نقل قول: سلام رفقا
از این آقا رضای ما کسی خبر نداره >> http://www.ktark.com/member.php?action=profile&uid=1603
عجیب دلم خیلی واسش تنگ شده
از اون رضا هم کسی خبر داره ؟؟
از بچه های قدیمی (به جز تنها خانم و باران خانم و مهدی) کسی به کانون برگشته ؟؟
سلام پوریا جان
رضا ی 2 ی مدت زیاد سر میزد حتی پست هم میزد الان بالای یک ماه هست سر نزده
اونیکی رضا زنده اس
:d
هر از چندگاهی سر مزینه اکثرا میاد اما پستی نمیزه
مسنجر همیشه انه :d
از قدیمیایی که شما مد نظرتونه ی داوود 2005 هم از قدیمیا اومده اما پست نمیزنه
ی سوپرایز قدیمی هم هست اسمش آرشام آهن دله اونم برگشته
همچنین خانوم ساحل
یا علی
(1391 اسفند 5، 2:01)abolfazl.tgh نوشته است: [ -> ] (1391 اسفند 5، 1:52)َAlex نوشته است: [ -> ]سلام . پوستم کنده شد امروز .
بگذریم . ابول باز چشم منو دور دیدی اومدی این جا رو شلوغ کردی ؟
پسر کجایی . کلی دنبالت گشتم . نصفه شبی ریختیم پروفایلت دریغ از یه کیسه چایی کیسه ای که خام خام بخوریم با رامین
هیییی ! چه خبرا ؟
دیگه کیا آنلاینن ؟
یک عدد الکس اعلام وجود میکند
بچه ها این پسره اومد همه آف شید...
همه بروبچ نیمه شب هستن جز دارلینگ و میسا خانوم...
و البته امیرحسین...
لونا خانوم هم هست ولی داغونه...
میگم اوستا چطوره یه برنامه تعمیر براشون بچینیم...
سلام
من اومدم
ولی زود باید برم
آقا اون موقع شما داشتین اینجا هرهروکرکر میکردین من تو تب 42درجه داشتم میسوختم @-)
تازه انقد مامانم بهم رسیده و تقویتم کرده رسیده به 38.5
یعنی کلا محتاج دعاتونم
بعدشم داداش ابوالفضل منظورتون از میسا همون ماسای خودمونه
(1391 اسفند 5، 2:37)َAlex نوشته است: [ -> ]نقل قول: من قول میدم از این 4 حالت خارج نباشه...
داره ترسناک میشه ! یعنی یه شخص سومی تو اتاق ابول هست که دیده نمیشه ولی میتونه دماغ بگیره !!!!!!
یکی بوده عادت داشته هی دماغ بگیره بماله به دیوار . میره سینما میشینه صندلی های وسط . دماغ رو میگیره خیلیم پر ملات ! بغل دستی رو صدا میکنه میگه دستتو بیار . میماله به دستش میگه اینو دست به دست بده بمالن به دیوار
وای من آخه به شما چی بگم:smiley-yell:
باور کنید صبح ساعت 6 صبح بود بیدار شدم گلاب به روتون
هرچی خورده بودم و بالا آوردم
گفتم حلا بزار برم کانون احتمالا بپه های انجمن پستاشون مثه همیشه به آدم روحیه میده
باور کنید با یه بشقاب سوپ نشستم جلوی سیستم
و پستاتونو خوندم دیگه تصور کنید حالم چطوری شد
فکر کنم تا شب چیزی نتونم بخورم
پ.ن:داداش ابوالفضل بیا که واست برنامه غذایی نوشتم البته هرموقع اعلام وضعیتتو دیدم واستون میزارم
(1391 اسفند 6، 4:59)َAlex نوشته است: [ -> ]همه جا ساکت ساکت . همه ی جک و جونور هایی که دور و بر خودم جمع کردم هم خواب هستن .
الآن دارم به این جملت فکر می کنم
جک و جونورای دور و بر من هم خیلی هاشون خواب هستن ...
يه روز هم كه ميخوايم بريم دانشگاه، سايت دانشگاه باز نميشه كه ببينيم فردا چه كلاسي داريم، خخخخخ
فراموش شدیم رفت...
(1391 اسفند 7، 0:26)mahdi نوشته است: [ -> ]يه روز هم كه ميخوايم بريم دانشگاه، سايت دانشگاه باز نميشه كه ببينيم فردا چه كلاسي داريم، خخخخخ
سلااام
چقد شما ستاره دارینا ماشالله
داشتم میشمردم چشام اینطوری شد
یه چندتا به ما قرض بدین
(1391 اسفند 7، 0:26)mahdi نوشته است: [ -> ]يه روز هم كه ميخوايم بريم دانشگاه، سايت دانشگاه باز نميشه كه ببينيم فردا چه كلاسي داريم، خخخخخ
سلاااااااااااام مهدی جااااان
براچی آبجی فراموش شده باشی؟
ما به یادتونیم
سلام بچه ها
یعنی کلا نمیدونم با این همه خستگی چرا خابم نمیبر ه و دارم تو کانون چرخ میزنم
برعکس همه تا خیلی خسته ام خابم نمیبره
الان چشمام داره از حرقه میزنه بیرون:rolleyes:
سلام امير حسيـــــــــــــــــــــــــــــــن،
قابل شما رو ندارن سنا خانم، من از باران كش رفتم، ميتونين شما هم ازش بقاپين،
من مرغ عشق نگه میداشتم آکواریومم ئترم ولی الان حوصله هیچکدومشون رو ندارم
مرغ عشقام سه بار چوجه دادن ینی یه چیز نادر حدود 20 جوجه تو سه مرحله تخم گذاری
نمیدونم در چهار بار بود یا سه بار فکر کنم یه خورده زیاد شد اونوقت که برا فروش بردم با تعجب گفت اینها مربوط به یک لونس...... غذا اسفناج + ارزن دانه درشت
مرغ عشق هم دستی میشه ولی باید بهش گرسنگی داد که من دلم نیومد
ماهی هم یه مدتی انجل یه مدتی جوئل یک دیسکاس هم داشتم
از کوی و گلدفیش هم زیاد خاطره دارم
الان فلاور باکس دارم
این موقع صبح تا حالا کانون نبودم
صبحونه واستون از اینا گذاشتم:
قشنگ واضحه با عشق درستش کردم نه؟
آقا یه جای خوب واسه آپلود عکس gif و pdf بگید... پرشن گیگ یه خط در میونه...
فحش میزارم اگه نیام امشب کانون... اصلا آبروی تمام ملت سرپرست رو بردم...