بخوره...صبحانتون چایی داغ کم داره
چرا از صبحانه خوشمزه آقای اراده ایراد گرفتید؟
والا ما که 5 و نیم صبح رسیدیم همه اش تموم شده بود. (حس می کنم کشیک نصف شب داریم تو کانون.
)
و
این جور که شما گفتید دفعه بعد کلا هیچ گونه خوراکی دیگه برادر اراده ترتیب نمیده.
چی میشد خودتون چای و نیمروش رو می آوردید؟
11:30 صبح هم هنوز صبح محسوب میشه. البته واسه بعضیا.
حالا من به عنوان عصرانه هم نیمرو آوردم هم چای.
ما عصرانه مون این مدلیه. امیدوارم دوستان هم دوست داشته باشن.
پ.ن 1: خانم آتریسا بابت این ایراد گرفتن و بابت جریمه، به مدت 3 روز صبحانه کانون به شما سپرده میشه.
به عمل کار برآید.
پ.ن 2: دوستان نیمروی بالا رو بزنید به رگ تا خانم کویین سر نرسیده. ایشون خوش اشتها هستن.
پ.ن 3: امیدوارم حال خانم کورن رز خوب باشه.
(1398 مرداد 19، 19:52)آرمین نوشته است: [ -> ]یکی از دوستان بهم مطلبی رو گفت.
نقل به مضمون:
نقل قول: اینکه من ورزش کنم و بعد بیام کانون اعلام وضعیت کنم، سودی نداره.
کاری که نه سودی برای خودم داره و نه سودی برای دیگران، چرا باید انجام بدم؟
مثلا بنویسم: آرمین / 1 مرداد / 4 روز ورزش
خب که چی؟
من هدفم ترک خودارضایی هست.
مشکل من خودارضایی هست.
نه ورزش. نه قرآن. نه مطالعه.
طبیعتاً انگیزه ای برای این جور فعالیت ها هم تو کانون ندارم.
بقیه هم این طور فکر می کنن؟
می دونم راستگو هستید
اما به خاطر من، لطفا راست راستش رو بنویسید.
از 3 دوستی که فکرشون رو با من در میون گذاشتن، تشکر می کنم.
و
خوشحال میشم سایر دوستان هم هم اندیشی کنن تا با دیدگاه های همدیگه بهتر و بیشتر آشنا بشیم.
خانم آتریسا شما انتخاب رشته کردید؟ به نتیجه رسیدید که چه کنید؟
من چون رتبه ای ک میخواستم و نیاوردم برام مهم نیست انتخاب رشته...اما خب میدونم ک تو خونه انجامش میدن.تصمیمی ک خودم گرفتم اینه ک چون برادرم خیلی اصرار ب رفتن من ب یونی داره و نمیخواد دیگه برا کنکور بخونم و مشکل جدی برام ایجاد کرده و طی مشورت هایی ک با دوستانم داشتم خودم ب این نتیجه رسیدم ک تو شهرمون برم روانشناسی ک ی دانشگاهی باشه ک برادرم گیر نده و همزمان هم برا کنکور بخونم اما خب هیچکس هنوز خبر نداره.
راستش میخواستم انتخاب رشته کنم و فقط دور شم اما دوستم گفت پارسال همین کارو کرده و نتونسته برا کنکور بخونه و فقط خرج اضافی داره...خیلی خیلی با دوست و فامیل ک پزشکی و دندان میخونن حرف زدم و تهش تصمیم دارم ک بمونم ..واقعا نمیتونم برم علوم آزمایشگاهی و اتاق عمل و مامایی و اینا بخونم
(1398 مرداد 20، 3:59)atrisa نوشته است: [ -> ]اقای اراده این بیشتر عصرانه هست ها تا صبحانه..والله ماکه تو صبحانه لیشتر چایی شیرین و نیمرو میخوریم تا خیارو گوجه...البته ی چیزی هم هست این روزها انقدر چند صد کیلو گوجه مردم میخرن برا رب و اون طرز درست کردنش واقعا آدم دلش نمیخواد الان گوجه بخوره...صبحانتون چایی داغ کم داره
چرا از صبحانه خوشمزه آقای اراده ایراد گرفتید؟
والا ما که 5 و نیم صبح رسیدیم همه اش تموم شده بود. (حس می کنم کشیک نصف شب داریم تو کانون. )
و
این جور که شما گفتید دفعه بعد کلا هیچ گونه خوراکی دیگه برادر اراده ترتیب نمیده.
چی میشد خودتون چای و نیمروش رو می آوردید؟
11:30 صبح هم هنوز صبح محسوب میشه. البته واسه بعضیا.
حالا من به عنوان عصرانه هم نیمرو آوردم هم چای.
ما عصرانه مون این مدلیه. امیدوارم دوستان هم دوست داشته باشن.
پ.ن 1: خانم آتریسا بابت این ایراد گرفتن و بابت جریمه، به مدت 3 روز صبحانه کانون به شما سپرده میشه.
به عمل کار برآید.
