(1394 مرداد 28، 20:26)طاهر نوشته است: [ -> ]نقل قول: اینی که نوشتی، کاملا خط شکسته نیست... ولی خب حروفی از خط شکسته داره...
تو خط شکسته این شکلیه که رو خط زمینه شروع میشه، کم کم به انتهای سطر که میرسه هم اوج می گیره هم سنگین میشه...
واسه انتهای سطر تلاش اینه که حروفی رو به عنوان بستر انتخاب کنیم... و سایر حروف رو روی اون بستر بچینیم...
بگم یک کلمه از حرفات نفهمیدم چکارم میکنی؟
فقط انقدی فهمیدم اینی که من نوشتم ینی کشک
عزیز یکی اینطوری ک گفتی بنویس بنداز تو دست نوشته ها
تا بریم براش
امروز با این اصطلاح نمیدانم جانم انقده حال کردما همش دوست دارم بگمش
نه بابا... گفتم که خوب شده...
منم در حد همین تئوری ها بلدم...
اگه بنویسم، دیگه تا آخر عمر از خط شکسته زده میشی...
دو ترم بیشتر شکسته نخوندم... هنوز خیلی چیزاش دستم نیست...
نسبت به نستعلیق خیلی سخت تر و پرنکته تره...
اصن یه وعضی...
از هفته ی آینده هم ادامه ی نستعلیق رو می آموزم...
احتمالا همون هایی هم که یاد گرفتم فراموش می کنم...
بچه ها الان دلم خیلی شکست .
تقریبا دیوانه شدم
شده عادتم اصلا دست خودم نیست دیگه
روزی یک بار این کارو میکنم
هرچقدرم جسم خسته باشه بازم نمیشه جلوشو گرفت
فقط مرگ منو راحت میکنه
هیچ کی به من اطمینان نمی کنه.همه از من بدشون میاد .
(1394 مرداد 28، 21:54)رهایی یافته نوشته است: [ -> ]هیچ کی به من اطمینان نمی کنه.همه از من بدشون میاد .
عجبا
شما اینو از کجا فهمیدی همه ازت بدشون میاد؟
چرا فکر میکنی هیچ کی بهت اطمینان نداره؟
(1394 مرداد 28، 21:51)mohammad01 نوشته است: [ -> ]تقریبا دیوانه شدم
شده عادتم اصلا دست خودم نیست دیگه
روزی یک بار این کارو میکنم
هرچقدرم جسم خسته باشه بازم نمیشه جلوشو گرفت
فقط مرگ منو راحت میکنه
سلام
حق دارید
سعی کنید یه جور دیگه برنامه بریزید
فردا رو همین الان رقم بزنید
یک روز پر از کار + تفریح + آرامش
حتی اگر اون کار رو هم انجام دادید عیب نداره
فقط سعی کنید یه روز پر از ارامش باشه فردا
برنامه ش هم الان بریزید
به گذشته که فکر می کنم خیلی حسرت می خورم.
سلام
آقای رهایی یافته لطفا کامل و قشنگ حرف بزنین..
نصفه نصفه ک میگین آدم هی منتظره و نمیفهمه چی بگه و چی نگه..
واقعا قصد جسارت ندارم.. اما اینطوری ی کم ی طوریه..
ان شاء الله خدا بهتون کمک کنه..
یاعلی.
(1394 مرداد 28، 21:59)می توانم نوشته است: [ -> ] (1394 مرداد 28، 21:51)mohammad01 نوشته است: [ -> ]تقریبا دیوانه شدم
شده عادتم اصلا دست خودم نیست دیگه
روزی یک بار این کارو میکنم
هرچقدرم جسم خسته باشه بازم نمیشه جلوشو گرفت
فقط مرگ منو راحت میکنه
سلام
حق دارید
سعی کنید یه جور دیگه برنامه بریزید
فردا رو همین الان رقم بزنید
یک روز پر از کار + تفریح + آرامش
حتی اگر اون کار رو هم انجام دادید عیب نداره
فقط سعی کنید یه روز پر از ارامش باشه فردا
برنامه ش هم الان بریزید
والا هر روز پرکار هست
تفریحمم کم نیست
ولی نمیشه برام شده مثل عادت
بزرگ ترین مشکلمه
هیچ حسی هم ندارم فقط از رو عادت این کارو میکنم
محمد ترک عادت سخته اما شدنیه.
همین که بتونی عقب بندازیش خودش کار بزرگیه.
برای چند ساعت ، یا اگر می شه چند روز.
یه چیز مهم : تمام عوامل محرک رو باید حذف کنی ، مخصوصا فیلم و تصویر اگر وجود داره.
من هر وقت بخوام عوام محرک هستن کنارم
همیشه به اینترنت دسترسی دارم و کارم یه جوریه که نمیتونم اینترنت نداشته باشم
واقعا هیچ لذتی نمیبرم انگار داره منو کنترل میکنه
یکی رو میخوام که باهاش جت کنم وقتی مشکل دارم
سلام
بی تعارف ی چیزی بگم..
اخوی اگه بگین نمیتونم تغییر کنم و نمیشه و این قبیل .. در امان موندن از این وامونده شدنی نیست..
قطعا کسایی نتیجه میگیرن ک خودشون حاکم باشن ب شرایط و با مدیریت و تدبیر تغییر بدن چیزایی ک آسیب میزنه رو..
هیچ کسی هم بهتر از خود فرد نمیتونه شرایط رو بشناسه و راه های تغییر و درست کردنش رو پیدا کنه..
نگین نمیشه و نمیتونم.. بگردین و راه های ممکن رو پیدا کنین..
در پناه خدا..
یاعلی.
اره باید یه چند روزی تکلیف خودمو با خودم روشن کنم
ممنون