من هیچوقت ایراد نمیگیرم آقای اراده میدونن ک همیشه باهم کل کل غذا تو کانون داریم
حالا من معذرت میخوام از اقای اراده باشد ک این عذر خواهی من و پذیرا باشن
بله کشیک داریم
من خودم از ۱۲ تا نزدیک های ۳ اینا بیدارم البته دوشبه ب خاطر ی کتابی نزدیکه ۵ خوابیدم و این از من ب دوستان توصیه ک خوابی ک نزدیک صبح باشه وحشتناکه..مخصوصا اگر خوابتون منظمه و یهویی بیخیال خواب منظم میشین
دوستان درسته ک برای اورژانس ساعت بندی کردین و نیستین اما من همینجا اعلام میکنم ک کشیک اورژانس در نیمه شب من هستم و حاضر کمک
واقعا برای کسی سوال نشده ک چرا این خانم آتریسا خبری از عکس هاش و ذکر روزهایی ک میذاشت نیست؟
پ ن:عصرانه تون هم خیلی عالیه و ممنون من چون نیمرو نمیخورم پس نوش جان دوستان ..فقط اون چایی خیلی پررنگ نیست؟؟؟شبیه قهوه هست
پ 2:چقدر جریمه ی خوبی
فقط ممکنه من همون11صبح صبحانه ی کانون و بیارم ها ..مشکلی ک نیس انشالله؟؟
سلام؛
ماشاالله همه سحرخیزین
بچه ها شما ساعت چند میخوابین که اون موقع صبح بیدار میشین؟
من خودم بین 11:30 تا 12:30 میخوابم ولی اکثراً 12:15 اینورا هست.
صبح هم بین 6 تا 7 بیدار میشم ولی اکثراً 6:30 و اینورا هست.
مرد مجاهد که خیلی برام عجیبه؛ شب یهو 1 پست میزنه ؛ صبح 5 میزنه. یهو 2 شب میزنه. پسر کم خوابی کلا؟ یا شب نمیخوابی ! یا نمیدونم ؛ کلا کم خوابی یا مدیریت می کنیش.
راز موفقیتت رو بگو
البته فصد جسارت یا فضولی ندارم؛ چون خودم خیلی دوست دارم کم بخوابم. نه اینکه زیاد میخوابم (توی نرمال حساب کنیم) ؛ ولی راستیتش یه احساس عذاب وجدانی دارم. نه فقط از خواب؛ از خوردن هم هست. چیه آخه آدم باید هی صبحونه بخوره بعدش ناهار بعدش شام. دوباره همینا هی تکرار بشه. یه چیزی بسازن بخوری بری واسه یه هفته بعد. والا به خدا؛ من که خسته شدم.
نقل قول: دوباره همینا هی تکرار بشه. یه چیزی بسازن بخوری بری واسه یه هفته بعد. والا به خدا؛ من که خسته شدم.
این تیکه خیلی خوب بود
من اگر کاری نداشته باشم، میانگین شبی نه ساعت می خوابم.
اگر شما به نظرت زیاد می خوابی پس من چی بگم؟
البته وقتایی که کار داشته باشم مثل همین یکی دو هفته، خوابم ممکنه به کمتر از پنج ساعت در روز هم برسه.
کلا کم خوابی چیز خوبی نیست برای بدن. پر خوابی هم خوب نیست. میانگین هفت هشت ساعت رو دیگه بدن ماها نیاز داره.
ا
ین تاپیک رو هم بخونید عالیه ...
نقل قول: راستش میخواستم انتخاب رشته کنم و فقط دور شم اما دوستم گفت پارسال همین کارو کرده و نتونسته برا کنکور بخونه و فقط خرج اضافی داره...خیلی خیلی با دوست و فامیل ک پزشکی و دندان میخونن حرف زدم و تهش تصمیم دارم ک بمونم ..واقعا نمیتونم برم علوم آزمایشگاهی و اتاق عمل و مامایی و اینا بخونم
خانم آتریسا
می دونم الان چه شرایط سختی رو دارید می گذرونید.
می تونید این نظر من رو کاملا ایگنور کنید و نخونید (با توجه به این که مخالف چیزی هست که الان فکر می کنید و ممکنه که مشوش تر کنه ذهتون رو) ولی صرفا می خوام یه تجربه ای رو براتون بگم.
یه دختری توی بستگان خیلی نزدیک ما شرایط شما رو داشت، کنکور اولش خوب نبود، سال دوم رتبه ی خوبی آورد اما در حد پزشکی و دارو و دندون نبود، سال سوم رتبه اش بد تر شد، ولی بازم تصمیم داشت برای یه سال دیگه بخونه. خیلی استرس رو تجربه کرد ایشون ولی اصلا حاضر نبود که به رشته های دیگه فکر کنه، ما هم وقتی باهاش صحبت می کردیم به هم می ریخت، ما هم تصمیم رو گذاشتیم بر عهده ی خودش و کاری باهاش نداشتیم، در نهایت اما یه مشاوری پیدا کرد که تونست قانعش کنه که رشته های مختلف رو بزنه و بهشون فکر کنه.
و الان ایشون داره آزاد علوم آزمایشگاهی می خونه، اتفاقا خیلی هم راضیه و خوشحاله که پشت کنکور نمونده. تنها حسرتش اینه که چرا همون سال دوم که رتبه اش نسبتا خوب شده بود انتخاب رشته نکرد ...
اگر پست رو ایگنور نکردید، این رو هم بگم که این صرفا یه تجربه بود و ممکنه شرایط شما کاملا با ایشون فرق کنه .....
در نهایت امیدوارم که موفق باشید